با لواشک دختران را خام میکردم!
کد خبر :
۱۱۰۷۳
بازدید :
۶۱۸۳
اوایل بهمن ماه بود که دختر جوانی نزد مأموران کلانتری 139 مرزداران فاش کرد دو گوشی موبایلش از سوی راننده جوان یک ارابه شیشه دودی به سرقت رفته است.
به گزارش ایران، این دختر وقتی با دستور بازپرس 14 دادسرای کاج تهران، در برابر تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران ایستاد، گفت: موبایلهایم وقتی سوار خودروی مسافرکش بودم دزدیده شدند و آنها را از داخل کیفم کش رفتند.
این دختر در بازجوییهای فنی - پلیسی پرده از جزئیات پنهان بیشتری برداشت و گفت: «روز سوم دی ماه و پیش از رفتن به کلاس زبان به همراه یکی از دوستانم به پاساژ تیراژه رفته بودیم. ساعت 4 عصر به قصد رفتن به کلاس از دوستم خداحافظی کرده و خواستم سوار تاکسی شوم که یک خودروی سفید رنگ با شیشههای دودی در برابرم توقف کرد.
در مسیر راننده با نشان دادن یک کارت ملی خودش را به نام کوچک پاشا معرفی کرد و در ادامه به اصرار یک شماره تلفن همراه به من داد و خواست تا با او تماس بگیرم. به او گفتم که علاقهای به این کار ندارم و شماره را از او نگرفته و پس از رسیدن به مقابل ساختمان مؤسسه زبان از خودرویش پیاده شدم و به داخل مؤسسه رفتم.
پس از پایان کلاس و در زمان خروج از ساختمان مؤسسه، با تعجب دیدم که همان جوان در آن سوی خیابان ایستاده است و با دیدن من دوباره به سمتم آمد و خواست تا سوار خودرویش شوم. نمیخواستم این کار را بکنم که او دست مرا گرفت و با ادعای اینکه تنها قصد حرف زدن با مرا دارد، به اصرار سوارم کرد. من کیف دستیام را در صندلی عقب این خودرو گذاشتم و پس از دقایقی خیلی رک گفتم که نمیخواهم با او رابطه دوستی داشته باشم تا اینکه در اتوبان همت از خودرویش پیاده شدم و هنوز چند قدمی نرفته بودم که متوجه شدم راننده جوان در زمان قرار دادن کیف دستیام در صندلی عقب هر دو گوشی تلفن همراهم را سرقت کرده است.
کارآگاهان که مشخصات جوان مرموز را از روی کارت ملیاش در اختیار داشتند پاشا را ردیابی کردند و مشخص شد که مدارک شناسایی وی در اواخر سال 92 و در داخل یک خودروی مسافرکش گم شده است و در همان روز «پاشا» به اداره ثبت احوال رفته و مدارک المثنی گرفته است.
«پاشا» به تیم پلیسی گفت: «در این مدت، چند بار از سوی پلیس و دادسرا احضار شدهام و از من درخصوص فریب دختران جوان تحقیق شده است که هر بار پس از اثبات بیگناهیام و مواجهه حضوری با دختران آزاد شدهام.»
وی افزود: این بگیر و ببندها تأثیر روانی بسیار بدی روی من و حتی اعضای خانوادهام گذاشته است.
درحالی که پلیس خود را در برابر یک شکارچی دختران میدید، دختر جوان دیگری نیز هدف نیت شیطانی راننده ارابه شیشه دودی قرار گرفت. این دختر نیز به تیم پلیسی گفت: چندی پیش و از طریق شبکههای اجتماعی با جوانی 30 ساله که خودش را «پاشا» معرفی میکرد، آشنا شدم. ابتدا با هم دوست مجازی بودیم و سپس تماسهایی برای سرگرمی داشتیم اما پس از مدتی ارتباط ما نزدیکتر شد. پاشا قسم میخورد که قصد ازدواج با مرا دارد.
گریه میکرد و مدعی میشد که مرا دوست دارد و... تا اینکه یک روز به بهانه ملاقات با اعضای خانوادهاش مرا به خانهای در منطقه پونک و خیابان ناطق نوری برد. در آنجا بود که با تهدید چاقو، به من حمله کرد و با بیاعتنایی به گریههایم من را هدف نیت شوم خود قرار داد سپس با تهدید انتشار فیلم و اینکه آبروی مرا پیش همه خواهد برد بارها از من پول گرفت. از ترس آبرویم شکایت نمیکردم تا اینکه تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.
کارآگاهان که در تحقیق از این دختر توانسته بودند مخفیگاه شکارچی شوم را شناسایی کنند وی را روز 12 بهمن ماه امسال در داخل مخفیگاهش دستگیر کردند و یک خودروی سفید رنگ شیشه دودی نیز در پارکینگ خانهاش به دست آمد.
بررسیها نشان داد وحید 33 ساله از تبهکاران قدیمی است که پیش از این بارها به خاطر «آدمربایی»، «تهدید»، «باجگیری» و «کلاهبرداری» دستگیر و روانه زندان شده است.
این مرد در بازجوییها گفت: «از 18 ماه پیش، یک کارت ملی در محدوده میدان صنعت پیدا کردم. با نصب تصویرم روی آن اقدام به جعل کارت ملی کرده و از آن زمان بود که همه جا خودم را «پاشا» معرفی میکردم. حتی خانه اجارهای خودم را نیز به نام «پاشا» اجاره کردم، در این مدت به روشهای مختلف ابتدا با زنان جوان دوست میشدم و اگر یکی از آنها با من دوست نمیشد، در فرصتی مناسب به سرقت گوشیهای تلفن دست میزدم اما اگر موفق به اعتمادسازی میشدم، به تدریج ارتباط خودم را با آنان نزدیک میکردم و به خلوتگاهم میبردم و بعد از تهیه فیلم با تهدیدشان باجگیری میکردم.
وی درخصوص اینکه مخفیگاهش راه فراری برای دختران نداشت گفت: در ورودی خانهام را به گونهای تغییر داده بودم که از داخل به هیچ عنوان باز نمیشد و دستگیرهای نداشت تا دختران امکان فرار از آن را نداشته باشد.
بنابر این گزارش، همزمان با تجسسهای پلیسی و به دست آمدن مدارک از دختران دیگر، مأموران طعمههای این شکارچی شوم را یکی پس از دیگری شناسایی کردند و همگی آنان سرنوشتهای مشابهی را پیش روی تیم تحقیق قرار دادند.
از اینرو با توجه به احتمال اینکه «وحید» با دو شگردش دختران زیادی را فریب داده است پلیس از کسانی که در دام وی افتادهاند خواست تا به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران واقع در جنتآباد مراجعه کنند.
مصاحبه با شکارچی دختران
خودت را معرفی کن؟
وحید 33 ساله و مجرد هستم. در جنوب تهران زندگی میکردم اما بعد از عمری در به دری زیر زمینی را در غرب تهران اجاره کردم.
از چه زمانی به فکر سرقت افتادی؟
هشت ماه قبل برادرم خودروی پرشیایی را قسطی برایم خرید تا در آژانس کار کنم. از آن زمان بدبختیهای من شروع شد. سه ماه اجاره خانهام عقب افتاد و حتی پول قبض آب و برقم را نداشتم پرداخت کنم. برای همین به فکر سرقت از دختران و زنان افتادم.
چرا زنان و دختران؟
آنها زود خام میشدند و سرقت از آنها راحت است.
چگونه از آنها سرقت میکردی؟
با پرسه زدن در غرب تهران دختران را سوار میکردم و بعد از چند دقیقه صحبت در یک فرصت مناسب گوشی تلفن همراه آنها را سرقت میکردم.
به چه بهانهای آنها را سرگرم میکردی که متوجه سرقت نشوند؟
با لواشک و آلبوم عکسهایم.
چگونه؟
آلبوم عکسهای آتلیه را روی داشبورد میگذاشتم و به بهانه دیدن عکسهایم آنها رامشغول میکردم. گاهی نیز به بهانه دادن لواشک از صندلی عقب دست در کیف آنها میکردم و گوشی را برمیداشتم.به دختران لواشک بدهی راحت میتوانی حواسشان را پرت کنی. برخی مواقع هم به بهانه این که میخواهم به آنها رانندگی یاد بدهم، آنها را پشت فرمان مینشاندم و در یک لحظه تلفن همراهشان را سرقت میکردم.
طعمههایت را چگونه انتخاب میکردی؟
بیشتر طعمههایم دختران پولداری بودند که لباسهایشان هم مارک بود. بیشتر سراغ دختران خوش تیپ میرفتم.
از چند نفر سرقت کردی؟
10 نفر.
بعد از سرقت، گوشیها را چه میکردی؟
به یک مالخر در علاءالدین میفروختم. شاید باورتان نشود از فروش اموال سرقتی فقط دو میلیون تومان گیرم آمد.
طعمهها چگونه به تو اعتماد کردند؟
خودم را پسر یک بساز بفروش معرفی میکردم و چون با کارت ملی جعلی خودم را پاشا معرفی میکردم، آنها فکر میکردند با یک بچه پولدار طرف هستند و خوشبخت میشوند.
در پروندهات شکایت تجاوز به عنف وجود دارد؟
نه. هر سه نفر آنها با پای خودشان به خانهام آمدند.
چگونه خودشان میآمدند؟
به بهانه ازدواج با این سه نفر دوست شدم. باورتان میشود قرار بود آخر بهمن با سه دختر ازدواج کنم. دختران به بهانه ازدواج، خام حرفهای من میشدند.
چرا دختران را تهدید به انتشار فیلمهای سیاه میکردی؟
فیلمیدر کار نبود و برای این که یکی از آنها شکایت نکند، به دروغ تهدید کردم فیلم سیاه گرفته ام و منتشر میکنم.
در خانه را چرا خراب کردی تا دختران فرار نکنند؟
میترسیدم آنها سر و صدا کنند و آبرویم برود، برای همین قفل را از داخل خراب کردم تا نتوانند فرار کنند.
سرنوشت دختران برایت مهم نبود؟
پدرم بعد از فوت مادرم، من و پنج برادرم را تنها گذاشت و ازدواج کرد. من هیچ گاه دست نوازش پدرم را حس نکردم. من بیماری صرع دارم و در این مدت خیلی سختی کشیدم. ماهها کارتن خواب بودم و چند ماهی به مشهد رفتم و کارگر کبابی بودم. طعمههایم پولدار بودند و گوشیها را کادو گرفته بودند و برای همین تاکنون کسی شکایت نکرده است.
به گزارش ایران، این دختر وقتی با دستور بازپرس 14 دادسرای کاج تهران، در برابر تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران ایستاد، گفت: موبایلهایم وقتی سوار خودروی مسافرکش بودم دزدیده شدند و آنها را از داخل کیفم کش رفتند.
این دختر در بازجوییهای فنی - پلیسی پرده از جزئیات پنهان بیشتری برداشت و گفت: «روز سوم دی ماه و پیش از رفتن به کلاس زبان به همراه یکی از دوستانم به پاساژ تیراژه رفته بودیم. ساعت 4 عصر به قصد رفتن به کلاس از دوستم خداحافظی کرده و خواستم سوار تاکسی شوم که یک خودروی سفید رنگ با شیشههای دودی در برابرم توقف کرد.
در مسیر راننده با نشان دادن یک کارت ملی خودش را به نام کوچک پاشا معرفی کرد و در ادامه به اصرار یک شماره تلفن همراه به من داد و خواست تا با او تماس بگیرم. به او گفتم که علاقهای به این کار ندارم و شماره را از او نگرفته و پس از رسیدن به مقابل ساختمان مؤسسه زبان از خودرویش پیاده شدم و به داخل مؤسسه رفتم.
پس از پایان کلاس و در زمان خروج از ساختمان مؤسسه، با تعجب دیدم که همان جوان در آن سوی خیابان ایستاده است و با دیدن من دوباره به سمتم آمد و خواست تا سوار خودرویش شوم. نمیخواستم این کار را بکنم که او دست مرا گرفت و با ادعای اینکه تنها قصد حرف زدن با مرا دارد، به اصرار سوارم کرد. من کیف دستیام را در صندلی عقب این خودرو گذاشتم و پس از دقایقی خیلی رک گفتم که نمیخواهم با او رابطه دوستی داشته باشم تا اینکه در اتوبان همت از خودرویش پیاده شدم و هنوز چند قدمی نرفته بودم که متوجه شدم راننده جوان در زمان قرار دادن کیف دستیام در صندلی عقب هر دو گوشی تلفن همراهم را سرقت کرده است.
کارآگاهان که مشخصات جوان مرموز را از روی کارت ملیاش در اختیار داشتند پاشا را ردیابی کردند و مشخص شد که مدارک شناسایی وی در اواخر سال 92 و در داخل یک خودروی مسافرکش گم شده است و در همان روز «پاشا» به اداره ثبت احوال رفته و مدارک المثنی گرفته است.
«پاشا» به تیم پلیسی گفت: «در این مدت، چند بار از سوی پلیس و دادسرا احضار شدهام و از من درخصوص فریب دختران جوان تحقیق شده است که هر بار پس از اثبات بیگناهیام و مواجهه حضوری با دختران آزاد شدهام.»
وی افزود: این بگیر و ببندها تأثیر روانی بسیار بدی روی من و حتی اعضای خانوادهام گذاشته است.
درحالی که پلیس خود را در برابر یک شکارچی دختران میدید، دختر جوان دیگری نیز هدف نیت شیطانی راننده ارابه شیشه دودی قرار گرفت. این دختر نیز به تیم پلیسی گفت: چندی پیش و از طریق شبکههای اجتماعی با جوانی 30 ساله که خودش را «پاشا» معرفی میکرد، آشنا شدم. ابتدا با هم دوست مجازی بودیم و سپس تماسهایی برای سرگرمی داشتیم اما پس از مدتی ارتباط ما نزدیکتر شد. پاشا قسم میخورد که قصد ازدواج با مرا دارد.
گریه میکرد و مدعی میشد که مرا دوست دارد و... تا اینکه یک روز به بهانه ملاقات با اعضای خانوادهاش مرا به خانهای در منطقه پونک و خیابان ناطق نوری برد. در آنجا بود که با تهدید چاقو، به من حمله کرد و با بیاعتنایی به گریههایم من را هدف نیت شوم خود قرار داد سپس با تهدید انتشار فیلم و اینکه آبروی مرا پیش همه خواهد برد بارها از من پول گرفت. از ترس آبرویم شکایت نمیکردم تا اینکه تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.
کارآگاهان که در تحقیق از این دختر توانسته بودند مخفیگاه شکارچی شوم را شناسایی کنند وی را روز 12 بهمن ماه امسال در داخل مخفیگاهش دستگیر کردند و یک خودروی سفید رنگ شیشه دودی نیز در پارکینگ خانهاش به دست آمد.
بررسیها نشان داد وحید 33 ساله از تبهکاران قدیمی است که پیش از این بارها به خاطر «آدمربایی»، «تهدید»، «باجگیری» و «کلاهبرداری» دستگیر و روانه زندان شده است.
این مرد در بازجوییها گفت: «از 18 ماه پیش، یک کارت ملی در محدوده میدان صنعت پیدا کردم. با نصب تصویرم روی آن اقدام به جعل کارت ملی کرده و از آن زمان بود که همه جا خودم را «پاشا» معرفی میکردم. حتی خانه اجارهای خودم را نیز به نام «پاشا» اجاره کردم، در این مدت به روشهای مختلف ابتدا با زنان جوان دوست میشدم و اگر یکی از آنها با من دوست نمیشد، در فرصتی مناسب به سرقت گوشیهای تلفن دست میزدم اما اگر موفق به اعتمادسازی میشدم، به تدریج ارتباط خودم را با آنان نزدیک میکردم و به خلوتگاهم میبردم و بعد از تهیه فیلم با تهدیدشان باجگیری میکردم.
وی درخصوص اینکه مخفیگاهش راه فراری برای دختران نداشت گفت: در ورودی خانهام را به گونهای تغییر داده بودم که از داخل به هیچ عنوان باز نمیشد و دستگیرهای نداشت تا دختران امکان فرار از آن را نداشته باشد.
بنابر این گزارش، همزمان با تجسسهای پلیسی و به دست آمدن مدارک از دختران دیگر، مأموران طعمههای این شکارچی شوم را یکی پس از دیگری شناسایی کردند و همگی آنان سرنوشتهای مشابهی را پیش روی تیم تحقیق قرار دادند.
از اینرو با توجه به احتمال اینکه «وحید» با دو شگردش دختران زیادی را فریب داده است پلیس از کسانی که در دام وی افتادهاند خواست تا به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران واقع در جنتآباد مراجعه کنند.
مصاحبه با شکارچی دختران
خودت را معرفی کن؟
وحید 33 ساله و مجرد هستم. در جنوب تهران زندگی میکردم اما بعد از عمری در به دری زیر زمینی را در غرب تهران اجاره کردم.
از چه زمانی به فکر سرقت افتادی؟
هشت ماه قبل برادرم خودروی پرشیایی را قسطی برایم خرید تا در آژانس کار کنم. از آن زمان بدبختیهای من شروع شد. سه ماه اجاره خانهام عقب افتاد و حتی پول قبض آب و برقم را نداشتم پرداخت کنم. برای همین به فکر سرقت از دختران و زنان افتادم.
چرا زنان و دختران؟
آنها زود خام میشدند و سرقت از آنها راحت است.
چگونه از آنها سرقت میکردی؟
با پرسه زدن در غرب تهران دختران را سوار میکردم و بعد از چند دقیقه صحبت در یک فرصت مناسب گوشی تلفن همراه آنها را سرقت میکردم.
به چه بهانهای آنها را سرگرم میکردی که متوجه سرقت نشوند؟
با لواشک و آلبوم عکسهایم.
چگونه؟
آلبوم عکسهای آتلیه را روی داشبورد میگذاشتم و به بهانه دیدن عکسهایم آنها رامشغول میکردم. گاهی نیز به بهانه دادن لواشک از صندلی عقب دست در کیف آنها میکردم و گوشی را برمیداشتم.به دختران لواشک بدهی راحت میتوانی حواسشان را پرت کنی. برخی مواقع هم به بهانه این که میخواهم به آنها رانندگی یاد بدهم، آنها را پشت فرمان مینشاندم و در یک لحظه تلفن همراهشان را سرقت میکردم.
طعمههایت را چگونه انتخاب میکردی؟
بیشتر طعمههایم دختران پولداری بودند که لباسهایشان هم مارک بود. بیشتر سراغ دختران خوش تیپ میرفتم.
از چند نفر سرقت کردی؟
10 نفر.
بعد از سرقت، گوشیها را چه میکردی؟
به یک مالخر در علاءالدین میفروختم. شاید باورتان نشود از فروش اموال سرقتی فقط دو میلیون تومان گیرم آمد.
طعمهها چگونه به تو اعتماد کردند؟
خودم را پسر یک بساز بفروش معرفی میکردم و چون با کارت ملی جعلی خودم را پاشا معرفی میکردم، آنها فکر میکردند با یک بچه پولدار طرف هستند و خوشبخت میشوند.
در پروندهات شکایت تجاوز به عنف وجود دارد؟
نه. هر سه نفر آنها با پای خودشان به خانهام آمدند.
چگونه خودشان میآمدند؟
به بهانه ازدواج با این سه نفر دوست شدم. باورتان میشود قرار بود آخر بهمن با سه دختر ازدواج کنم. دختران به بهانه ازدواج، خام حرفهای من میشدند.
چرا دختران را تهدید به انتشار فیلمهای سیاه میکردی؟
فیلمیدر کار نبود و برای این که یکی از آنها شکایت نکند، به دروغ تهدید کردم فیلم سیاه گرفته ام و منتشر میکنم.
در خانه را چرا خراب کردی تا دختران فرار نکنند؟
میترسیدم آنها سر و صدا کنند و آبرویم برود، برای همین قفل را از داخل خراب کردم تا نتوانند فرار کنند.
سرنوشت دختران برایت مهم نبود؟
پدرم بعد از فوت مادرم، من و پنج برادرم را تنها گذاشت و ازدواج کرد. من هیچ گاه دست نوازش پدرم را حس نکردم. من بیماری صرع دارم و در این مدت خیلی سختی کشیدم. ماهها کارتن خواب بودم و چند ماهی به مشهد رفتم و کارگر کبابی بودم. طعمههایم پولدار بودند و گوشیها را کادو گرفته بودند و برای همین تاکنون کسی شکایت نکرده است.
۰