500 سال جستجو برای یافتن «گنج گمشدۀ مونتزوما»
راز گنجینه طلای گمشدهی امپراتور آزتک، مونتزومای دوم، هنوز پس از پنج قرن مورخان و شکارچیان گنج را سردرگم کرده است.
فرادید| داستان گنج طلای گمشده حدود ۵۰۰ سال پیش، در سال ۱۵۱۹ آغاز شد، زمانی که فاتحان اسپانیایی به فرمان هِرنان کورتِس وارد دنیای جدید شدند؛ همان جایی که اکنون کشور مکزیک نامیده میشود. آنها به داخل سرزمین حرکت کردند و با مردمان بومی روبهرو شدند که آنان را مانند خدایان میدیدند، چرا که مردان اسپانیایی با زرههای فلزی و اسلحههایی که آتش میپاشید ظاهر شده بودند.
به گزارش فرادید، خیلی زود، کورتس شروع به برقراری اتحاد با قبایل بومی مختلف، از جمله قبیلهی تلاکسکالتک که دشمن دیرینهی آزتکها بود کرد. بومیان اسپانیاییها را به جزیرهی تِنوچتیتلان هدایت کردند؛ پایتخت آزتکها که در مرکز دریاچهی تکسکوکو قرار داشت.
بنابر گزارشهای بعدی اسپانیایی، مانند گزارش قبایل تلاکسکالتک و دیگر قبایل، امپراتور مونتزوما را نه به عنوان انسان، بلکه به عنوان خدای بازگشتهی آزتک، کوئتزالکوتل میدیدند. باقی داستان توسط خود کورتس روایت شده است. مورخان معمولاً به روایت فاتحان شک دارند، زیرا برنده تنها داستانی را روایت میکند که به نفع خود اوست. با این حال، از سوی آزتکها هیچ روایت مستقلی از آنچه پس از ورود اسپانیاییها به تِنوچتیتلان رخ داده وجود ندارد. گفته شده که آزتکها از فاتحان با تجمل و افتخارات سلطنتی استقبال کردند. اما خیلی زود فهمیدند مردانی مجهز به زره و اسلحه هیچ شباهتی به خدایان ندارند.

تصویری خبالی از حضور کورتس در دربار مونتزوما
استدلال مورخان چنین است که شاید مونتزوما اسپانیاییها را از روی کنجکاوی دعوت کرد تا بیشتر دربارهی آنها بیاموزد. فاتحان خیلی زود متوجه شدند آزتکها گنجینهای عظیم دارند و تنشها بین آنها بالا گرفت تا اینکه یک شب در مه ۱۵۲۰، زمانی که کورتس از شهر خارج بود، فاجعه رخ داد. در جریان جشن توکسکاتل، مردم تِنوچتیتلان به خدای تزکاتلیپوکا ادای احترام کردند و نجبای آزتک و جنگجویان در معبد بزرگ جشن گرفتند. سربازان اسپانیایی آنها را زندانی کرده و شکنجه کردند تا مکان باقیماندهی گنج امپراتوری را فاش کنند و در این روند صدها آزتک را کشتند.
سربازان اسپانیایی ادعا کردند که مردم بیگناه را از قربانی شدن نجات دادهاند. بومیان گفتند مردانی که پیشتر آنها را خدایان خود تصور میکردند، پس از دیدن طلا، حریص و قاتل شدند. سپس آزتکها علیه مهمانان خارجی خود شوریدند و اسپانیاییها مونتزوما را به عنوان گروگان نگه داشتند تا جانشان را نجات دهند. وقتی کورتس بازگشت، آنها چارهای جز فرار در دل شب نداشتند.
اسپانیاییها هر قطعهی طلا، نقره و سنگ قیمتی که میتوانستند بردارند، برداشتند و از شهر خارج شدند. اما تا فاصله زیادی نتوانستند دور شوند، زیرا آزتکها به آنها حمله کردند و بیشتر ارتش ۵۰۰ نفرهی کورتس را کشتند. مونتزوما آن شب کشته شد. برخی معتقدند او احتمالاً توسط اسپانیاییها کشته شد و برخی دیگر معتقدند مردم خودش او را با سنگ کشتند؛ به خاطر اعتماد به مردان خارجی و اجازه ورود آنها به شهرشان. آن شب به نام لا نوچه تریسته (شب غمانگیز) شناخته شد.
