عاقبت مردی که به اشرف نه گفت؛ چه بر سر مهندس پالانچیان آمد؟
چند ساعت بعد وقتی پالانچیان به همراه دوستش با هواپیما دو موتورهاش برای گشت زنی به سمت دریا پرواز کردند هواپیما به طرز مشکوکی دچار حادثه میشود و سقوط میکند.
از نخستین افرادی که بنابر تصمیم رضاشاه بر تغییر الگوی ایرانی بر اساس غرب، به صورت بی حجاب در مراسم جشن فارغالتحصیلی دانشسرای عالی در ۱۳۱۴ شرکت کرد. اشرف پهلوی دختر رضاشاه بود. او که همواره از ناحیه والدین نادیده گرفته مىشد، بعدها در طول حکومت برادرش محمدرضا پهلوی بیشترین نقش را ایفا کرد.
خواهر دوقلوی شاه عادت داشت، آنچه را که میخواهد خیلی زود به دست آورد و گاهی برای رسیدن به هدفش حاضر به انجام هر کاری میشد.
اشرف شغل قاچاق مواد مخدر را برای خود انتخاب کرده بود و آن را به شکلی جدی دنبال میکرد تا حدی که تبدیل به یک قاچاقچی بین المللی شده بود. در یکی از سفرهایش به سوئیس چند کیلوگرم هروئین در چمدانش کشف شد که این اتفاق باعث آبروریزی بین المللی برای شاه و ایران شد.
در خاندان شاه بسیاری از افراد از نظر مالی فاسد بودند، اما مهمترین آن ها، خواهر دوقلوی شاه اشرف است که ماهیتا طماع و دارای تمایلات جنون آمیز زنانه بود.
شغل دیگر اشرف پهلوی، قمار بازی بود که توانسته بود جوانان بسیاری را دور خود جمع کند. او شهرتی افسانهای در فساد مالی و به تور انداختن مردان جوان داشت. خواهر شاه خیلی راحت دلش را به جوانان خوش تیپ، قد بلند و پولدار میباخت.
لئون پالانچیان یکی از افرادی بود که در تور اشرف پهلوی گرفتار شد. اشرف به مهندس پالانچیان علاقه داشته ولى مهندس پالانچیان حاضر نبوده که خواسته هاى اشرف را قبول کند.
تمایلات اشرف کار را به جایی رساند که هر روز به در خانه پالانچیان میرفت و التماس میکرد که او را فقط چند لحظه ببیند، اما پالانچیان با عصبانیت او را رد میکرد.
اشرف که مانند پدرش بی رحم بود و حاضر بود برای رسیدن به اهدافش از هر وسیلهای استفاده کند. وقتی دید که التماس به پالانچیان فایدهای ندارد به ساواک دستور دستگیری او را داد، تنها به این دلیل که به درخواست اشرف جواب رد داده بود و باید مجازات میشد. بعد از مدتی اشرف با امید اینکه پالانچیان دیگر درخواست او را اجابت میکند، دستور آزادی او را صادر کرد.
پس از آن اشرف تصمیم گرفت توسط یکی از دوستان صمیمی لئون بالاچیان او را به یک مهمانی در نوشهر بکشاند و آخرین شانسش را هم امتحان کند.
وقتی اشرف در مهمانی پالانچیان را میبیند دوباره به التماس میافتد و گریه میکند که به من رحم کن، دارم از عشق تو از بین میروم. ولی پالانچیان او را از خود دور میکند و باز جواب رد میدهد. اشرف هم عصبانی میشود و با حالت خشم از او جدا میشود.
چند ساعت بعد وقتی پالانچیان به همراه دوستش با هواپیما دو موتورهاش برای گشت زنی به سمت دریا پرواز کردند هواپیما به طرز مشکوکی دچار حادثه میشود و سقوط میکند.