مردان این محله به مزدا علاقه و تعصب دارند؛ هزارآباد تهران کجاست؟

مردان این محله به مزدا علاقه و تعصب دارند؛ هزارآباد تهران کجاست؟

حکایت محله هزارآباد هم تقریباً مشابه همین چیزی است که در سطر‌های بالا ذکر شد. به این معنی که دقیقاً معلوم نیست نام هزارآباد را چه کسی برای این محله انتخاب کرده است، منتها از هر کسی در محله سؤال کنید می‌گوید خود به خود هزارآباد به نام فعلی شهرت پیدا کرد.

کد خبر : ۱۰۹۹۷۶
بازدید : ۶۹۳

مریم قاسمی | بیشتر وقت‌ها اسم بعضی از محله‌ها در یک روند تدریجی تاریخی انتخاب می‌شود و کسی در انتخاب آن نام بیشتر از دیگری دخیل نیست، یعنی گذر زمان خود به خود با اجتهادی بی‌نظیر برای یک محله نام انتخاب می‌کند.

در طرف دیگر، بعضی محله‌ها نام‌های رسمی و اداری دارند، به این‌ترتیب که بعضی از آدم‌هایی که مسئولیتی در قبال انتخاب نام برای محله‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌ها دارند، یک روز می‌نشینند دور هم و بنا به صلاح آن محله و با توجه به کارکرد یا شهرت آن در افواه برای محله‌ها اسم انتخاب می‌کنند.

اما نکته جالب توجه اینجاست که برخی دیگر از محله‌ها اسم‌هایی دارند که خود به خود از سوی مردم به آن‌ها اعطا شده است. مثل درختانی که یک هم محلی برای رضای خدا داخل کوچه می‌کارد و بعد‌ها به مرور زمان آن کوچه مثلاً به نام کوچه درختی خوانده و مشهور می‌شود.

حکایت محله هزارآباد هم تقریباً مشابه همین چیزی است که در سطر‌های بالا ذکر شد. به این معنی که دقیقاً معلوم نیست نام هزارآباد را چه کسی برای این محله انتخاب کرده است، منتها از هر کسی در محله سؤال کنید می‌گوید خود به خود هزارآباد به نام فعلی شهرت پیدا کرد.

اگرچه همین آدم‌ها غالباً می‌دانند چرا این محله چنین اسمی دارد و چرا مثلاً به اسم پانصدآباد شهرت پیدا نکرده است. در ادامه این نوشته دلایل این نامگذاری خودجوش توضیح داده می‌شود.

مزدا

روایت تازه‌ای از ساکنان هزارآباد

ماجرا از این قرار است که در ضلع شمال غربی منطقه ۱۸، در دل محله شمس‌آباد، خیابانی وجود دارد به نام شهیدانصاری و در این خیابان، خیابانی دیگر به نام هزارآباد هست که شهرتی فراگیر دارد. خیابان هزارآباد خیابانی عریض است که از فرط شهره بودن همه اهالی می‌توانند آن را با انگشت اشاره نشان بدهند و بگویند این خیابان هزارآباد است.

چند فرد بومی برای ما تعریف کرده بودند که دلیل اصلی این نامگذاری تعداد زیاد وانت‌بار‌های مزداهزاری است که توی تمام سوراخ‌سمبه‌های خیابان دیده می‌شود. من تلویحا روایت دوستانم را پذیرفته بودم، ولی تصور می‌کردم در این کار نوعی «صنعت اغراق» هم به چشم می‌خورد.

برای همین تا پیش از اینکه برای تهیه این مطلب به محله یا خیابان هزارآباد مراجعه کنم و واقعیت ماجرا را به چشم خودم ببینم، ابدا باور نمی‌کردم توی یک محله به این کوچکی این همه مزدا هزار وجود داشته باشد. کسی که برای نخستین بار پا به این خیابان می‌گذارد خیال می‌کند با یک راز فاش نشده طرف است.

برای همین تلاش می‌کند مثل دن کیشوت یک تنه کمر به کشف این معمای مشکوک ببندد، اما با کمی بررسی و تحقیق متوجه می‌شود راز و معمایی در کار نیست، بلکه اتومبیل‌ها صورت بیرونی این وجه تسمیه هستند که خود به خود میان اهالی این خیابان یا محله شکل گرفته است.

مزدا

نسل اول دستفروشان شهر چه کسانی بودند؟

شاید باور نکردنی باشد، اما کلید این معما در اینجاست: اغلب اهالی این محله، به‌ویژه آن‌هایی که یک دستگاه وانت‌بار مزداهزار جلو منزلشان پارک شده است، از این وسیله نقلیه به‌عنوان محل کار سیار سود می‌برند. وانت‌بار برای اهالی این محله کاربری خاصی دارد که همه ما کم و بیش با آن آشناییم.

به این‌ترتیب که صاحب اتومبیل پشت ماشینش را پر می‌کند از میوه و سبزیجات و دوره می‌افتد توی محله‌های اطراف. همه ما، شک ندارم همه ما، این تصویر را بار‌ها دیده‌ایم: وانت‌بار‌هایی که عملاً کار دستفروشی انجام می‌دهند؛ یعنی می‌روند از چند تا خیابان پایین‌تر صیفی و میوه به شکل عمده می‌خرند، می‌گذارند بالای وانتشان و با یک بلند گوی عهد بوق منسوخ‌شده دیگران را از بازار سیاری که ایجاد کرده‌اند مطلع می‌کنند.

می‌بینید که موضوع پیچیده‌ای نیست، وانتی‌ها همان نسل اول دستفروشانی هستند که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ توی خیابان‌ها می‌چرخیدند و وقتی هنوز بازار میوه و تره‌باری به شکل منسجم و سازمان یافته وجود نداشت وظیفه تأمین مایحتاج روزانه خانواده‌ها را به عهده داشتند.

مردان این محله به مزدا علاقه و تعصب دارند؛ هزارآباد تهران کجاست؟

جریان زیرپوستی برای یک هویت صنفی تازه

در محله هزارآباد از هر ۱۰ نفر ۸ نفر از وجود چنین بازاری راضی‌اند و آن را یک مسیر میان‌بر برای تهیه مایحتاج روزانه خود می‌دانند. طبق روایت همین آدم‌ها، تأکید می‌کنم که من این موضوع را با گوش خودم شنیدم و با چشم خودم دیدم، صاحبان وانت‌بار‌ها تعصبی مثال‌زدنی روی ماشین‌های خود دارند.

این تعصب سفت و سخت و انعطاف‌ناپذیر من را یاد هواداران تیم‌های فوتبال می‌اندازد، طوری که آدم فکر می‌کند بعضی از آن‌ها هویت اجتماعی‌شان را پشت وانت‌بار‌ها تلمبار کرده‌اند. این حرف خیلی هم بیراه نیست، چراکه عملاً می‌شود به چشم دید جریان قوی این هویت اکتسابی اهالی این محله و رانندگان وانت‌بار‌ها را به یک طبقه متمایز با دیگران تبدیل کرده است.

آن‌ها می‌دانند از زندگی و کار خود چه می‌خواهند و دیگران هم تلویحا متوجه شده‌اند که باید چه انتظاری از این دستفروشان متفاوت دهه نودی داشته باشند. البته ناگفته نگذاریم که بعضی از مردم خیابان‌های اطراف از وجود چنین جریانی شاکی هستند و سر و صدای آن‌ها را نافی انتظارات خود از یک محله آرام تلقی می‌کنند. خب، شاید به آن‌ها هم باید حق داد.

منبع: همشهری آنلاین

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید