شعر عاشقانه امروز؛ غزلی زیبا از عماد خراسانی
عماد خراسانی از شاعران نامدار معاصر فارسی است که به سبک پیشینیان میسراید و اشعار بسیار زیبا و عاشقانهای دارد.
فرادید| عماد خراسانی یکی از شاعران غزلسرای معاصر است که در سال 1300 شمسی در شهر مشهد متولد شد و در سال 1382 شمسی چشم از دنیا فرو بست. نام و نشان کامل او «عمادّالدین حسن بُرقِعی» یا «مُبرقعی» است. عماد با پیروی از سبک سنتی پیشینیان میسراید و به دلیل سوز عشقی که در سینه دارد، شاعری بسیار لطیف طبع و حریر بیان است که گرمی و لطف سخنش بهراستی بر دل مینشیند.
به گزارش فرادید، اما عماد خراسانی با وجود اشعار زیبا و جاودانه خود متاسفانه در میان نسل جدید و روزگار نو چندان شناخته شده نیست و هرگز حق مطلب درباره او بهدرستی ادا نشده است. عماد در اوایل سرودن شعر از اسم «شاهین» برای خودش استفاده می کرد و بعد «عماد» را برای تخلّص خود برگزید که جزئی از اول نامش بود. او با ادبیات جهان آشنایی داشت و برای آهنگهای موزون دوستان موسیقیدان خود شعر میسرود؛ سپس ترانه و آهنگ را با ودیعتی که طبیعت در حنجره او نهاده بود، همراه میکرد.
آثار عماد خراسانی در حدود سی هزار بیت شعر فارسی است که در قالبهای گوناگون شعر فارسی ازجمله قصیده، غزل، مثنوی، قطعه و انواع مسمطات ترکیبی سروده است. او گاه گرایشی هم به شعر نو دارد؛ اما مهمترین و بهترین آثار دلنشین و بدیع او در مثنوی و مسمطات ترکیبی و به خصوص غزل است که در بردارنده لطیفترین و بهترین اشعار اوست. عماد در بارگاه غزل فارسی از صدرنشینان است. او از خودساختگان عالم شعر و ادب است که به دلیل داشتن طبع و قریحه خدادادی سخنش به خصوص در غزل دارای فصاحت و بلاغت است و از این منظر در جایگاه بالایی قرار دارد. در ادامه این مطلب غزلی زیبا و عاشقانه از دیوان عماد خراسانی تقدیم به شما کاربران گرامی خواهد شد.
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
تا گاه به کویت گذری داشته باشم
گر دولت دیدار تو درخانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو اگر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
از بلهوسیها هوسی مانده نگارا
وان اینکه به پای تو سری داشته باشم
تاریک شبی گشت شب و روز جوانی
ای کاش امید سحری داشته باشم
در مجلس ارباب تکلّف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم
بگذار که از دوستی باده فروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم
همصحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟
بسیار مکن ناله که این شعله عمادا
میسوزد اگر خشک و تری داشته باشم