با این ۵ قدم برای همیشه از شر «فلج تصمیمگیری» خلاص شو!

در ادامه، ۵ مرحله مهم را با کمک توصیههای سه متخصص مرور میکنیم تا راحتتر به تصمیمی برسیم که از آن احساس خوبی داریم.
در طول زندگی، بارها در موقعیتهایی قرار میگیریم که باید تصمیمهای مهمی بگیریم؛ مثل عوض کردن خانه، تغییر شغل یا شروع و ادامه یک رابطه. این حجم از تصمیمگیری مداوم میتواند واقعاً خستهکننده باشد.
اضطراب، کمالگرایی یا حتی تفاوتهای عصبی، همگی میتوانند توانایی ما در تصمیمگیری را مختل کنند.
اغلب بهجای اینکه به خودمان فکر کنیم، تلاش میکنیم دیگران را راضی نگه داریم. در حالیکه رضایت از تصمیمها باید اول برای خود ما باشد، نه بقیه.
وقتی در موقعیت تصمیمگیری قرار میگیریم، ذهن ما شروع به سبکسنگین کردن گذشته، نتایج احتمالی آینده و ارزشهای شخصیمان میکند.
اما احساساتی مثل ترس، هیجان یا تردید هم روی نتیجهگیری ما تأثیر زیادی دارند.
در ادامه، ۵ مرحله مهم را با کمک توصیههای سه متخصص مرور میکنیم تا راحتتر به تصمیمی برسیم که از آن احساس خوبی داریم.
مرحله اول: مکث کن و به درونت گوش بده
در اولین قدم، باید کمی توقف کنیم و ببینیم بدنمان چه پیامی دارد.
وقتی با یک تصمیم بزرگ مواجه میشویم، ممکن است سیستم عصبیمان وارد حالت بقا شود، یعنی در یکی از سه وضعیت جنگ، فرار یا انجماد قرار بگیریم. در این شرایط، ذهن دیگر توانایی فکر کردن منطقی ندارد.
این واکنشها، پاسخهای طبیعی بدن ما به خطرات هستند؛ در حالت جنگ آمادهایم مقابله کنیم، در حالت فرار میخواهیم از موقعیت فرار کنیم و در حالت انجماد اصلاً قفل میکنیم.
وقتی در وضعیت بقا هستیم، بدن تمام انرژیاش را صرف محافظت از خود میکند، نه حل مسئله.
قبل از اینکه تصمیمگیری را شروع کنی، اول ببین چه حسی داری.
مثلاً آیا سینهات سنگین شده؟
آیا دلآشوبه داری؟
اگر این نشانهها را داری، چند نفس عمیق و آرام بکش. از بینی دم بگیر، از دهان بازدم بده و فقط روی نفس کشیدن تمرکز کن.
در دلت تکرار کن: «من در امنیت هستم».
وقتی آرامتر شدی، حالا نوبت آن است که بفهمی واقعاً درباره چه موضوعی باید تصمیم بگیری.
شاید خیلی ساده به نظر برسد، اما باید سؤال را برای خودت روشن کنی. مثلاً: «من الان دقیقاً باید درباره چه چیزی تصمیم بگیرم؟»
مرحله دوم: خودت را از قضاوت بقیه رها کن
حالا باید به سراغ یک سؤال اساسی بروی: «اگر هیچکس در دنیا نظر نمیداد، من واقعاً چه چیزی میخواستم؟»
هر چیزی که به ذهنت میرسد، بنویس.
بعد بررسی کن که آیا نگرانیها و تردیدهایت از خودت سرچشمه میگیرد یا از انتظار دیگران؟
ما معمولاً یاد گرفتهایم که نیازهای بقیه را مهمتر از خودمان بدانیم، بدون اینکه متوجه این موضوع باشیم.
حتی اگر فکر کنیم مستقل هستیم، باز هم ناخودآگاه ممکن است تحت تأثیر حرفها و فرهنگ اطرافمان قرار بگیریم.
این به این معنا نیست که باید همه چیز را تنها و در خلأ تصمیم بگیری.
اطلاعات جمع کن و سعی کن گزینهها را بهتر بشناسی.
مثلاً با افرادی صحبت کن که قبلاً این مسیرها را انتخاب کردهاند، تجربههایشان را بشنو و بعد تصمیم خودت را بگیر.
مرحله سوم: ببین چه چیزی مانعت شده
اگه ذهنت مدام دور یک موضوع میچرخد، نوشتن میتواند کمک بزرگی باشد تا همهچیز را واضحتر ببینی.
کلید اصلی برای رسیدن به یک تصمیم درست، این است که باورهای محدودکنندهات را شناسایی کنی.
برای این کار، افکارت را بنویس و به هر کدام از آنها برچسب «واقعیت» یا «تخیّل» بزن.
مثلاً اگر بهت پیشنهاد شغلی جدیدی شده، جمله «حقوق این شغل ۵ میلیون تومان بیشتر است» یک واقعیت است. اما جمله «شاید نتوانم با تیم جدید هماهنگ شوم» بیشتر یک خیال یا تردید درونی است.
این نوع افکار خیالی، همان صدای شک و تردید درونیاند که ما را عقب نگه میدارند.
وقتی بتوانی آنها را بشناسی و از واقعیت جدا کنی، فقط دادهها و اطلاعات واقعی برای تصمیمگیری باقی میماند.
مرحله چهارم: کمالگرایی را کنار بگذار
گاهی اوقات دلیل عقبنشینی ما از تصمیمگیری، داشتن ذهنیتی مثل کمالگرایی است.
بعضیها فکر میکنند که یک تصمیم باید صد درصد درست باشد، وگرنه اشتباه است. اما این طرز فکر ما را در یک جای ثابت نگه میدارد.
بهجای اینکه دنبال انتخاب بینقص باشی، از خودت بپرس: «کدام گزینه بهاندازه کافی خوب است و من را یک قدم جلو میبرد؟»
و حواست باشد، تغییر نظر دادن هیچ ایرادی ندارد.
مرحله پنجم: تصمیمت را امتحان کن
یک روش خیلی مؤثر برای محک زدن تصمیم، تجسم آینده است.
چشمانت را ببند و تصور کن شش ماه یا یک سال گذشته و تو این تصمیم را گرفتهای.
زندگی روزمرهات چه تغییری کرده؟ چه احساسی داری؟
حالا همان کار را برای یک تصمیم دیگر انجام بده و ببین حس و حالت در کدام آینده بهتر است.
واکنش احساسیات در این تصویرسازی، سرنخهای خیلی خوبی به تو میدهد.
حتی میتوانی تصمیمت را برای ۴۸ ساعت در ذهنت «زندگی کنی».
یعنی وانمود کنی که آن تصمیم را گرفتهای.
مثلاً اگر درباره مهاجرت دو دل هستی، به خودت بگو: «من دارم مهاجرت میکنم» و ببین چه حسی پیدا میکنی.
آیا هیجانزده، سبک و راحت میشوی؟
یا مضطرب و بیقرار؟
همین احساسات میتوانند خیلی بهتر از تحلیلهای طولانی، مسیر درست را نشانت بدهند.
منبع: روزیاتو