قتل پیرمرد به بهانه وصول طلب
من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانیها در اداره آگاهی…
من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانیها در اداره آگاهی…
باید به پولهایم میرسیدم. از مغازه بستنی خریدم و داخل آن قرص بیهوشی ریختم. وقتی پیرمرد بیهوش شد از مغازهاش چند…
بعد از ظهر سهشنبه حمید رضا آزادی استاد حق التدریس دانشگاه پیام نور فسا در ورودی این شهر داخل خودرواش با شلیک گلوله از…
دیگر نفهمیدم چه میکنم، با کارد بزرگی که همراه داشتم به طرف آنها حمله کردم و وقتی دیدم خون آلود روی زمین افتاده اند…
روز حادثه دونفری سوار بر خودرو جلوی در خانه کشیک دادیم. وقتی مادرم از منزل بیرون آمد، تعقیبش کردیم و در فرصتی مناسب و…
درحالیکه من داشتم او را از خانه بیرون میانداختم تیزیاش را درآورد و پدرم را تهدید کرد و گفت او را میکشد. آنقدر…
از کاری که او انجام داد، خیلی عصبانی شدم. ما با هم درگیر شدیم و درحالیکه از شدت خشم کنترلی روی اعصابم نداشتم و…
در تحقیقات میدانی یکی از زندانیان گفت: «طی دعوایی که در سالن ما پیش آمد مسعود، سر ناصر را به آکواریوم خالیای که کنار…
شب حادثه ما با هم مواد مصرف کردیم. صبح حدود ساعت ۱۰ بود که از خواب بیدار شدم و دیدم که شیما نفس نمیکشد. نبضش را…
من حین درگیری با سیاوش باعث زخمیشدن او شدم، البته سیاوش خودش به شکم خودش شلیک کرد و من این کار را نکردم و فقط سعی…