چرا فرمانروایان اتیوپی ادعا میکردند از نسل «حضرت سلیمان و ملکۀ سبا» هستند؟

از دوران قرون وسطی تا دوران معاصر، فرمانروایان اتیوپی برای اثبات حقانیت حکومت خود ادعا میکردند از نسل حضرت سلیمان هستند. اما ریشۀ این ادعا در کجا بود؟
فرادید| پس از آنکه اتیوپی در قرن چهارم میلادی به مسیحیت گروید، حاکمان آن دین جدیدشان را با اسطورهای ملی درآمیختند. دودمانهای پادشاهی برای تثبیت جایگاه خود، ریشههای نسبشان را تا جای ممکن به گذشته پیوند میدادند و چه منبعی معتبرتر از کتاب مقدس؟
به گزارش فرادید، از زمان پادشاهی آکسوم تا دوران آخرین امپراتور اتیوپی (هایله سلاسی)، سلسلههای مختلف پادشاهی بر تبار کتابمقدسی خود تأکید داشتند، گاه واقعی و گاه نمادین. آنها حضرت سلیمان و ملکۀ سبا را نیاکان خود میدانستند و باور داشتند قدرتشان مورد تأیید خداوند است.
حضرت داوود اثر جووانی فرانچسکو باربیری، ۱۶۵۱ میلادی
در کتاب مقدس، پادشاهان زیادی به تصویر کشیده شدند. برخی همچون حضرت داوود، نیکوکار و محبوب خداوند هستند، در حالی که برخی دیگر، مانند نبوکدنصر دوم یا فرعون مصر، نماد شرارت هستند. اما حضرت سلیمان همواره همچون الگویی درخشان از فرمانروایی صالح به تصویر کشیده میشود.
در کتاب مقدس یهودی به درگیری میان سلیمان و برادرش آدونیا اشاره شده است. در نهایت سلیمان در این نبردِ قدرت پیروز شد و آدونیا را بخشید.
دوران حکومت پادشاه سلیمان، دورهای پررونق و موفق بود؛ او انسان نیکسرشتی بود و خالصانه به خدا ایمان داشت و خداوند نیز به او برکت ارزانی داشت. روزی خداوند از سلیمان پرسید بزرگترین آرزوی تو چیست. سلیمان پاسخ داد: «به من حکمت و دانش عطا کن تا این قوم را رهبری کنم، چرا که کدام انسان عادی را توان آنست که بر این ملت بزرگ تو فرمانروایی کند؟» (تواریخ دوم ۱:۱۰). خداوند از این درخواست خوشنود گشت و افزون بر حکمت، ثروت و افتخار نیز به او بخشید.
شهرت حکمت سلیمان چنان زبانزد شد که به گوش ملکه سرزمینهای جنوبی، ملکه سبا هم رسید. ملکه تصمیم گرفت به اورشلیم سفر کند تا به چشم خود شاهد دانش سلیمان باشد.
دیدار ملکه سبا
نام ملکه سبا (بلقیس) در کتاب مقدس یهودی و مسیحی تنها دو بار آمده و هر دو بازگوییهای «یک» ماجراست. با این حال، حضور او اثر ژرف و سرنوشتسازی بر داستان پیشرو خواهد داشت.
ملکه سبا با کاروانی باشکوه به اورشلیم آمد و سلیمان را با پرسشهای دشوارش آزمود. سلیمان با پاسخهای عاقلانه و دقیق، او را تحت تأثیر قرار داد. ملکه از حکمت سلیمان و شکوه پادشاهیاش به وجد آمد و گفت: «ستایش بر خدای تو باد که از تو خشنود گشت و تو را بر تخت نشاند» (کتاب اول پادشاهان ۱۰:۹).
هر دو هدایایی رد و بدل کردند: «سلیمان هرچه ملکه خواست به او بخشید…» (تواریخ دوم ۹:۱۲). سپس ملکه سبا به سرزمینش بازگشت. داستان کتاب مقدس اینجا به پایان میرسد. یا شاید اینطور نیست؟ پیش از آنکه بیشتر به داستان بپردازیم، بهتر است سفری کوتاه به تاریخ اتیوپی داشته باشیم، چرا که سرانجام قصه ما در آن سرزمین رقم میخورد.
پیدایش مسیحیت در اتیوپی
سکههای طلایی منقوش به تصویر پادشاه کالِب اول آکسوم، اوایل قرن ششم میلادی
در قرن چهارم میلادی، مسیحیان در مناطق مرتفع اتیوپی حضوری کمرنگی داشتند. این ناحیه زیر سلطه پادشاهی ثروتمند آکسوم بود. پادشاه آکسومی، ایزانا، پدر مسیحیت اتیوپی شناخته میشود. در دوران او، اتیوپی نخستین کشور مسیحی آفریقا و دومین کشور مسیحی جهان (پس از ارمنستان) شد.
پادشاهی آکسوم ۶۰۰ سال دوام آورد و بر هر دو سوی دریای سرخ نفوذ داشت. روی سکههای آن دوران نشان صلیب مسیحی حک شده است. پس از فروپاشی آکسوم، دودمان زاگوه که جانشین آن شد نیز بر تاریخ کتاب مقدسی تأکید داشتند. با این حال دادههای زیادی درباره آنها در دست نیست. اگر پادشاهان زاگوه مدارکی را ثبت کرده باشند، چهبسا این مدارک طی قرون بعدی از میان رفته باشند. جانشینان آنها، یعنی «خاندان سلیمانی»، محور اصلی داستان ما هستند.
اسطوره بنیانگذار دودمان سلیمانی
پرترهای از یِگونو آملک، مربوط به قرن هفدهم میلادی
سال ۱۲۷۰ میلادی، نجیبزادهای به نام یِکونو املاک، شاه زگوه را سرنگون کرد و امپراتوری اتیوپی را بنیان نهاد. دودمان او که مورخان آن را «خاندان سلیمان» مینامند، گفته میشود، حدود ۷۰۰ سال بر اتیوپی حکومت کردند.
اما این خاندان چگونه خود را به حضرت سلیمان نسبت میداد؟ منبع اصلی و مهمی به نام «کِبرا ناگاست» درباره شجرهنامه خاندان جدید به تفصیل سخن میگوید. این کتاب داستان پادشاه سلیمان و ملکه سبا را طوری روایت میکند که معنایی تازه پیدا میکند؛ اینکه ملکه و سلیمان صاحب فرزندی شدهاند.
پادشاه سلیمان در حال استقبال از ملکه سبا اثر فرانز فرانکن دوم، سالهای ۱۶۲۰ تا ۱۶۲۹
عهد عتیق توضیح دقیقی درباره ملکه سبا نمیدهد. نام او ذکر نشده و کتاب مقدس محل دقیق «سبا» را هم مشخص نکرده است. برخی پژوهشگران، سبا را همان سبا در یمن امروزی میدانند، اما در این مورد اتفاق نظر وجود ندارد.
سنتهای اتیوپیایی این خلاها را پر میکنند: طبق روایتهای سنتی در اتیوپی، ملکه سبا «مکده» نام داشت و قلمروی او خود اتیوپی بود. کلیسای ارتدکس اتیوپی معتقد است سلیمان نه تنها گنجینههایی به ملکه بخشید، بلکه حاصل رابطه آنها پسری به نام منلیک بود.
بر پایه کتاب «کبرا ناگاست»، منلیک نخستین پادشاه اتیوپی شد. افسانهها حتی میگویند او در جوانی به دیدار پدرش رفت. در این سفر، یکی از همراهانش صندوق عهد از اورشلیم را دزدید و به اتیوپی آورد. این انتقال صندوق عهد نشاندهنده باور اتیوپیاییهاست که سرزمین برگزیده خدا از اورشلیم باستان به اتیوپی منتقل شده است.
این ماجرا تا چه حد واقعی است؟
تصویری از یک آیکون اتیوپیایی که قدیس جورج را نشان میدهد، احتمالاً اوایل قرن بیستم
از دید پژوهشگران امروزی، بیشتر جزئیات کتاب کبرا نگست قابلتأیید نیستند. این کتاب در قرن چهاردهم گردآوری شده، ولی شاید ریشههای کهنتری داشته باشد. هیچ مدرک تاریخی از وجود منلیک در دست نیست. از این رو، بخش بزرگی از این روایت، افسانه بهنظر میرسد.
با این حال، بسیاری از مردم اتیوپی این روایت را باور دارند، بهویژه ماجرای صندوق عهد. کلیسای ارتدوکس اتیوپی ادعا میکند این صندوق در کلیسای جامع آکسوم نگهداری میشود. تمامی کلیساهای ارتدوکس اتیوپی نمونهای از آن را در اختیار دارند که تابُت نامیده میشود. مقامهای کلیسا تاکنون اجازه ندادهاند کسی از بیرون برای تأیید این ماجرا وارد شود، اما این داستان همچنان پرقدرت و الهامبخش باقی مانده است.
آیا روایت سلیمانی در طول زمان تغییر کرد؟
پرترهای از امپراتور لِبنه دِنگل (داویت دوم) پادشاه اتیوپی، اثر کریستوفانو دِلآلتیشیمو، حدود سالهای ۱۵۵۲ تا ۱۵۶۸ میلادی
بر پایه روایت سنتی، خاندان سلیمان از سال ۱۲۷۰ تا کودتای نظامی ۱۹۷۴ حکومت کردند. امپراتوران ادعا میکردند فرمانرواییشان حاصل مشیت الهی و نسبشان به حضرت سلیمان و ملکه سبا بازمیگردد.
با این حال، تاریخنگاری امروزی این روایت را زیر سؤال میبرد. سارا مارزاگورا تاریخدان معتقد است مفهوم میراث سلیمانی در طول زمان شکلهای گوناگونی به خود گرفته است. در برخی دورهها، کبرا نگست اهمیت خاصی نداشت و معیارهای پادشاهی، مانند تجربه جنگی و مسیحی بودن، اهمیت بیشتری داشتند.
امپراتور هایله سلاسی، حدود سال ۱۹۴۲ میلادی
همچنین، مسئله جانشینی در امپراتوری، پیچیده بود. جانشینی لزوماً از پدر به پسر نخست منتقل نمیشد. درگیری بر سر تاجوتخت میان برادران، عموها، پسران و پدران رایج بود. ازدواج میان اشراف نیز موجب میشد یک خاندان منسجم و واحد وجود نداشته باشد. از این رو، نسب به حضرت سلیمان بیشتر نمادین بوده تا واقعی.
با وجود این، امپراتوران بعدی این افسانه را بصورت لفظی پذیرفتند. در مقابله با استعمار ایتالیا، امپراتور منلیک دوم (۱۸۸۹–۱۹۱۳) مشروعیت خود را بر پایه داستانهای عهد عتیق توجیه کرد. هایله سلاسی هم این موضوع را در قانون اساسی سال ۱۹۵۵برجسته کرد. باور کهن بودن پادشاهی الهی اتیوپی، شبیه همان روایتی بود که ژاپن در دوران پیش از جنگ برای مشروعیتبخشی به حکومت خود تبلیغ میکرد.
تاریخ اتیوپی در دهه ۱۹۷۰ دستخوش تحولی عظیم شد. یک جنبش دانشجویی گسترده و کودتای نظامی افسران کمونیست در سپتامبر ۱۹۷۴، هایله سلاسی را با خشونت از قدرت برکنار کرد. با این رویداد، دودمان سلیمانی به پایان رسید.
پیوند اتیوپی با حضرت سلیمان
پرچم اتیوپی مدرن
پادشاهان اتیوپی ۷۰۰ سال از میراث سلیمانی، چه واقعی چه نمادین، برای تثبیت حق فرمانروایی خود استفاده کردند. هرچند نزاعهای جانشینی و درهمآمیختگی خاندانها مانع از حفظ یک دودمان واحد شدند، اما اندیشه انتساب به حضرت سلیمان به طرز شگفتانگیزی پایدار ماند. برای پادشاهان پیشمدرن اتیوپی، این ادعا عنصر مهمی در مشروعیت سیاسیشان بود.
مترجم: زهرا ذوالقدر