شعر عاشقانه امروز؛ غزلی خواندنی از سعدی
سعدی یکی از بزرگترین و مشهورترین شاعران ایرانی است که در قرن هفتم میزیست و غزلهای عاشقانه و بسیار زیبایی سروده است که در ادامه یکی از آنها را میخوانیم.
فرادید| ابو محمد، مشرفالدین مصلح ابن عبدالله متخلص به سعدی شیرازی، از شاعران نامدار ایرانی و فرمانروای ملک سخن است. سعدی که در قرن هفتم هجری میزیست، یکی از چهرههای تاثیرگذار تاریخ شعر فارسی است که با نوشتن دو اثر بوستان و گلستان برای همیشه در ادبیات ایران و جهان ماندگار شود.
به گزارش فرادید، غزلهای سعدی با زبان روان و مضامین عاشقانه شهرت جهانی دارد و به زبانهای گوناگون ترجمه شده است. در ایران روز اول اردیبهشت با نام روز بزرگداشت سعدی نامگذاری شده است و مزار این شاعر در شهر شیراز به نام سعدیه یکی از جاذبههای گردشگری است.
در ادامه این مطلب غزلی بسیار زیبا و عاشقانه از سعدی را میخوانیم.
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی
که نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی
خط مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار میرفت و فرو چکید خالی
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی