قتل

  • درحالی که در همان محل منتظر بودم ناگهان همسر او را دیدم که سوار بر موتورسیکلت بود، به طرف او رفتم و با تیغ موکت بری دو…

    ۱۱۶۱۵
  • خیلی عصبانی شدم، اصلا کارهایم دست خودم نبود. نمی‌فهمیدم دقیقا چه می‌کنم. من عاشق مینا بودم و اصلا امکان نداشت بتوانم…

    ۱۱۳۵۵
  • ما تعداد زیادی سفته با خودمان برده بودیم و او را مجبور کردیم که آن‌ها را امضا کند و اثر انگشت بزند. اما ۲۰ تا از…

    ۱۱۴۳۴
  • حمله ناگهانی مهاجمان درون کباب فروشی، فرصت هر گونه عکس العملی را از دیگران گرفت و جوان ۳۳ ساله با ضربات برنده نقش بر…

    ۱۱۸۳۱
  • در همین حین شعله آتش از شیشه شکسته بخاری به بیرون سرایت می‌کند و ‏خانه آتش می‌گیرد. همه فرار می‌کنند، اما فرشته وقتی…

    ۱۲۰۴۳
  • هوا تاریک بود و من خیلی عصبانی بودم. در یک لحظه چند ضربه به او زدم به خودم که آمدم متوجه شدم که سهیل خونین روی زمین…

    ۱۱۲۴۵
  • داوری‌های عمومی نیز به درستی علیه پدر این کودک است. به‌همین علت اطلاعیه مجلس ترحیم این کودک که پدرش را در صدر عزاداران…

    ۵۵۰۷
  • شوهرم که می‌دانست پسرم دچار بیماری روانی است، فرار کرد و از طبقه پایین به سمت بالا دوید و می‌خواست خودش را نجات بدهد،…

    ۱۱۷۹۷
  • بعد از انتقال زن جوان به بیمارستان تجریش تلاش کادر درمانی بی‌نتیجه ماند و وی که با ۴ ضربه چاقو بشدت زخمی شده بود،…

    ۱۱۴۰۲
  • زمانی متوجه مرگ مقتول شدم که دیگر نفس نمی‌کشید خیلی ترسیده بودم؛ یک پتوی آبی رنگ برداشتم و جسد را پس از بستن دست و…

    ۱۱۹۹۸

تازه‌ها

پربازدید

پرطرفدار