ورود قزاق‌ها به تهران، پایان سلطنت قاجار

ورود قزاق‌ها به تهران، پایان سلطنت قاجار

امروز سوم اسفند، صد و یکمین سالگرد کودتای سیاسی نظامیِ رضا خان و سیدضیاءالدین طباطبایی علیه احمد شاه قاجار در سال ۱۲۹۹ است.

کد خبر : ۱۰۳۶۶۸
بازدید : ۷۸۹۲

رییس دیویزیون قزاق قزوین از غرب و جنوب تهران از دروازه شاه‌عبداالعظیم و دروازه قزوین وارد تهران شد بی‌آنکه احدی در برابرش مقاومت کند یا خون از دماغ کسی بیاید.

او و قزاق‌هایش تهران را که ۱۱ سال و شش ماه و ۹ روز قبل به دست قوای مشروطه‌خواه فتح شده بود یک بار دیگر در سوم اسفند ۱۲۹۹ فتح کرد با این تفاوت که قوای مشروطه‌چی، محمدعلی شاه ششمین شاه قاجار را سرنگون کردند و او و حامیانش احمد شاه، آخرین شاه قاجار را سرنگون کردند و کل دودمان این سلسله را بر باد دادند.

امروز سوم اسفند، صد و یکمین سالگرد کودتای سیاسی نظامیِ رضا خان و سیدضیاءالدین طباطبایی علیه احمد شاه قاجار در سال ۱۲۹۹ است.

او یک سال بعد در سالگرد کودتای سیاسی - نظامی سوم حوت ۱۲۹۹، در اعلامیه‌ای خود را عامل کودتا معرفی کرد و با جسارت نوشت: «آیا با حضور من، مسبب واقعی کودتا را تجسس کردن مضحک نیست؟ ... با کمال افتخار و شرف به شما می‌گویم که مسبب حقیقی کودتا منم ... و از اقدامات خود ابداً پشیمان نیستم....

من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابداً شرمنده نیستم و با نهایت مباهات، افتخار است که خود را مسبب کودتا به شما معرفی می‌کنم. وزیر جنگ دویم برج حوت ۱۳۰۰.

سردارسپه در هشتم اسفند ۱۲۹۹ در کابینه دوم سیدضیاءالدین طباطبایی به سمت وزیر جنگ منصوب شد.

واقعه

به دنبال اشغال شمال به دست قوای روس، اشغال جنوب به دست قوای بریتانیای کبیر و اشغال شمالغرب ایران به دست قوای عثمانی در جنگ جهان اول، مجلس شورای ملی از سال ۱۲۹۳ تا سال ۱۲۹۹ تعطیل شد و در این مدت ایران، ۱۰ صدراعظم و کابینه به خود دید.

فتح‌الله خان اکبر ملقب به سردار منصور، سپهدار اعظم و سپهدار رشتی در مهر ماه ۱۲۹۹ با پشتیبانی دولت انگلیس صدراعظم شد و قول برگزاری دوره چهارم مجلس شورای ملی را داد تا این مجلس زمینه تصویب قرارداد ۱۹۱۹ و تحت کنترل گرفتن خزانه و ارتش ایران را به وجود آورد.

با وجودی که جنگ جهانی اول دو سال قبلتر به پایان رسیده بود و دول انگلیس و روسیه طبق توافق باید خاک کشورمان را ترک می‌کردند، اما هیچ کدام از آنان به قول خود وفادار نماندند.

در این اثنا میرزا کوچک خان در رشت و شیخ محمد خیابانی در تبریز در تابستان و پاییز ۱۲۹۹ علیه ظلم و جور دستگاه حاکمه قیام کردند، اما هر دو قیام به دست رضا خان میرپنج با شکست روبرو شد.

در چنین وضعیتی دولت فتح‌الله خان اکبر شکل گرفت، اما به دلیل ضعف قدرت مرکزی نتوانست کاری از پیش ببرد و دولت انگلیس طرح کودتا را به پشتوانه دو بازوی سیاسی و نظامی خود یعنی سیدضیاءالدین طباطبایی و رضا خان میرپنج، برنامه‌ریزی و علیه دولت سپهدار اعظم به اجرا گذاشت.

کودتا در حد فاصل شب اول و روز دوم اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد. عوامل اصلی کودتا متشکل از سیدضیاءالدین طباطبایی، رضا خان فرمانده کل قزاق، مسعود کیهان و کاظم خان سیاح از افسران ژاندارمری و کلنل احمد امیراحمدی فرمانده گردان سواره قزاق بودند.

کودتا سوم اسفند با سرنگون شدن کابینه سپهدار اعظم و منصوب شدن سیدضیاءالدین طباطبایی به عنوان صدراعظم جدید ایران به دست احمد شاه قاجار، پایان یافت. در فرمان احمد شاه، رضا خان به عنوان فرمانده کل قوا و سردارسپه قزاق، مسعود کیهان به عنوان وزیر جنگ و کاظم خان به عنوان فرماندار نظامی تهران منصوب شدند.

