۳ روشِ کلیدی برای رابطه درست
بعضیها فکر میکنند این کار بهترین راه است برای آنکه نشان دهند حواسشان به گفتوگوی طرف مقابل بوده است. برای مثال وقتی شخصی به آنها چیزی میگوید، در جوابش میگویند: «این من را یاد اتفاقی که برای خودم افتاده انداخت» و بعد تمام داستانی که برایشان رخ داده است را تعریف میکنند. بهجای این کار، بدونِ اینکه داستانِ خودتان را مطرح کنید، در گفتگو مشارکت داشته باشید.
فرادید | این داستان برای همهمان رخ داده است: درحالی که با یک دوست قدیمی دور میز نشستهایم و غذا میخوریم و گپ میزنیم تلفن او صدا میدهد. نگاههای او به سرعت از روی ما که مشغول تعریف کردنِ یک داستان هیجانانگیز هستیم برداشته میشود و به صفحه نمایش گوشیاش منتقل میشود و بعد گوشی را روی پایش میگذارد تا همانطور که ما داریم داستانمان را تعریف میکنیم او پیام بفرستد.
به گزارش فرادید؛ ما هر دو طرفِ این رابطه بودهایم و تجربه هر دو را داریم. ممکن است به نظر برسد که این حواسپرتشدنها در تعاملات روزمره بیضرر است، اما همین رفتارها میتواند باعث شود که افراد حس کنند برای طرفِ مقابلشان اهمیت ندارند که میتواند به روابطِ ما آسیب بزند.
ازطرفدیگر، تحقیقات نشان میدهند که گوش دادنِ فعالانه ـ زمانی که تمام تمرکز و توجهتان را به مکالمه در جریان میسپارید تا خوب بفهمید که طرفِ مقابل چه دارد میگوید ـ میتواند به پیشبینیِ مشکلات، حل تعارضها، ایجاد و گسترش دانش و اعتماد کمک کند.
مثل هر مهارتِ دیگری، مهارت شنیدن هم اکتسابی است و با تمرین کردن پرورش پیدا میکند. اینجا ما سه روشِ کلیدی را برای تبدیل شدن به یک شنونده بهتر در اختیارتان میگذاریم:
۱. گوشی (یا هر وسیله حواسپرتیای) را کنار بگذارید
آیا تا بهحال در این موقعیت بودهاید که همزمان ایمیل کاریتان باز است، در پسزمینه فیلمی در حالِ پخش شدن است و درحالِ چت کردن با دوستانتان هم هستید؟ وقتی چندکار را همزمان انجام میدهیم، توجهمان بین چند جریان متفاوت از اطلاعات تقسیم میشود و باید بدانیم که ما در چندکارگی خوب نیستیم. ما یا نمیتوانیم چندکار را بهطور همزمان انجام دهیم، یا اگر انجام دهیم، هیچکدام را خوب انجام نمیدهیم. اگر فکرتان مشغول چیز دیگری باشد، نمیتوانید خیلی خوب متوجه کلامِ طرفِ مقابلتان شوید.
اگر دو کاری که بهطور همزمان انجام میشوند زیاد پیچیده نباشند، مسئلهای ایجاد نمیشود؛ مثلِ زمانی که میتوانید همزمان تلویزیون نگاه کنید و بافتنی ببافید. اما وقتی کاری پیچیده میشود ـ مثل تماشای همزمان تلویزیون و پیام دادن به یک دوست که بحرانی برایش پیش آمده یا مطالعه کردن برای امتحان ـ چندکارگی قطعاً تأثیرات منفی دارد.
اگر واقعاً میخواهید یک شونده همدل و فعال باشید، باید همه ابزارهای حواسپرتی را کنار بگذارید و کاملاً در اکنون باشید. بله میدانیم که در حرف ساده است.
حواسپرتیهای ما همیشه خارجی نیستند. مطالعات نشان دادهاند که پرسهزنیِ فکر ـ زمانی که تمرکزِ شما مدام از لحظه حال به افکار و احساساتِ درونی منتقل میشود ـ میتواند خُلق ما را پایین بیاورد و درک ما از چیزی که میخوانیم یا فعالیتی که انجام میدهیم کاهش دهد.
پس وقتی حس میکنید که در میانِ یک مکالمه دچار رؤیاپردازی شدهاید و فکر و خیالتان از اکنون به گذشته یا آینده پرواز میکند، کافیست از این وضعیت آگاه شوید و سریع خودتان را به آنچه هماکنون در جریان است منتقل کنید.
۲. آنچه شنیدهاید را تکرار کنید و بازخورد بگیرید
شونده فعال بودن سختترین کارِ شونده بودن است. اما بهترین شنوندهها دریافتکنندگانِ صرفِ اطلاعات نیستند بلکه میداند چه چیزی را چه زمانی بگویند.
این کارها را انجام دهید:
سؤال بپرسید. مطرح کردنِ پرسشهایِ شفافکننده یا پرسشهای باز به نفر دیگرِ رابطه نشان میدهد که شما خوب به حرفهای او توجه کردهاید و او را تشویق میکند که بیشتر صحبت کند. این کار به آنها کمک میکند بینشِ خود را ارتقاء دهند و مسیرهای تازهای را که قبلاً به آنها فکر نکرده بودند، کشف کنند.
خلاصه کنید. هرازگاه پیامِ طرفِ مقابل را خلاصه کنید. این کار باعث میشود که آنها حس کنند که حرفهایشان شنیده شده است و اعتمادشان به شما جلب میشود. برای این کار از عبارتهایی مثلِ این استفاده کنید: «آنچه که من از حرفهای تو شنیدم اینه که ...» یا «میفهمم که چنین موقعیتی میتواند حسی شبیهِ. به تو بدهد.»
