چرا باید کتاب «تاریخ تمدن» ویل دورانت را بخوانیم؟!
سخنرانیهای ویلدورانت درباره ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه «کلمبیا»، ادبیات ایران را به جهانیان شناساند. او یک جلسه تمام به تفسیر این بیت حافظ: «غلام و بنده آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه قید تعلق پذیرد آزاد است» پرداخته بود.
محمود فاضلی | ویلدورانت نویسنده و تاریخنگار مشهور در پنجم نوامبر سال ۱۸۸۵ میلادی در ماساچوست امریکا به دنیا آمد. مهمترین اثر دورانت «تاریخ تمدن» نام دارد که در یازده جلد انتشار یافته است.
از دیگر کتابهای او میتوان از «مشرق زمین»، «گاهواره زمین»، «یونان باستان»، «قیصر و مسیح»، «عصر ایمان»، «رنسانس»، «اصلاح دینی»، «آغاز عصر خرد»، «عصر لویی چهاردهم»، «عصر ولتر»، «روسو و انقلاب» و «عصر ناپلئون» نام برد. او با اینکه میخواست کشیش شود، اما در دانشگاه بیشتر دانشها از زیستشناسی تا آموزش و پرورش را تجربه کرد و سرانجام پس از خواندن کتاب «اخلاق» اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد.
دورانت برای «برآوردن حس کنجکاوی»، سر از تاریخ درآورد و در زمان استادی دانشگاه کالیفرنیا کتاب «تاریخ فلسفه» را نوشت که اندیشمندان و منتقدان آن را تحسین کردند. پس از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن «تاریخ تمدن جهان» گرفت. او کار پژوهشی خود را از فلسفه آغاز کرد و با تاریخ به پایان رساند.
دورانت پس از گذراندن دوران تحصیل، دانشنامهاش را از دانشگاه «کلمبیا» دریافت کرد. سپس به کار تدریس زبان لاتین، فرانسه و انگلیسی در کالج «سیتون هال» پرداخت. در سال ۱۹۱۲ قاره اروپا را گشت و در سال ۱۹۱۳ در دانشگاه «کلمبیا» سرگرم تحصیل زیستشناسی و فلسفه شد.
او برای نوشتن هر بخشی از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن. هدف او نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با نام «مشرق زمین، گهواره تمدن» بود. پس از چاپ جلد اول، سفرهای خود را به کشورهای مختلف جهان آغاز کرد که ۵۰ سال ادامه یافت.
در نهایت در سال ۱۹۷۵ نگارش تمامی سی جلد کتاب و همچنین سفرهایش به پایان رسید. او در این کتاب توانسته است با بهرهگیری از آثار مورخان دیگر، از «هرودوت» تا «آرنولد توینبی» که از ابتدای تاریخ بشر تاکنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورد.
برخلاف دیگر تاریخنگاران که تنها تمرکزشان بر رویدادهای تاریخی و سیر تمدن بشری بود، او در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه نمود. دورانت معتقد بود: «تمدن رودی است با دو ساحل، اما بیشتر تاریخنگاران تنها به خود رود توجه دارند.»
این نقل قول به این مساله اشاره دارد که تاریخنگاران در بیشتر موارد، نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهای در جریان تاریخ نمودهاند که بهطور معمول، پرآشوب و پرهیاهوست و اجازه برداشتها و تفسیرهای درست را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها)، میتوانند به اندازه خود متن تاریخ مهم باشند. به نظر او همه مردمانی که در طول تاریخ، خانه و مجسمه ساخته یا شعر سرودهاند نیز در شکلگیری تمدن نقش داشتهاند.
او تاکید کرد بدون همسرش «آریل» موفق به نوشتن کتاب تاریخ تمدن خود نمیشد که کار تحریر آن نیمقرن طول کشید.
دورانت مطالب کتاب را به آریل دیکته میکرد. وابستگی این زن و شوهر به یکدیگر به اندازهای بود که در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان، وقتی آریل از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندک است دیگر لب به غذا نزد تا اینکه درگذشت. قلب دورانت نیز پس از اینکه شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و هر دو در یک روز در کنار هم دفن شدند. آریل، سیزده سال جوانتر از دورانت و در گذشته، شاگرد او بود.
اندیشمند تاریخ تمدن با نگاهی تحلیلی، تاریخ تمدن را مورد بررسی قرار داد. این مجموعه را مترجمانی، چون «احمد بطحایی»، «احمد آرام» و «ع. پاشایی» به فارسی ترجمه کردهاند. از دیگر آثار این نویسنده «تاریخ ادبیات انگلیسی» در سال ۱۹۰۴، «تاریخ فلسفه» در سال ۱۹۲۶ و «تصویرهای زندگی» است که به کمک همسرش نوشته است. او پیش از نوشتن کتاب تاریخ تمدن، «اصول حکمت و مسائل اجتماعی دوران معاصر» را تالیف کرده بود.
دورانت از جوانی به سوسیالیسم به عنوان روشی که میتواند به برابری انسانها در طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بینجامد دل بست و برخلاف نظر مادرش که مایل بود پسرش کشیش شود، به تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و کار تالیف روی آورد.
مردم نام دورانت را که به دریافت عالیترین نشان آزادی نائل شده، نه تنها بر خیابانهای شهرها و مدارس و دانشکدهها گذاشتهاند بلکه شهرکهای متعدد، روزنامه و حتی هتلها را به یاد او نامگذاری کردهاند. او در سال ۱۹۴۸ به ترکیه، عراق و ایران سفر کرد.
سخنرانیهای ویلدورانت درباره ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه «کلمبیا»، ادبیات ایران را به جهانیان شناساند. او یک جلسه تمام به تفسیر این بیت حافظ: «غلام و بنده آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه قید تعلق پذیرد آزاد است» پرداخته بود.
دورانت درباره فردوسی گفته است: «در میهندوستی، همتای فردوسی به دنیا نخواهد آمد و از این بابت، ایران، سرزمینی منحصربهفرد در سراسر جهان است.» دورانت در کتاب «درسهایی از تاریخ» که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید: «تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.»
دورانت ۹۶ سال عمر کرد و سرانجام در هفتم نوامبر سال ۱۹۸۱ بدرود حیات گفت. دیگر کتابهای او «اندیشمندان معاصر امریکا»، «تاریخ فلسفه»، «زندگی و باورهای اندیشمندان بزرگ»، «کاخهای فلسفه» و «تفسیرهایی بر زندگی» نام دارد.