قتل سزار و نجات جمهوری!

قتل سزار و نجات جمهوری!

به نظر می‌رسید کسی نمی‌تواند سد راهش شود، اما چنین نبود. شماری از مدافعان جمهوری باهم دست به یکی کردند و سال ۴۴ پیش از میلاد در چنین روزی او را کشتند.

کد خبر : ۱۰۴۲۵۲
بازدید : ۶۹۱۰

مرتضی میرحسینی | صورتش لاغر، گونه‌هایش برجسته و پیشانی‌اش بزرگ بود و دو فک نیرومند داشت، ویژگی‌هایی که به قول آلبر ماله «قبل از هر چیزی اراده‌ای محکم و عزمی راسخ را نشان می‌داد.» تا اواخر جوانی مردی پرطاقت و تندرست بود، اما هرچه سنش بالاتر رفت توان جسمی‌اش هم کمتر شد.

نوشته‌اند در سال‌های آخر زیاد کابوس می‌دید و بار‌ها دچار حملات صرع می‌شد. خوی دیکتاتور‌ها را داشت و حتی پیش از تصاحب قدرت هم به قوانین روم چندان اعتنایی نمی‌کرد.

برای کار‌هایی که می‌کرد و تصمیماتی که می‌گرفت انگیزه‌ای جز جاه‌طلبی و کسب افتخار نداشت. قوانین را تا آنجا رعایت می‌کرد که مانع رسیدن به اهدافش نمی‌شدند که نوشته‌اند این چند جمله از ائورپید را بار‌ها در حوادث مختلف به زبان آورده بود که «اگر بناست برای به چنگ آوردن قدرت، قانون زیر پا گذاشته شود، بگذار چنین شود.

در غیر این صورت، قانون را پاس بدار.» سزار مرد جنگ و اردوکشی بود. در گُل جنگید و این سرزمین چندپاره را تسخیر کرد، به خاک بریتانیا چنگ انداخت و حوالی رود رن با ژرمن‌ها پیکار کرد. در جنگ داخلی با پومپه گلاویز شد و بعد از چند سال کشمکش او - و هوادارانش - را درهم شکست.

با پیروزی بر پومپه به آنچه سال‌ها برایش می‌کوشید، رسید و فرمانروای بی‌منازع روم شد. ماله می‌نویسد «سزار می‌خواست جمهوریت را به سلطنت مبدل سازد، زیرا تجربه صد سال گذشته به او اثبات کرده بود روم بدون وجود قدرت مرکزی مسلط بر همه، مدام با دوره‌های بی‌ثباتی و ناآرامی مواجه خواهد شد.

باور داشت فقط یک سلطان مستبد مانند شاهان شرق می‌تواند در قلمرو وسیع روم امنیت و نظم پایدار را برقرار کند و می‌خواست خودش این فرمانروای حافظ نظم باشد.» با بی‌اعتنایی به نهاد‌های جمهوری - که به نظرش لفظی پوچ و بی‌معنی بود - پایه‌های دیکتاتوری خودش را شکل داد و سنا را از اهمیت انداخت و به حاشیه راند.

به صراحت در جمع‌ها می‌گفت «اکنون مردم هنگام صحبت با من باید بیشتر مراقب باشند و هرچه می‌گویم برای‌شان حکم قانون داشته باشد.» به نظر می‌رسید کسی نمی‌تواند سد راهش شود، اما چنین نبود. شماری از مدافعان جمهوری باهم دست به یکی کردند و سال ۴۴ پیش از میلاد در چنین روزی او را کشتند.

باور قاتلان این بود که با حذف سزار، جمهوری را نجات می‌دهند و آن را از بحرانی که تهدیدش می‌کند حفظ می‌کنند. اما به آنچه در سر داشتند، نرسیدند و چندی بعد، یکی پس از دیگری قربانی انتقام‌جویی بازماندگان سزار شدند.

ژولیوس سزار را به نبوغ نظامی و لیاقت فرماندهی می‌شناسند، اما مورخان ویژگی‌های دیگری هم از او ثبت کرده‌اند.
به قول سوئتونیوس «همه می‌دانند که در عشقبازی ناخویشتن‌دار و افراط کار بود و دامن بسیاری زنان والاتبار را آلود» و رسوایی‌های بسیار به بار آورد و حتی «در ولایات نیز از این ماجرا‌ها خودداری نمی‌کرد، چنان که مخصوصا در این قطعه دوبیتی آشکار است که سربازان آن را در آیین پیروزی بر گُل می‌خواندند: مردان روم، زنان‌تان را بپایید؛ ما کچل زناکار را به وطن می‌آوریم.»

متفاوت با عموم مردم آن روزگار «هرگز هیچ کار بزرگی را به ملاحظه شگون‌های بد ترک نکرد یا آن را به تاخیر نینداخت.»

می‌گویند «در پایان عمر از اشتیاقش به شرکت در جنگ کاسته شد، چون عقیده داشت که هرچه بیشتر به پیروزی دست می‌یابد کمتر باید به استقبال خطر بشتابد و دیگر اینکه آن اندازه که آدمی در شکست از دست می‌دهد هرگز در پیروزی به دست نمی‌آورد.»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید