سریال «گیل‌دخت»؛ شکنجۀ خوش آب و رنگ تلویزیون برای مخاطبان!

سریال «گیل‌دخت»؛ شکنجۀ خوش آب و رنگ تلویزیون برای مخاطبان!

دو قسمت اول «گیل‌دخت» شروع داستانی است که ظاهرا قرار است تا انتها پر از شکنجه و آزار برای شخصیت‌های اصلی و البته ذهن مخاطب باشد.

کد خبر : ۱۱۳۳۱۰
بازدید : ۳۰۷۸

فرادید | علیرضا اسمعیل زاده؛ «گیل‌دخت» سریال تازه‌ایست که پخش آن از ۱۹ آبان از شبکۀ یک سیما آغاز شده است. کارگردانی این سریال را مجید اسماعیلی و نویسندگی فیلمنامۀ آن را مجید آسودگان به عهده داشته‌اند. این سریال یک درام تاریخی عاشقانه است که ماجرای آن در دوران سلطنت قاجار و در دم و دستگاه یکی از خان‌های شمال کشور می‌گذرد.

به گزارش فرادید؛ «گیل‌دخت» از دو جهت دستش پر است: اول حضور بازیگران توانا مثل محمود پاک‌نیت، سعید راد و شقایق فراهانی و دوم، جلوه‌های بصری زیبا و چشم‌نواز جنگلی که با صحنه‌پردازی نسبتا قابل قبول و رنگارنگ لباس‌ها و صحنه‌های داخلی همراه شده است. اما متاسفانه این دو نکته هیچکدام نمی‌توانند نقص‌های اساسی سریال را بپوشانند و آن را به اثری جذاب و درجه‌یک تبدیل کنند؛ نقص‌هایی که گریبانگیر اکثر سریال‌های تلویزیون بوده و هستند.

سریال «گیلدخت»؛ شکنجۀ خوش آب و رنگ تلویزیون برای مخاطبان

انگار سریال‌سازان ما تفاوتی بین «گره داستانی» و «شکنجۀ مخاطب» قائل نیستند. درست است که داستان فیلم یا سریال نیاز به یک گره یا چالش دارد، اما این چالش باید به نحوی باشد که برای مخاطب هیجان و کشش ایجاد کند نه اینکه ذهن او را گرفتار آزاری طولانی کند که نهایتا قرار است در قسمت‌های پایانی حل و فصل شود. یک سریال خوب باید در همۀ قسمت‌هایش خوشایند و لذتبخش باشد و نه فقط در قسمت آخرش.

اما آنطور که از دو قسمت اول برمی‌آید، ظاهرا «گیل‌دخت» هم یک شکنجۀ طولانی است که قرار است ۶۰ قسمت ادامه داشته باشد. شخصیت اصلی سریال دختری به اسم گلنار (با بازی مترا رفیع) است؛ دختر تقی‌خان (پاک‌نیت) که پنج سال است به همراه خانواده‌اش از تهران به املاکشان در شمال مهاجرت کرده‌اند.

یکی از تفنگداران خان به اسم اسماعیل (رضا اکبرپور) که جوانی خوش‌سیما و اهل قلم هم هست، دلباختۀ گلنار شده و برای او نامه‌هایی عاشقانه نوشته است. گلنار هم که متقابلا دل به محبت اسماعیل داده، برای دیدار و گفتگو با او لباس ندیمه‌های مطبخ را می‌پوشد و به میدان ده می‌رود. اما در حین گفتگو، رئیس تفنگچی‌های خان آن‌ها را می‌بیند و به خان گزارش می‌دهد. خان دستور می‌دهد اسماعیل را دستگیر و شکنجه کنند تا عشق گلنار را از یاد ببرد. ظاهرا خان بنا به مصالحی مجبور است که دخترش را به ازدواج یکی از اعضای خاندان قاجار دربیاورد.

سریال «گیلدخت»؛ شکنجۀ خوش آب و رنگ تلویزیون برای مخاطبان

این اصل ماجرای دو قسمت اول سریال است؛ و ظاهرا این تازه قرار است اول کار جدایی و رنج و شکنجه برای گلنار و اسماعیل و مخاطب سریال باشد! در این دو قسمت اوضاع فقط به سمت بدتر شدن پیش رفته است؛ فعلا هیچ چرخش داستانی نویدبخشی که جذابیت و کششی برای تماشای ادامۀ سریال ایجاد کند در کار نیست. البته غیر از مضمون شکنجه‌آور، روند کند داستان هم به نوبۀ خودش مزید بر شکنجه است!

«گیل‌دخت» در یک تقلید خیلی ظاهری و سطحی از درام‌های تاریخی کره‌ای، سعی کرده با بردن ما به درون مطبخ خان و نشان دادن غذا‌های خوش آب و رنگ و فرایند تهیۀ آن‌ها، حال و هوایی مفرح نیز ایجاد کند، اما ماجرا‌های مطبخ فعلا نه ارتباط قابل درکی با ماجرای اصلی دارند و نه به خودی خودشان نکتۀ قابل توجه و جالبی ارائه می‌کنند.

حتی در تریلر سریال هم که از یکی دو هفتۀ قبل پخش می‌شد، چیزی جز گرفتاری و هجران و مصیبت دیده نمی‌شد؛ دو قسمت اول هم همین برداشت را تایید می‌کنند. خلاصه اینکه اگر کسی علاقمند به تماشای ماجرای طولانی رنج‌های یک دختر معصوم باشد، حتما از دنبال کردن این سریال لذت خواهد برد! اما اگر به دنبال سریالی باشیم که حالمان را خوب کند و ما را مجذوب چالش‌ها و چرخش‌های داستانی خودش کند، فکر نمی‌کنم با وجود اینهمه سریال‌های غربی و شرقی درجه‌یک که به راحتی در دسترس هستند، دلیلی برای تماشای «گیل‌دخت» داشته باشیم.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید