دو مذهب «کاتولیک» و «ارتدوکس» چگونه از هم جدا شدند؟
یکی از تکاندهندهترین وقایع اروپای قرون وسطی جدایی میان دو مذهب کاتولیک و ارتدوکس بود که به «شکاف بزرگ ۱۰۵۴» معروف است. اتفاقات کوچک و بزرگی در طول چنر قرن در این جدایی نقش داشتند که یکی از آنها مسئلۀ نوع نانی بود که باید در مراسم عشای ربانی استفاده میشد.
فرادید| «جدایی بزرگ» که به «جدایی شرق و غرب» یا «جدایی سال ۱۰۵۴» نیز معروف است، عبارت بود از تقسیم کلیسای متحد رومی به دو بخش شرقی و غربی در قرن یازدهم میلادی؛ بخش شرقی امروزه به نام مسیحیت ارتدوکس و بخش غربی به نام مسیحیت کاتولیک شناخته میشوند.
به گزارش فرادید؛ حوادث متعددی منجر به جدایی کلیسا شد و عواقب آن نیز بسیار بااهمیت بود. تأثیرات این جدایی امروزه هنوز هم محسوس است و جهان مسیحیت تا زمان ظهور نهضت پروتستان در قرن شانزدهم، هرگز تا این حد دستخوش تغییر نشده بود.
تاریخچه کلیسای کاتولیک
تصویر کنستانتین کبیر، موزاییکی از ایاصوفیه
برای درک کامل وقایع جدایی بزرگ و اینکه چرا سرانجام کار به این جا کشید، باید تاریخ کلیسای کاتولیک را مرور کنیم.
هفتصد سال پیش از جدایی بزرگ، در قرن چهارم میلادی، امپراتور روم، کنستانتین، پایتخت را از روم به قسطنطنیه (یا کنستانتینوپل) منتقل کرد. این کار به نوبه خود، قسطنطنیه را به قدرتمندترین شهر امپراتوری تبدیل کرد.
در پایان قرن چهارم، امپراتوری روم به لحاظ سیاسی و برای سهولت ادارۀ امور به دو بخش تقسیم شد؛ یک طرف امپراتوری روم غربی به مرکزیت شهر رم و در طرف دیگر امپراتوری روم شرقی به مرکزیت قسطنطنیه.
سال ۳۹۵ میلادی، امپراتور تِئودوسیوس اول درگذشت. مرگ او یک نقطه عطف کلیدی در تاریخ امپراتوری بود، چون او آخرین امپراتوری بود که بر هر دو بخش غربی و شرقی حکومت میکرد. پس از مرگ او و همچنین تغییرات متعدد اجتماعیاقتصادی و سیاسی، چندی نکشید که امپراتوری روم غربی در اثر هجوم اقوام شمالی سقوط کرد. اما امپراتوری شرقی تقریباً هزار سال دیگر تا زمان سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ دوام یافت.
سنت آمبروز مانع رفتن تئودوسیوس بزرگ به کلیسای جامع میلان میشود، اثر آنتونی ون دایک، ۱۶۱۹-۲۰
از آنجا که دو نیمه امپراتوری روم از هم جدا شده بود، ویژگیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب با شرق در دههها و قرون بعدی تفاوت زیادی داشت. یکی از مسائلی که آنها را از هم دورتر کرد، مانع زبانی بود. «لاتین» زبان اصلی ارتباطات در غرب و «یونانی» زبان غالب در شرق بود.
دولتهای ملی جدید نیز در سراسر غرب ظهور کردند و قدرت پاپ رم نیز افزایش یافت. در قرن نهم، امپراتوران امپراتوری مقدس روم (که شارلمانی در سال ۸۰۰ پس از میلاد موسس آن بود)، توسط پاپ در رم تاجگذاری و مشروعیت یافتند.
به طور طبیعی، در شرق، جایی که امپراتوری روم شرقی مانند همیشه روزگار میگذراند، از این تحولات جدید غربی تقلید نشد. قدرت سیاسی رم رشد کرد و به شدت در بسیاری از ایالتها و کشورهای غرب احساس میشد. شرق سعی کرد در برابر این موضوع مقاومت کند، اما حضور کلیسای کاتولیک رومی هر لحظه پررنگتر میشد.
سه جدایی کوچک
پرتره خیالی آریوس که نظراتش در نخستین شورای نیقیه محکوم شدند
قبل از جدایی بزرگ، جداییهای «کوچک» متعددی ایجاد شد که زمینهساز تنش میان شرق و غرب شد. همچنین شایان ذکر است که کلیسا دارای پنج رهبر روحانی بود. اینها اسقفهای منتخبی بودند که بر سایر اسقفها در سراسر جهان مسیحیت نفوذ داشتند. این اسقفها عبارت بودند از: اسقف رم، اسقف قسطنطنیه، اسقف انطاکیه، اسقف اسکندریه و اسقف اورشلیم.
