زنی که توانایی دیدن ۱۰۰ میلیون رنگ را دارد

در حالی که ما با سه گیرندهی رنگ (یا سلولهای مخروطی) قادر به تشخیص حدود ۱ میلیون رنگ مختلف هستیم، تخمین زده میشود تتراکروماتها حدود ۱۰۰ میلیون رنگ میبیند.
فرادید | کونچِتا آنتیکو (Concetta Antico) در کودکی اندکی با بقیه فرق داشت، اما دههها طول کشید تا به او ثابت شود تا چه حد دنیا را متفاوت میبیند.
مشاهدهی آرایهی درخشان رنگها در نقاشیهای کونچتا آنتیکو و تصور این که پشت این آثار زیبا هنرمندی با یک مدرک آکادمیک هنرنمایی میکند کار آسانی است. تنههای درختان اکالیپتوس او با رنگهای بنفش و بنفش مایل به ارغوانی رنگآمیزی شدهاند، تاج زرد طوطی کاکل سفید او ردّی از سبز و آبی دارد، هایپرکالِر (رنگی که سبب میشود بافت یا پارچه با تغییر دما تغییررنگ دهد) منظرهی باغ را تقریباً توهمزا کرده است.
آنتیکو میگوید: «اینها فقط ظاهرسازی یا اثبات یک مدرک هنری نیست. من دقیقاً چیزی رو نقاشی میکنم که میبینم. اگه یک گل صورتی باشه و در نقاشی من شما ناگهان کمی بنفش یا آبی در اون میبینید، این دقیقاً همون چیزیه که من به چشم دیدم.»
آنتیکو تتراکرومات (Tetrachromat) است به این معنا که در شبکیهی چشم خود گیرندهی رنگ چهارمی دارد که او را نسبت به باقی انسانها که سه گیرندهی رنگ دارند متمایز میکند. در حالی که ما با سه گیرندهی رنگ (یا سلولهای مخروطی) قادر به تشخیص حدود ۱ میلیون رنگ مختلف هستیم، تخمین زده میشود تتراکروماتها حدود ۱۰۰ میلیون رنگ میبیند.
آنتیکو میگوید: «تا ۱۰ سال پیش، نمیدونستم من دنیا رو مثل آدمای دیگه تجربه نمیکنم. برای من، دنیا واقعاً رنگارنگ بود. مثل اینه که تو ندونی گورخری مگر اینکه گورخر نباشی.»
آنتیکو در کودکی در سیدنی بزرگ شد و به گفتهی خودش همیشه کمی با بقیه فرق داشت. مثلاً موهایش را با رنگهای روشن رنگ میکرد، فرشی به رنگ سبز زمردی و پردههایی به رنگ سیاه و سبز لیمویی را برای اتاق خوابش انتخاب میکرد. او که مجذوب طبیعت بود معمولاً کل روز در زمینهای اطراف چمنزار گلف مجاور ناپدید میشد.
«من همیشه احساس میکردم تو یه دنیای خیلی جادویی دارم زندگی میکنم. میدونم که بچهها هم این تصورات رو دارن، اما برای من همه چیز بیش از حد شگفتانگیز و بیش از حد متفاوت بود. من همیشه در حال کاوش در طبیعت بودم، کندوکاو میکردم و سعی میکردم جزئیات و ریزهکاریها رو ببینم، چون تو همه چیز جزئیات زیادی میدیدم.
یه نفر ممکنه به یه برگ یا گلبرگ گل نگاه کنه، اما من احساس نیاز میکردم که واقعاً اون برگ و گلبرگ رو با تمام وجودم درک کنم، به معنای واقعی کلمه ببینمشون و گاهی اوقات زمان زیادی رو صرف این کار میکردم و دوست داشتم هر چیزی رو که میبینم نقاشی کنم یا به تصویر بکشم.»
آنتیکو پس از اتمام دانشگاه به ایالات متحده نقل مکان کرد. او در سندیگو توانست هنرمند و معلم هنر شود و سبک منحصر به فرد خودش را در کشیدن مناظر رنگارنگ و گیاهان و جانواران پرورش دهد. او تا سال ۲۰۱۲ به ویژگی متمایز خود پی نبرد. در آن سال یکی از شاگردان او که متخصص مغز و اعصاب بود یک مقالهی علمی دربارهی تتراکروماسی برای او ایمیل کرد، چون گمان میبرد آنتیکو تتراکرومات است.
آنتیکو چند ماه قبل متوجه کوررنگی دخترش شده بود («بهش گفتم حالش خوبه، فقط متفاوت و خاصه و این شگفتانگیزه و من بالاخره بهش یاد میدم چطوری رنگها رو تشخیص بده.») وقتی او شروع به خواندن مقاله کرد یکی از نخستین چیزهایی که نظرش را جلب کرد این بود که زنانی که پتانسیل تتراکروماسی را دارند، احتمال دارد فرزندان دختر کوررنگ به دنیا آورند.
آنتیکو به دانشمندانی که آن مقاله را نوشته بودند ایمیل فرستاد و ظرف ۲۴ ساعت بزاق خود را به واشنگتن فرستاد، جایی که آزمایشات جهش ژنتیکی مسول تتروکروماسی در او را تایید کردند.
به گفتهی دکتر کیمبِرلی جِیمسون دانشمند دانشگاه کالیفرنیا که آنتیکو را مورد مطالعه قرار داده است، صرفاً دارا بودن ژن که حدود ۱۵ درصد زنان آن را دارند به تنهایی برای تتراکرومات بودن کافی نیست، اما یک شرط ضروری است. «در مورد کونچِتا، یه چیزی که ما باور داریم اینه که، چون اون از سن ۷ سالگی به طور مستمر نقاشی کرده، واقعاً از این پتانسیل اضافه بهره برده. ژنتیک اینجوری عمل میکنه: به شما پتانسیل انجام کارهایی رو میده و اگه محیط از شما بخواد که اون کارها رو انجام بدین، اون وقته که ژنها دست به کار میشن.»
او با کشف این حقیقت که واقعاً دنیا را متفاوت از دیگران میبیند نحوهی آموزش به شاگردانش را تغییر داد: «من بسیار صبورتر شدم. اینجوری بگم که ما مشغول نقاشی از ساحل بودیم و من نسبت به قبل خیلی بیشتر ترغیب میشدم که بگم "بسیار خب بچهها، بیایین با هم به ساحل نگاه کنیم.
اونو میبینین؟ " اگه در جواب میگفتن نه! من میگفتم خب، بیایین بریم از نزدیکتر بهش نگاه کنیم. وقتی موفق به دیدن چیزی میشدن که من میدیدم، اونو نقاشی میکردن، پس میتونم بگم بعد از پی بردن به این موضوع، نقاشیهای شاگردای من هم غنیتر شده.»
آنتیکو از طریق آزمایش ژنتیک متوجه شد مادرش که در ۱۲ سالگی او از دنیا رفت احتمالاً تتراکرومات بود، کشفی که باعث شد آنتیکو حالا خانهی کودکیاش را بهتر درک کند. «فضای استخر خونهی ما تو دههی ۶۰ نورهای قرمز و آبی داشت تا یه رنگ بنفش ازشون به چشم بیاد. یه جور انتخابی که هیچ کجا نمیدیدی، واقعاً عجیب و غریب بود. ما یه خونه با رنگهای غیرعادی داشتیم.»
آنتیکو میگوید داشتن قدرت دید عالی برای او شادی بسیاری به ارمغان آورده است. «من بسیار مخالف مواد هستم، اما مطمئنم که مردم فکر میکنن من همیشه یه چیزی زدم.
در صورتی که زندگی و زیباییهای اطراف برای من مثل مادهی مخدره. من معمولاً با خودم فکر میکنم چطور میشه تو این دنیا زندگی کرد و غمگین بود؟ فقط کافیه برید تو یه پارک بشینید و به یک بوته یا درخت عمیقاً نگاه کنید. نمیتونید قدردان شکوه اونها نباشید.»
در حالی که دنیای طبیعی یک محرک مثبت برای آنتیکو است، بسیاری از محیطهای ساختهی دست بشر از قبیل فروشگاههای بزرگ با نورهای فلورسنت بر روی او اثر معکوس دارند.
«من خیلی معذب میشم. راستش سعی میکنم اصلاً نزدیک این جور ساختمونها نشم مگه اینکه واقعاً مجبور باشم. لذت نمیبرم از حجم گستردهی تکههای زشت رنگ. منظورم اینه که یه فرقی بین نگاه کردن به یه ردیف از اقلام در سوپرمارکت و یه ردیف درخت وجود داره. نورهای این مکانها زرق و برق زیادی داره و دیدنشون منو خوشحال نمیکنه.»
آنتیکو که اکنون در خلیج بایرون مستقر است کمتر تدریس میکند و بیشتر نقاشی میکشد و به گفتهی خودش «میخوام نسبت به قبل آثار بیشتری خلق کنم، یعنی تو دهههای آخر زندگیم. قصد دارم به نقاشی از پرندهها، حیوونا و درختا ادامه بدم. میخوام چیزایی رو که در طبیعت میبینم توصیف کنم، چون این توانایی من مثل پنجرهس، پنجرهای رو به چیزایی که آدمای دیگه واقعاً نمیبینن.»
منبع: Theguardian