بیقضاوت گوش بدهید. کاری کنید که شخصِ دیگر احساس حمایت شدن وامنیت پیدا کند نه حسِ قضاوت شدن. این یعنی باورها، ارزشها و تجربههای آنها را، حتی اگر با باورها، ارزشها و تجربههای خودتان تفاوت دارند، بپذیرید. پذیرش به معنی همعقیده بودن نیست.
این کارها را انجام ندهید:
سکوت را پر نکنید. بااینکه سکوتی که در مکالمه ایجاد میشود، ممکن است معذبکننده باشد، اما سکوت هم کارویِژه دارد. سکوت به هر دو طرفِ رابطه فضایی برای پردازش اطلاعاتِ ردوبدلشده میدهد. این کار به مکالمههای عمیقتر و متفکرانهتر منجر میشود.
یاد داستانهای خودتان نیفتید. بعضیها فکر میکنند این کار بهترین راه است برای آنکه نشان دهند حواسشان به گفتوگوی طرف مقابل بوده است. برای مثال وقتی شخصی به آنها چیزی میگوید، در جوابش میگویند: «این من را یاد اتفاقی که برای خودم افتاده انداخت» و بعد تمام داستانی که برایشان رخ داده است را تعریف میکنند. بهجای این کار، بدونِ اینکه داستانِ خودتان را مطرح کنید، در گفتگو مشارکت داشته باشید.
۳. بگذارید نشانههای غیرکلامی نیز بهجای شما صحبت کنند
ارتباطاتِ غیرکلامی قدرتِ بالایی دارند. کافیست که به سادگی سری به نشانه تأیید تکان دهید تا دیگری متوجه شود که دارید به حرفهایش گوش میدهید تا مشتاق شود به حرف زدن ادامه دهد. آن فضاهایی که به واسطه سکوتِ تعمدی در میانِ مکالمه ایجاد میشود، فرصتِ خوبی برای استفاده از ارتباطاتِ غیرکلامی است.
ارتباطاتِ غیرکلامی زمانی رخ میدهد که ما بدونِ بیانِ افکار و پیاممان از طریق کلام، آن را از طریقِ حالاتِ چهره، حرکاتِ بدن، حالتِ بدن، تماس چشمی یا لمس بیان میکنیم. این شکل از بیان خویشتن میتواند به اندازه به زبان آوردن آنچه قصدِ بیانش را داریم، قدرتمند و اثرگذار باشد.
علتش آن است که حالاتِ چهره ما میتواند خبر از وضعیت و حالاتِ درونیمان بدهد و این یکی از مهارتهای ضروریِ اجتماعی است که در همان سالهای ابتدایی کودکی در ما شکل میگیرد. درحقیقت، مطالعات نشان میدهند که نوزادان ترجیح میدهند برخی چهرهها، بهخصوص چهرههایی با چشمهای باز و نگاه مستقیم، را نگاه کنند.
باید خاطرنشان کرد که تفاوتهای فرهنگی در استفاده از ارتباطاتِ غیرکلامی مهمی است و چند نکته ابتدایی است که باید رعایت شود:
تماس چشمی برقرار کنید. ارتباطِ چشمی مستقیم یک مهارتِ ارتباطیِ غیرکلامیِ ضروری است که میتواند رابطه سالم بین مادر و نوزاد را نشان دهد و بین بیماران و پزشکان اعتماد ایجاد کند. خیلی ساده توضیح بدهیم باید به چشمهایی فردی که در حالِ صحبت کردن است نگاه کنید تا نشان دهید که به آنچه میگوید علاقهمند هستید و جذبِ کلامش شدهاید. اینطوری او تشویق میشود که بیشتر صحبت کند. کارشناسان توصیه میکنند از قانون ۵۰/۷۰ استفاده کنیم. تلاش کنید که ۵۰ درصدِ زمانی که صحبت میکنید و ۷۰ درصدِ زمانی که شنونده هستید، ارتباط چشمی داشته باشید.
حالتِ بدنتان باید باز و گشوده باشد. شنوندههای فعال اغلب قدری به سمتِ فردِ مقابل خم میشوند یا سرشان را به سمتِ او میچرخانند. درنقطهمقابل، اگر شما بدنتان را از فرد دور کنید یا وقتی او صحبت میکند، جای دیگر را نگاه کنید، نشان میدهید که به بودن در کنار او یا گوش دادن به او علاقهای ندارید و ارتباطتان با او قطع است.
حالاتِ چهره طرف مقابل را انعکاس دهید. انعکاس احساساتِ طرف مقابل نشان میدهد که شما فردی همدل هستید. اگر حالاتِ چهره شما با داستانی که فرد تعریف میکند در تناقض باشد ـ مثلاً وقتی دارد داستانِ دردناکی تعریف میکند شما لبخند بزنید ـ تعبیرش میتواند این باشد که شما شنونده حرفهای آنها نیستید یا به آنها توجه نمیکنید.
برای آنکه همیشه شنونده خوبی باشید باید تمرین کنید. اما همیشه هم ممکن است موفق نشوید. اما اگر همین چند گامِ کوچک را به درستی رعایت کنید، در مسیر تبدیل شدن به یک شنونده خوب قرار میگیرید.
نکات مهم: برای شنیدنِ ایدهها و فکرهای جدید مشتاق باشید و آنها را با آغوش باز بپذیرید و از چندکارگی دست بردارید. در مکالمه مشارکت کنید، اما این کار را بدونِ عوض کردنِ موضوعِ مکالمه و منحرف کردنِ آن به سمتِ داستان خودتان انجام دهید.
منبع: Ted. com
ترجمه: سایت فرادید