میرپنج رضاخان ساعت یک بامداد سه‌شنبه سوم اسفند ۱۲۹۹ به فرماندهی ۲۵۰۰ قزاق همدانی از جنوب شهر و از دروازه‌های شاه‌عبدالعظیم و قزوین وارد تهران شد و بی‌درنگ و بدون هرگونه مقاوت و درگیری نظامی، دوایر و مراکز مهم دولتی مانند تلگراف‌خانه، تلفن‌خانه، شهربانی و وزارت‌خانه‌ها را اشغال کرد. ژاندارمری بدون ایستادگی و نیروی پلیس پس از ایستادگی ناچیزی، تسلیم شدند.

در پی این فتح علاوه بر سقوط کابینه فتح‌الله خان اکبر و زندانی و توقیف مال و املاکش، بیش از ۲۰۰ نفر از ثروتمندان و متنفذین قجری و حدود ۸۰ نفر از رجال سیاسی از طبقات مختلف کشور اعم از سعدالدوله، عین‌الدوله، عبدالحسین فرمانفرما و آیت‌الله سیدحسن مدرس بازداشت و راهی زندان شدند.

فردای کودتا به درخواست رضا خان میرپنج و امضای احمد شاه قاجار، اولین اعلامیه سردارسپه در ۹ بند و با لفظ «حکم می‌کنم» خطاب به مردم تهران صادر شد.

رضا خان در این اعلامیه نوشت: «حکم می‌کنم:

ماده اول ـ تمام اهالی شهر طهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.

ماده دوم ـ حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعداز ظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر کسی نباید در معابر عبور نماید.

ماده سوم ـ کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.

ماده چهارم ـ تمام روزنامجات ــ اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت بکلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد باید منتشر شوند.

ماده پنجم ـ اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه بکلی موقوف در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند با قوه قهریه متفرق خواهند شد.

ماده ششم ـ تمام مغازه‌های شراب و عرق فروشی تئاتر و سینما تلگراف‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود و هر مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.

ماده هفتم ـ تا زمان تشکیل دولت تمام ادارات و دوائر دولتی غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود ـ پست‌خانه و تلفون‌خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.

ماده هشتم ـ کسانی که در اطاعت از مواد فوق خودداری نمایند به محکمه نظامی جلب و به سخت‌ترین مجازات‌ها خواهند رسید.

ماده نهم ـ کلنل کاظم‌خان به سمت کمان‌دانی شهر انتخاب و معین می‌شود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.

رضاخان و سید ضیاء

خاطرات سیدضیاء

کتاب سیدضیاء، مرد اول یا مرد دوم کودتا، شرحی مفصل از گفته و ناگفته‌های تاریخ معاصر ایران به قلم صدرالدین الهی که مبتنی بر مجموعه مصاحبه‌های وی با سیدضیاءالدین طباطبایی رییس الوزرای کوتا و سایر شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار در دوران قاجار و پهلوی تالیف شد.

بخش مهم کتاب که به مصاحبه الهی با سیدضیاء اختصاص دارد حدود دو دهه بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ پس از بازگشت او به ایران و در خانه روستایی الهی انجام شد. این کتاب بعدا به امریکا برده شد و توسط انتشارات شرکت کتاب در لس‌آنجلس به چاپ رسید.

سیدضیاء فرزند یک مجتهد خوشنام تبریزی است. مظفرالدین میرزا ولیعهد ناصرالدین شاه به دیدن مجتهد می‌رود و پسر متعجب است که چرا پدر به دیدن ولیعهد نرفت.

سید علی طباطبایی یزدی در پاسخ به این سوال پسر، گفت: «فرزندم، او به دیدن من می‌آید تا مگر از صفای خانه من بهره‌ای برگیرد. من چرا به دیدن او بروم که در بازگشت دامن قبایم آلوده به رنگ ستم باشد؟»

مرد اول کودتا از همان خانه پدری در آبِ انقلاب مشروطه غوطه می‌خورد گو اینکه کارهایش پس از کودتا با هدف‌های انقلاب مشروطه جور در نمی‌آید.

تمام روزنامه‌ها را در صبح روز کودتا توقیف می‌کند. اما در مصاحبه با مولف کتاب به نون والقلم سوگند می‌خورد که هیچ وقت برای قدرت از طریق روزنامه، پول خرج نکرد. «من همیشه این حربه کهنه قدیمی را دوست دارم، من عاشق روزنامه هستم.»

الهی: آقا به نظرتان نمی‌آید که در اقدامات اولیه حکومت، شبیه فاشیست‌ها عمل کرده‌اید، نه شبیه سوسیالیست‌ها؟

سیدضیاء: فاشیسم زاییده تحقیر ملی ایتالیایی‌ها بود. روزی که من کودتا کردم، ایران در تحقیرآمیزترین لحظات تاریخی خود به سر می‌برد. رجال ما برای خوابیدنِ بغل زن‌هایشان از خارجی اجازه می‌گرفتند. اگر قیام علیه تحقیر خارجی فاشیزم است، بله من فاشیست بودم.»

الهی: آقا راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟

سیدضیاء: بله این طور می‌گویند. تاریخ ۳۰۰ ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر می‌کند. اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی می‌شود. من به عنوان یک آدم عاقل در تمام مدت زندگیم، ضرر این دوستی را کشیده‌ام، اما حاضر نشده‌ام محو شوم.

سیدضیاء به دنبال دو هدف بود که برای رسیدن به آن‌ها فقط یک راه داشت. «من در سرم بود که یک حکومت ملی مقتدر متکی به قدرت نظامی ملی به وجود بیاورم و خودم بشوم رئیس‌الوزراء، بشوم دیکتاتور.»

الهی: مثل موسولینی؟

سیدضیاء: «ها، بارک‌الله احسنت»

الهی: با رضا چطور آشنا شدید؟

سیدضیاء: برای نخستین بار کلنل کاظم‌خان سیاح، رضا را به من معرفی کرد. کلنل گفت یک افسر قزاق پیدا کرده‌ام که به درد کار ما می‌خورد. هم قد بلند است، هم بد اخم، هم پر هیبت، هم افسرهایش دوستش دارند، فقط باید رویش فکر کرد.

الهی: سیدضیاء چاره‌ای جز انتخاب همین افسر که به او هشدار داده بودند سوادی هم ندارد.

سیدضیاء: «افسر‌های باسواد آن روز ما از او ترسوتر بودند و افسر‌های شجاع ما از او بی‌سوادتر. رضاخان معدل افسر معمولی و مقبول آن روز بود.»

الهی: سید بازگشتی دارد به دورهٔ قاجار و وضعیت اسفبار آن روزگار.

سیدضیاء: «احمد شاه آخرین شاخهٔ محکوم به شکستنِ خانواده‌ای بود که یک خواجه بی‌سر و پا (آقامحمدخان قاجار) ۱۵۰ سال پیش آن را به عنوان سلسله سلطنتی مستقر کرده بود و در این ۱۵۰ سال جز نکبت و افلاس و بدبختی چیزی نصیب ایران نشد و میراث این خانواده روزی که ما کودتا کردیم، مقداری شاهزاده جقه چوبی بود و مقداری هم شاهزاده خانم تنبان فنری.»

پایان قاجار

ورود قزاق‌های تحت امر رضاخان به تهران، پایانی بود بر ۱۴۳ سال سلطه قاجار. قزاق‌ها با ورود به تهران دروازه‌های شهر را بستند و سفارتخانه‌ها را به محاصره درآوردند اجازه ندادند و تا جایی که توانستند مانع پناهنده شدن چهره‌های سیاسی و قجری به سفارتخانه‌ها شدند

تمام وزرای کابینه سپهدار رشتی به غیر از خود او بازداشت شدند. همزمان احمدشاه و محمدحسن میرزا، ولیعهد به کاخ فرح‌آباد فرار کردند و سپهدار رشتی، رییس الوزرای به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد.

در عصر روز کودتا، نورمن سفیر انگلستان در تهران با احمدشاه آخرین پادشاه قاجار ملاقات کرد و به شاه گفت تنها راه باقی مانده دیدار با سرکردگان کودتا و قبول خواسته‌های آنان است. نورمن بر این سخن خود تاکید کرد. او همچنین در تلگرافی به لُرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا نوشت: «بسیاری از کسانی که توسط قزاق‌ها دستگیر شده‌اند، تحریک کننده، توطئه‌گر و ضدانگلیسی هستند و این موجب رضایت ماست.»

به دنبال تهدیدات سفیر انگلستان، احمدشاه در غروب سوم اسفند ۱۲۹۹ سرگرم نوشتن احکام جداگانه رضاخان پهلوی و سیدضیاءالدین طباطبایی شد.

او احکام را صبح روز بعد منتشر کرد. رضاخان به فرماندهی کل قوا منصوب و لقب «سردار سپه» گرفت و سیدضیاءالدین طباطبایی به عنوان رییس الوزراء مامور تشکیل کابینه شد.

در حکم احمدشاه راجع به سیدضیاء که خطاب به استانداران و فرمانداران سراسر کشور زده شد آمد: «حکام ایالات و ولایات در نتیجه غفلت‌کاری و لاقیدی زمامداران دوره گذشته که بی‌تکیلفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش را در مملکت فراهم نموده، ما و تمامی اهالی را از فقدان هیات دولت ثابتی متأثر ساخته بود، مصمم شدیم که با تعیین شخص دقیق و خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید، به بحران‌های متوالی خاتمه دهیم بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب میرزا سیدضیاءالدین سراغ داشتیم عموم خاطر خود را متوجه معزی‌الیه دیده، ایشان را به مقام ریاست وزراء انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزی‌الیه مرحمت فرمودیم.»

منابع:
ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۵۶۴
عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۹۵۹ـ۹۶۱
مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی، سید ضیاء الدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۸۱ش، ص۵-۸
تبریزی شیرازی، محمدرضا، زندگانی سیاسی اجتماعی سید ضیاء الدین طباطبایی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۹ش، ص۱۴

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید