سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۵۱: شاه گفت هر چیزی از نیکسون خواستم، داد

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۵۱: شاه گفت هر چیزی از نیکسون خواستم، داد

یادداشت‌های اسدالله علم: بعد از شام باز صحبت کردیم گفت: دوستی ایران و شوروی برای حفظ صلح در این مناطق ضروری است. دوستی چین و شوروی هم ضروری است برای صلح دنیا. ولی آنها بسیار مردم عجیب و غریبی هستند و به هیچ عمل و کار آنها نمی‌توان اطمینان کرد. مسائلی را می‌خواهند که از شووینیسم سرچشمه میگیرد.

کد خبر : ۲۴۵۱۸۳
بازدید : ۱۲۴
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۵۱ : صبح شرفیاب شدم. دیشب خوب خوابیده بودم، سر حال بودم. شاهنشاه مختصری از مذاکراتی که با نیکسون فرموده بودند، برای من شرح دادند. فرمودند: اولاً همه چیز که خواستم داد. عرض کردم: موضوع صدور نفت به آمریکا چه طور؟ فرمودند: این هم یک مطلب طبیعی است و به خودی خود پیش می‌آید، چون آنها احتیاج به این امر دارند. آمریکا ناچار است گاز و نفت بیشتری وارد بکند تا منابع خودش بیشتر عمر بکنند - یعنی از آنها کمتر استخراج بشود. فرمودند:  نیکسون به من گفت که راجع به تصمیم من در ویتنام نه تنها کنگره مخالف بود، حتی وزارت خارجه و پنتاگون هم مخالف بودند؛ من این تصمیم را شخصاً گرفتم ولو آن که به برهم خوردن برنامه مسافرت من به شوروی می انجامید یا انتخاب مجدد مرا به خطر می انداخت. ولی به هر صورت مثل این است که به نتیجه می‌رسد. فرمودند: مسئولیت ما را در خلیج فارس خیلی قیمت می‌گذارد، به علاوه ثبات ما را در این قسمت دنیا خیلی ارج می‌گذارد. فرمودند: کیسینجر گفت: روس ها در عراق خیلی جلو رفته اند، باید جلوی آنها را بگیریم...  
 
بعد از ظهر منزل ماندم. شب سفیر شوروی را مهمان داشتم. شاهنشاه امر فرموده بودند مطالبی در خصوص عراق به او بگویم. سفیر شوروی ابتدا به ساکن به من گفت: نطق شاهنشاه سر میز شام بسیار خوب بود، ولی صحبتهای نیکسون خوب نبود. من گفتم: اتفاقاً به نظر من صحبتهای نیکسون بسیار خوب بود. گفت: آخر رئیس دولت نباید بدون نوشته سخن بگوید آن جایی که گفت: کشورهایی که با آمریکا دشمن بودند، شامل همه کشورهای سوسیالیستی می‌شد.
 
گفتم: مگر این طور نبود؟ خودش هم خنده اش گرفت. به هر صورت من فرصت پیدا کردم که اوامر شاهنشاه را ابلاغ نمایم - یعنی از طرف خودم بگویم - که ما به هر حال دنبال برقراری صلح در دنیا هستیم،  ولی مادام که گرفتاریهایی مثل عراق داریم که نوکر و وارث کثیف استعمار است، نمی توانیم از تقویت خودمان غفلت بکنیم. حالا عجیب است که عراق با پشتیبانی شما این همه طعنه به ما می زند. گفت: ما ابداً عراق را در این راه پشتیبانی نمی‌کنیم. به علاوه مگر دکتر مصباح زاده - مدیر کیهان - به شما نگفت، کاسیگین چه قدر اصرار به عراقی ها کرده است که باید با ایران کنار بیایند. گفتم: ما قسم حضرت عباس را قبول کنیم، یا دم خروس را؟ درست نفهمید! برایش تشریح کردم، خوشش نیامد. بعد گفت: من خیال می‌کنم در مورد این اختلافات مبالغه می‌شود. به علاوه مقاماتی هستند که نمی خواهند بین شما و عراق اصلاح شود.
 
گفتم: آخر وقتی شما با ما دوست هستید، چه طور با دشمن ما قرار داد منعقد می‌کنید؟ گفت: اینها مانعة الجمع نیست، مگر شما با آمریکا قرار دوستی ندارید؟ گفتم: شما که الان گفتید دشمنی با آنها نداشته اید؟ باری ناچار شد قدری ویسکی بخورد و حرف ها را به شوخی کشاندیم. این شخصاً بسیار آدم خوبی است. گفتم: به هر صورت شما اگر بخواهید از جنگ جلوگیری کنید، باید از اصطکاکهای محلی جلوگیری نمایید، نه آن که به آن دامن بزنید. گفت: آخر عراق کشور مستقلی است. با وصف این صدام حسین تکریتی گفته است ما حاضریم با ایران کنار بیاییم. گفتم: با حرف یا با عمل؟
 
بعد از شام باز صحبت کردیم گفت: دوستی ایران و شوروی برای حفظ صلح در این مناطق ضروری است. دوستی چین و شوروی هم ضروری است برای صلح دنیا. ولی آنها بسیار مردم عجیب و غریبی هستند و به هیچ عمل و کار آنها نمی‌توان اطمینان کرد. مسائلی را می‌خواهند که از شووینیسم سرچشمه میگیرد. باز راجع به ایران و اعراب گفت که شما کار بحرین را خوب انجام دادید، ولی در امر جزائر عجله کردید. گفتم چه عجله؟ طرف ما که اعراب نبودند انگلیسیها بودند. انگلیسیها هم زیر بار نمی رفتند تا ما گفتیم ولو شکست از شما بخوریم جنگ میکنیم آن وقت این فرمول پیدا شد. گفت: باز راجع به  شارجه و ابوموسی خوب عمل شد و طبق قراری بود، ولی راجع به تنب‌ها خیلی زور  گفتید. گفتم مال ما بود، چاره ای نبود.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید