ماجرای ازدواج خبرساز خواهرهای دوقلوی تهرانی
من و خواهرم ازدواج دوقلویی را دوست داشتیم، چون خیلی به هم وابسته بودیم و میخواستیم که این کنار هم بودنمان، بعد از ازدواج هم حفظ شود. دوقلوها یک سری ویژگیها، خصوصیات و احساسات خاصی دارند که فقط خودشان میتوانند یکدیگر را درک کنند و با ازدواج دوقلویی، این درک کردن اتفاق میافتد.
روزنامه خراسان با خواهرهای دوقلویی که با برادرهای دوقلو ازدواج کردند و علاوه بر صورت، پوشش و چیدمان خانههایشان و ... هم با هم مو نمیزند، گفتگو کرده است.
ماجرای آشنایی المیرا و النا سیفی با محمدحسن و امیرحسین شفیعیمقدم به حضور در برنامههای انجمن دوقلوها و چندقلوهای ایران برمیگردد. این خواهرهای دوقلو قبل از ازدواج هم، همیشه مثل هم لباس میپوشیدند و از مدرسه تا دانشگاه، در کنار هم بودند و حتی در یک رشته تحصیلی، درس خواندند، اما برادرهای دوقلو بعد از متاهل شدن، تصمیم گرفتند شبیه به هم لباس بپوشند و حتی در یک اداره مشغول کار شوند. در پرونده امروز زندگی سلام، بقیه ماجراهای این ازدواج متفاوت و چالشهایی را که برای این دو زوج ایجاد کرده است، بخوانید.
المیرا سیفی، وظیفه معرفی کامل و شرح زندگی نامه این دو زوج را برعهده میگیرد و میگوید: «من قل اول هستم و خواهرم النا سیفی، قل دوم. ما ۳۱ ساله هستیم، متولد تهران و در تهران زندگی میکنیم. ما در همه مقاطع تحصیلی، با هم و در یک کلاس بودیم؛ حتی در دانشگاه. هر دویمان کارشناسیارشد معماری داریم وهم اکنون، خانهدار هستیم.
ما به جز خودمان، خواهر و برادر دیگری نداریم. همسر من، محمدحسن شفیعی مقدم، قل اول و برادرشان یعنی امیرحسین شفیعیمقدم، قل دوم هستند. همسرهایمان ۳۵ ساله هستند، متولد مشهد و ساکن تهران. محمدحسن کارشناسی کامپیوتر دارد و امیرحسین کارشناسیارشد انرژیهای تجدید پذیر. همسر هر دو نفرمان کارمند هستند و آنها به غیر از خودشان، یک برادر و چهار خواهر بزرگتر هم دارند.
محمدحسن درباره نحوه آشناییشان با خواهران سیفی برای ازدواج، بیان یک مقدمه را لازم میداند و میگوید: «انجمن دوقلوها و چندقلوها در ایران با قدمت بیش از ۱۲ سال و ۳۵ هزار عضو از سراسر ایران با هدف ارائه خدمات و تسهیلات در ابعاد مختلف فرهنگی، رفاهی و سلامت به دوقلوها، چندقلوها و خانوادههایشان تشکیل شده است.
این انجمن یک سری برنامههای تفریحی، جشنها و تورهای گردشگری برگزار میکند و به همین بهانه، دوقلوها و چندقلوهای زیادی دور هم جمع میشوند. یکی از طرحهایی که به تازگی انجمن شروع کرده و پیش میبرد، طرح حلقه طلایی و مشاورههای پیش از ازدواج است که برای کمک به دوقلوها جهت تشکیل زندگی مشترک موفق و پایدارتر با همسرهای تکقلو یا دوقلو، شکل گرفته است.
در این طرح، هم از وکلا درباره شرطهای ضمن عقد و عقدنامه و هم از مشاوران متخصص و برتر درباره معیارهای ازدواج موفق، کمک گرفته شده است. آشنایی ما در همین انجمن اتفاق افتاد که بقیه ماجرا را امیرحسین برایتان تعریف خواهد کرد.»
یک ازدواج هیجان انگیز
امیرحسین که قل دوم است، وارد بحث میشود و میگوید: «ما جزو اعضای قدیمی انجمن دوقلوها هستیم. خانمهایمان از سال ۹۳ و ما از سال ۹۴ عضو انجمن شدیم و آشنایی ما هم از طریق همین طرحی بود که توضیحاتش را محمدحسن گفت. ما در برنامههای انجمن همدیگر را دیدیم و دورادور از هم شناخت پیدا کردیم.
سپس با مدیر عامل انجمن موضوع را مطرح کردیم تا ایشان با خانواده دخترها هماهنگ کنند و در صورت رضایت خانواده آن ها، برای خواستگاری اقدام کنیم. به این ترتیب بعد از هماهنگی، شماره خانواده دخترها را به خواهرمان دادند و سپس مقدمات جلسه خواستگاری هماهنگ و همه چیز از آن جا شروع شد. در یکی دو جلسه اول خواستگاری به این دلیل که هیچ شناختی از یکدیگر نداشتیم، چهار نفری با هم صحبت میکردیم تا با روحیه و اخلاق و ... یکدیگر بیشتر آشنا شویم و شناخت پیدا کنیم.
این یکی از مهمترین چالشهای ازدواج دوقلویی است که برای انتخاب همدیگر جهت تشکیل زندگی مشترک باید یکدیگر را انتخاب کنند که کدام پسر با کدام دختر ازدواج کند. بعد از چندین جلسه خواستگاری متوجه شدیم که قلهای کوچک بیشتر شبیه هم و قلهای بزرگ، برای هم مناسبتر هستند و جلسات بعدی را دو نفره برگزار کردیم تا این که بعد از چند جلسه، تصمیممان برای ازدواج قطعی شد. در واقع ازدواج ما کاملا سنتی و بدون هیچ آشنایی قبلی انجام شد.»
هر ۴ نفرمان، ازدواج دوقلویی را دوست داشتیم
النا درباره اینکه آیا قبل از اینکه برادرهای دوقلو به خواستگاریشان بیایند، به ازدواج با دوقلوها فکر کردهاند یا خیر، میگوید: «من و خواهرم ازدواج دوقلویی را دوست داشتیم، چون خیلی به هم وابسته بودیم و میخواستیم که این کنار هم بودنمان، بعد از ازدواج هم حفظ شود. دوقلوها یک سری ویژگیها، خصوصیات و احساسات خاصی دارند که فقط خودشان میتوانند یکدیگر را درک کنند و با ازدواج دوقلویی، این درک کردن اتفاق میافتد.
همسرهایمان هم دوست داشتند که بعد از ازدواج، ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند و حتی دوست داشتند که از نظر شغلی هم با یکدیگر همکار باشند و مثل خواهر و برادرهای دیگرشان نباشند که بعد از متاهل شدن، ارتباطشان کم شده است بنابراین تصمیم به ازدواج دوقلویی گرفته بودند».
در ۲ طبقه شبیه به هم هستیم و هماهنگ لباس میپوشیم
«خانههایمان در یک آپارتمان و در دو طبقه متفاوت است، اما از لحاظ چیدمان شبیه هم است و برای ما که زمان زیادی را با هم هستیم، این طور بهتر است».
المیرا درباره اینکه چرا همیشه بهصورت هماهنگ لباس میپوشند، میگوید: «ما خانمها همیشه دوست داشتیم که مثل هم لباس بپوشیم و قبل از ازدواج هم بیشتر مواقع، هماهنگ میپوشیدیم، ولی همسرهایمان قبل از ازدواج، معمولا شبیه هم لباس نمیپوشیدند. بعد از ازدواج، مواقعی که با هم هستیم، لباس هماهنگ میپوشیم.
ما خانمها بیشتر تمایل به هماهنگ پوشیدن داریم و همسران مان هم به نظرمان احترام میگذارند، اما بین دوقلو و چندقلوهای دیگر، زیاد دیدم که دوست نداشتند شبیه هم لباس بپوشند و سلیقههای متفاوتی داشتند، حتی در انتخاب لباس، ولی ما ترجیحمان این است که شبیه هم لباس بپوشیم شاید به این دلیل که دوست نداریم با هم مقایسه شویم.
الان هم بعد از ازدواج، هر چهار نفر با هم هماهنگ لباس میپوشیم. مشکلی که داریم این است که اگر لباس یک نفر خراب شود، بقیه هم نمیتوانند از آن لباس هماهنگ استفاده کنند و آن را بپوشند!»
قلهای بزرگ صبورتر و قلهای کوچک منطقیترند
محمدحسن در پاسخ به این سوال که آیا خصوصیات اخلاقی و سلیقه دوقلوها هم مشترک است و آیا از ازدواج دوقلویی راضی هستند، میگوید: «از نظر اخلاقی و شخصیتی باید بگویم که من و برادرم با یکدیگر شبیه هستیم و همسرانمان هم با هم، خیلی شباهت دارند و تا امروز هرچه تست شخصیتشناسی داده ایم، جوابها بسیار نزدیک به هم بوده است، ولی تفاوتهای جزئی هم داریم که به ما کمک کرده است. به طور مثال قلهای بزرگ، احساسی و صبورتر هستند، اما قلهای کوچک، منطقیترند و قدرت تصمیمگیری بالاتری دارند.
از نظر سلیقه باید بگویم سلیقههای مان هم شبیه به هم است، اما در مواردی که اختلاف داشته باشیم، مشورت میکنیم تا به یک نتیجه مشترک برسیم. ازدواج دوقلویی میتواند مزایا و معایبی داشته باشد و درست است که چالشهای زیادی داشته است، اما از آن راضی هستیم و از پس مشکلاتش برآمدیم».
کارمند یک سازمان هستیم و خیلی دردسر داریم
«من و برادرم هر دو کارمند یک سازمان هستیم، اما ساختمانهای اداریمان با هم فرق میکند. وای، سر این چه جریاناتی داشتیم، الان یادم اومد!». محمدحسن با این مقدمه میگوید: «هردویما کارمند یک سازمان هستیم و فقط ساختمان محل کارمان با هم فرق میکند، به همین دلیل ما را خیلی با هم اشتباه میگیرند. سر این موضوع، خیلی جریان داشتیم. یادم هست یک بار من در اداره پشت میز خودم نشسته بودم و داشتم کارهایم را انجام میدادم.
یک نفر آمد و از همان دور که من را دید، دست تکان میداد و میخندید! گفتم خدایا، چرا این کارها را میکند، جریان چیست و .... آخر سر من هم دستی تکان و کارم را ادامه دادم. چند دقیقه بعد، یکی از همکارانم آمد و گفت که او را میشناختی؟ گفتم نه.
گفت همکار برادرت است، آمده این جا و تو را دیده و، چون تو تحویلش نگرفته بودی، آمده بود جای من و میگفت که چقدر آدم بیمعرفتی است، وقتی در اداره ما بود، هر روز کلی با هم صحبت میکردیم، اما الان خودش را خیلی گرفته است! خلاصه از این اتفاقات زیاد برای ما در محل کار از جانب همکارها و ارباب رجوع میافتد».
یک عروسی گرفتیم با ۲ عروس و ۲ داماد
المیرا درباره مراسم عروسی شان که به صورت مشترک برگزار شده است، میگوید: «مراسم عروسی را در یک شب و در یک تالار با هم برگزار کردیم. چون دوقلو بودیم، فامیل عروسها که یکی بود، فامیل دامادها هم مشترک بود، بنابراین ترجیح دادیم یک عروسی با دو عروس و دو داماد برگزار کنیم که هم مراسممان خاص شود و هم نیازی به گرفتن عروسی دوباره و پرداخت هزینههایش نباشد. این طور به نظرمان هم برای خودمان بهتر بود و هم برای اطرافیان».
از نظر خودمان خیلی تفاوت ظاهری داریم
از النا میپرسم که آیا ویژگی ظاهری خاصی دارید که دیگران بتوانند شما را از یکدیگر تشخیص بدهند یا خودتان هم ممکن است دچار خطا شوید که میگوید: «ما از نظر خودمان خیلی تفاوت داریم و به راحتی یکدیگر را تشخیص میدهیم. برای نزدیکانمان هم قابل تشخیص است، اما شناختمان برای غریبهها سخت است.
همسرهایمان کلیت چهرهشان یک مقدار متفاوت است و یک نفر از ما خواهران روی صورتمان خال داریم. ما تن صدا و لحن صحبت کردنمان هم با یکدیگر کمی متفاوت و قابل تشخیص است، اما تن صدای همسرهایمان خیلی شبیه هم است، ولی لحن صحبتکردنشان، با هم فرق میکند. بین من و خواهرم، المیرا شیطنت اش بیشتر است و من آرامتر هستم».
واکنش مردم در مواجهه با ما خیلی بامزه است
امیرحسین درباره واکنش مردم در زمان دیدن آنها در کوچه و خیابان میگوید: «خاطره که زیاد داریم. به طور مثال وقتی مردم ما را میبینند، بعضی میخندند، بعضی یواشکی ما را به هم نشان میدهند و به طور کلی عکس العمل مردم وقتی با ما مواجه میشوند، خیلی بامزه است. ولی یکی از خاطرات جالب چهار نفرهمان مربوط میشود به دوران عقدمان که دنبال خرید خانه بودیم.
چند روز بود که با هم به دفترهای مشاور املاک میرفتیم و دنبال خانه بودیم و کلی وقتمان را با سوالهای عجیبوغریب میگرفتند. چون فرصت کمی داشتیم، تصمیم گرفتیم که جدا از هم دنبال خانه بگردیم. من وهمسرم از یک دفتر مشاور املاک، نشانی یک خانه را گرفته بودیم، مشاور املاک هم راهنمایی کرد که از سمت چپ بروید در کوچه فلان. ما داشتیم میرفتیم و به برادرم زنگ زدم که ما نشانی یک خانه را گرفته ایم، شما هم بیایید به این نشانی.
به طور اتفاقی، آنها دقیقا از جلوی همان دفتر رد میشوند و مشاور املاک آمده بیرون و گفته که آقا چی کار میکنی؟ من سمت چپ نشانی دادم، چرا از سمت راست سردرآوردی؟ خانه را دیدید و چی شد؟ برادرم و همسرش هم گفته بودند که ما آنها نیستیم! او هم باورش نشده بود و بیشتر شاکی شده بود که یعنی چه؟
چرا ما را سر کار میگذارید و سروصدا راه انداخته بود. بعد زنگ زدند به ما که بیایید، این بنگاهی باور نمیکند. مجبور شدیم برگردیم تا آنها را نجات دهیم و دوباره کلی وقتمان برای دیدن یک خانه گرفته شد»!
خصوصیات خانمهایمان نسبت به ما بیشتر شبیه به هم است
امیرحسین در پاسخ به سوال آخرمان درباره این که دوقلوهای خانم بیشتر شبیه هم هستند یا دوقلوهای آقا، میگوید: «وقتی دو نفر از بدو تولد در کنار هم بزرگ میشوند، در یک محیط، خانواده و با یک طرز تفکر رشد میکنند، قطعا ویژگیهای مشترک زیادی خواهند داشت. هر چند انسان، موجودی منحصربهفرد است و خداوند هیچ انسانی را کاملا شبیه به هم نیافریده است.
درباره شباهتها به طور مثال وقتی برای خرید بیرون میرویم، سلیقه خانمها برای انتخاب خیلی شبیه هم است و زمانی که میپرسیم چرا هر دو یک مدل را انتخاب کردید، همزمان به یک ویژگی خاص که نظرشان را جلب کرده است، اشاره میکنند در حالیکه ما معیارهای متفاوتی را مدنظر قرار میدهیم.
خانمهایمان در مسائل روزمره و جزئیات خیلی دقیق و نکتهسنج هستند، اما من و برادرم، اهل کارهای هیجان انگیز هستیم. در مجموع اگر بخواهم ویژگیهای مشترکمان را نسبت به خانمهایمان در نظر بگیرم، این ویژگیها بین من و برادرم کمتر است شاید به این دلیل که به خاطر دانشگاه و سربازی، چند سالی از هم دور بودیم».
دوست داریم بچههایمان هم دوقلو باشند
النا درباره سختیها و شیرینیهای داشتن فرزند دوقلو میگوید: «ما خودمان هم دوست داریم بچه دوقلو داشته باشیم البته که دوقلو داشتن سختیهای خودش را دارد.
ما در خانوادهمان دیدهایم و میدانیم که آنها برای بزرگ کردنمان خیلی زحمت کشیدند و اذیت شدند و همین جا میخواهم از آنها یک تشکر ویژه داشته باشم، اما با هم بزرگ شدن دوقلوها و این که همیشه یک دوست و همراه هم سن دارند و تنها نیستند، خیلی لذت بخش است، همانطور که ما لذت در کنار هم بودن را حس میکنیم».