اینجاست که «افسانهی طلای گمشدهی مونتزوما» آغاز میشود. گفته میشود سربازان اسپانیاییِ در حال فرار، برای نجات جان خود، طلا و نقرهشان را در آبهای اطراف جاده ریختند. یک سال بعد، کورتس با ارتشی بزرگتر بازگشت و تِنوچتیتلان را غارت کرد. اسپانیاییها امپراتور جدید را کشتند و به امپراتوری عظیم آزتک پایان دادند. آنها به دنبال طلای گمشده هم گشتند، اما بینتیجه بود. گنج ناپدید شد و از آن زمان تاکنون پیدا نشده است.
محبوبترین نظریه دربارهی محل مخفی شدن گنج اینست که پس از فرار اسپانیاییها، آزتکها بار ارزشمندشان را کف دریاچهی تکسکوکو پنهان کردند. گفته شده که آزتکها ممکن است از روشی به نام تلهی آبی برای پنهان کردن جواهرات خود استفاده کرده باشند. چنین تلهای نیازمند حفر ۱۰.۷ متر زیر آب و ساخت تونلی است که به داخل یک غار کنار حوضچه منتهی شود.
به گفتهی محلیها، جویندگان گنج در طول زمان دریاچه را به شکل گستردهای جستجو کردند، اما چیزی نیافتند. نظریهی دیگری ادعا میکند آزتکها گنج را از دریاچه خارج کرده و در مکان دیگری پنهان کردند، پیش از آنکه کورتس و مردانش برای انتقام بازگردند.

سکهای آزتک که روی شنها افتاده است.
محل طلای مونتزوما از سال ۱۵۲۰ تاکنون موضوع بحث و آرزوی جویندگان گنج بوده است. افسانههای بسیاری دربارهی محل اسرارآمیز آن وجود دارد و در طول سالها نظریههای جدیدی مطرح شده است. یکی از این نظریهها میگوید پس از ترک اسپانیاییها، ۸۰۰۰ آزتک به شمال سفر کردند (جایی که اکنون ایالات متحده است) تا گنج را پنهان کنند. آنها جسد مونتزوما را همراه خود بردند. وقتی به مکان مخفی رسیدند، آنجا را نفرین کردند، بردگان حامل گنج را کشتند و گنج را دفن کردند و نگهبانی برای محافظت از آن گذاشتند.
برخی مورخان ادعا کردهاند طلای گمشده جایی در ایالت یوتا پنهان است. بسیاری از جویندگان گنج این سرنخ را دنبال کردند، اما هیچ قطعهای از گنج افسانهای در یوتا پیدا نشد.
به گفتهی جان میچل، در سال ۱۸۴۷ در جریان جنگ مکزیک و آمریکا، یک مرد ثروتمند مکزیکی به نام دون خوآکین، آپاچیهای محلی را به بردگی گرفت تا در کوههای سییِرا اِسترِلاس به دنبال طلا بگردند. اما وقتی ارتش ایالات متحده به آنجا رسید، آپاچیها علیه مکزیکیها شوریدند. سپس مکزیکیها طلا را در یک دره نزدیک سَر مونتزوما پنهان کردند.
بیشتر مکزیکیها کشته شدند، اما دستکم یک نفر زنده ماند و در دههی ۱۸۸۰ با نقشهی گنج به کوهها بازگشت تا طلا را پیدا کند. با این حال، آپاچیها هنوز منطقه را کنترل میکردند و آن مرد مکزیکی هرگز گنج گمشده را پیدا نکرد. سال ۱۸۹۵، روزنامهی مکزیکی Tuapeka Times گزارش داد که گنج پیدا شده، اما بعد از آن هیچ اطلاعات بیشتری منتشر نشد.
یک هزارتوی کشفشده در دوران مدرن در «بنای ملی خرابههای کازا گراند» موجب شد این حدس تقویت شود که شاید بخشی از گنج مونتزوما آنجا باشد. با این حال، پس از حفاری گسترده، روشن شد که هیچ یافتهای از این دست وجود ندارد.
مترجم: زهرا ذوالقدر