نخستین شکاف کوچک
از آنجا که مسیحیان عیسی مسیح را پسر خدا میدانند، پس آیا او خود نیز «خدا» بوده است؟ این پرسشی بود که کلیساهای اوایل قرون وسطی را به ستوه آورد و در واقع موجب یک جدایی اولیه بین شرق و غرب در قرن چهارم شد.
در سالهای بین ۳۴۳ تا ۳۹۸ میلادی، کلیسا بر سر موضوع آریانیسم دچار اختلاف شد. آریانیسم یک مکتب فکری دینی است که باور دارد عیسی مسیح با خدا برابر نیست. آریانیسم به طور گسترده در کلیسای شرقی پذیرفته و در کلیسای غربی نفی شد و از این رو جدایی صورت گرفت.
دومین جدایی کوچک: یک اسقف مشروع یا نامشروع؟
موزاییک بیزانسی جان کریزوستوم از ایاصوفیه
دومین جدایی کوچک سال ۴۰۴ پس از میلاد، در پی مشکل بین امپراتور بیزانس و اسقف قسطنطنیه اتفاق افتاد. سال ۴۰۴، امپراتور بیزانس، آرکادیوس، از به رسمیت شناختن جان کریزوستوم به عنوان پاتریارک قسطنطنیه خودداری کرد.
این موضوع مسئلهساز شد چون کریزوستوم از حمایت پاپ اینوسنت اول رومی برخوردار بود. از آنجا که اسقفهای شرقی از پذیرش کریزوستوم به عنوان اسقف مشروع امتناع کردند (به دلیل موافقتشان با امپراتور آرکادیوس)، پاپ اینوسنت اول تمام ارتباطاتش را با بخش شرقی کلیسا قطع کرد. این مشکل تا یازده سال دیگر اصلاح نشد، تا سال ۴۱۵ که اسقفهای شرقی سرانجام با مشروعیت کریزوستوم موافقت کردند.
سومین جدایی کوچک: نگاه کلیسا به عیسی مسیح چگونه باید باشد؟
سکهای با تصویر امپراتور زنون، قرن پنجم میلادی
نمونه دیگری از جدایی کوچک نیز در قرن پنجم، سال ۴۸۲ رخ داد. به دنبال مشکلات ناشی از باور (یا ناباوری) به آموزه آریانیسم، امپراتور بیزانس، زنون، کوشید تفاوتهای بین نگاه کلیسایهای شرق و غرب به عیسی مسیح را آشتی دهد.
برخی اسقفها، عیسی مسیح را دارای دو طبیعت میدانستند: انسانی و الهی و برخی دیگر میپنداشتند عیسی مسیح کاملاً الهی است نه انسانی.
در پاسخ به این باورها، امپراتور زنون یک سند مسیحشناسی به نام هِنوتیکون صادر کرد، اما پاپ فلیکس سوم آن را رد کرد.
اسقف قسطنطنیه، مردی به نام آکاکیوس کسی بود که زنون را به صدور این سند تشویق کرد. پاپ فلیکس متوجه شد و آکاسیوس را تکفیر کرد. این تکفیر تا سال ۵۱۹ که امپراتور جاستین اول آن سند را به رسمیت شناخت، برداشته نشد.
در این مرحله، دو کلیسا بالاخره به توافق رسیده بودند. با این حال، اعتقادات کسانی که در کلیسای شرقی بودند به تدریج با اعتقادات غربیها مغایرت پیدا کرد.
مسائل پیرامون اعتقادنامه نیقیه
نقاشیای که شورای اول نیقیه را به تصویر میکشد
ریشه مسائل دیگری که در نهایت منجر به جدایی بزرگ ۱۰۵۴ شدند را میتوان در اعتقادنامه نیقیه جستجو کرد که در نخستین شورای نیقیه در سال ۳۲۵ پس از میلاد تصویب شد. در این جلسه، شورای اسقفها موضوع برابری پدر، پسر و روحالقدس را در تثلیث مقدس تصدیق کرد و اظهار داشت تنها «پسر» به عنوان عیسی مسیح شکل انسانی یافت.
این بیانیه چند بار در طول قرون بعد بازنگری شد و موضوعی در مورد جملهبندی اعتقادنامه مطرح شد. سال ۴۳۱، در شورای جهانی اسقفها در اِفِسوس، به صراحت اعلام شد که هر گونه تجدیدنظر بیشتر در اعتقادنامه مجاز نیست.
با وجود این، کلیسای غربی برخی اصلاحات را افزود. یکی از موارد کلیدی، ویرایش بیانیه آغازین بود که در ابتدا چنین بود:
«ما به روحالقدس، خداوند، بخشندهی حیات که از پدر سرچشمه میگیرد، ایمان داریم.»
کلیسای کاتولیک رومی (کلیسای غربی) کلمات «و پسر» را به انتهای جمله افزود. کلیسای ارتدوکس شرقی (کلیسای شرقی) با این بیانیه مخالفت کرد و اظهار داشت این بیانیه غیرمتعارف است.
اختلافات بیشتر
ایا صوفیه
طیفی از اختلافات دیگر در طول قرنها به وجود آمد که منجر به اختلاف بزرگ شد. وقوع اختلاف بزرگ، پس از این همه اختلاف کوچک، اجتنابناپذیر بود.
یکی از این اختلافات، قلمروی قدرت بالکان بود. کلیسای شرقی که بخشی از اروپای شرقی بود، احساس میکرد این منطقه قلمروی قدرتش است. برعکس، از آنجا که این منطقه به ایتالیا (و در نتیجه روم) نزدیک بود، کلیسای غربی نیز احساس میکرد این منطقه قلمروی قدرت آنها است. این موضوع قرنها موضوع اصلی اختلافات بود.
اختلافات بر سر اسقفها نیز موضوع دیگری بود که کلیساها بر سر آن با هم درگیر شدند. یک نمونهاش این بود که کلیسای شرق نام اسقف قسطنطنیه را به «اسقف جهانی» تغییر داد، کاری که کلیسای غربی به شدت با آن مخالف بود.
به همین ترتیب، کلیسای شرقی از قدرت اسقف روم (پاپ) بر دیگر اسقفها ناراضی بود. اگرچه اسقفها موافق بودند پاپ باید در مقام بالاتری نسبت به سایر اسقفها قرار گیرد، اما موافق نبودند که او هیچگونه قدرتی بر سایر اسقفها داشته باشد.
اختلافات بسیار متنوع بودند: از موضوع میزان قدرت پاپ رم گرفته تا موضوع عشای ربانی و حتی موضوع نوع نانی که در مراسم عشای ربانی استفاده میشد. در غرب، کلیسای کاتولیک رومی شروع به استفاده از نان فطیر برای این مراسم کرد در حالیکه کلیسای ارتدکس شرقی با این موضوع مخالفت کرد و شروع به فرو بردن نان مراسم عشای ربانی در شراب کردند؛ کاری که کلیسای کاتولیک با آن مخالف بود.
تیرخلاص: رویدادهای ۱۰۵۴
جدایی بین کلیساهای شرقی و غربی
در قرن یازدهم، برخی از کلیساهای قسطنطنیه شروع به استفاده از آداب و رسوم کاتولیک رومی به جای اعمال ارتدکس شرقی کردند. اسقف جهانی، مایکل سرولاریوس، خواستار این شد که این کلیساها باید از شیوههای ارتدکس شرقی به جای شیوههای غربی استفاده کنند. وقتی آنها نپذیرفتند، سرولاریوس دستور داد کلیساها تعطیل شوند. در پی این کار، او به پاپ لئو نهم نامه نوشت و خشم خود را ابراز کرد و به شیوههای غربی حمله کرد.
پاپ در پاسخ نامهای نوشت و از برتری خود دفاع کرد. او این نامه را به همراه هیئتی برای سرولاریوس فرستاد که در آوریل ۱۰۵۴ از راه رسید.
هیأت از نحوه برخوردی که با آنها شده بود ناراضی بود و از جلسه خارج شده بود، سرولاریوس عصبانی شد اما وقتی متوجه شد مهر و موم روی نامه شکسته شده و نمایندگان آن را منتشر کرده بودند تا همه آن را بخوانند، عصبانیتر شد. به همین دلیل، سرولاریوس نمایندگان را نادیده گرفت و از به رسمیت شناختن قدرت آنها امتناع کرد.
قبل از اینکه موضوع بیش از این پیش برود، پاپ لئو نهم در ۱۹ آوریل ۱۰۵۴ درگذشت و سرولاریوس همچنان از ملاقات با نمایندگان خودداری میکرد. در نهایت، نمایندگان در جریان مراسم وارد کلیسای جامع ایاصوفیه (ساختمان اصلی کلیسای ارتدکس شرقی) شدند و نامهای را روی محراب گذاشتند.
این نامه حاوی مهر و موم تکفیر برای سرولاریوس بود. سرولاریوس نامه را سوزاند و نمایندگان را محکوم کرد. سرولاریوس از سوی کلیسای رم تکفیر شد و در عوض کلیسای ارتدکس شرقی نیز پاپ رم را تکفیر کرد.
عواقب جدایی بزرگ
پاپ پل ششم، ۱۹۶۹
از زمان جدایی بزرگ در سال ۱۰۵۴، کلیساهای غرب و شرق هرگز با هم آشتی نکردند. با وجود این، مطمئناً روابط آنها پس از گذشت سالیان گرمتر شده است. برای نمونه، سال ۱۹۶۵، پاپ پل ششم و اسقف آتناگوراس اول، احکام دیرینه تکفیر متقابل را که از سوی کلیساهای مربوطه آنها صادر شده بود، لغو کردند.
حتی امروزه هنوز تفاوتهای کلیدی بین کلیسای کاتولیک رومی و کلیسای ارتدکس (که خودش به ارتدوکس یونانی و ارتدوکس روسی تقسیم شد) وجود دارد.
مترجم: زهرا ذوالقدر