این ۱۰ چهره برجسته تاریخ سینما تنها یک فیلم ساختند!

این ۱۰ چهره برجسته تاریخ سینما تنها یک فیلم ساختند!

فیل تیپت از آن فیلمسازانی است که چنان نسبت به یک پروژه فیلمسازی وسواس به خرج می‌دهد که برای دهه‌ها تمام خروجی هنری او را به خود اختصاص می‌دهد.

کد خبر : ۱۱۶۰۸۳
بازدید : ۶۲۸

برخی فیلمسازان رزومه بسیار طولانی دارند و با سرعتی خارق العاده فیلم می‌سازند. برخی دیگر رویکردی بسیار محتاطانه‌تر به فیلمسازی داشته و مدت زیادی را صرف برنامه ریزی و ساخت هر فیلم می‌کنند که به رزومه کوچک تر، اما قابل توجه و تحسین برانگیزی منجر می‌شود.

جدای از این دو گروه، گروهی بسیار معدود و نادر از فیملسازان وجود دارد که تنها یک فیلم ساخته اند و بعد از تنها یک بار نشستن روی صندلی کارگردانی، عطای آن را به لقایش بخشیده اند، چه به خواسته خودشان و چه به دلایلی که در اختیار خودشان نبوده است. بسیاری فیلمسازان گمنام بوده اند که فیلم‌های مستقلی ساخته و نتوانسته اند مخاطبی بدست آوردند و به همین دلیل از این عرصه کوچک کرده اند.



اما در برخی موارد، تعدادی از سرشناش‌ترین چهره‌های دنیای سرگرمی تصمیم گرفتند تنها یک بار کارگردانی را تجربه کرده و دیگر به سراغ آن بازنگشتند. چه رویارویی با شکست و تصمیم به تکرار نکردن آن بوده و چه دلایل شخصی برای کنار گذاشتن کارگردانی، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ کارگردان و فیلمساز مشهوری آشنا کنیم که کوتاه‌ترین رزومه فیلمسازی را داشته و تنها یک فیلم ساخته اند.

فیلم

۱- جرالد کارگل (Angst)

جرالد کارگل فیلمساز اتریشی نام چندان شناخته شده‌ای برای سینمارو‌ها نیست، اما عنوان اولین و تها فیلمی که ساخته برای طرفداران ژانر وحشت بسیار آشنا خواهد بود: Angst. این فیلم که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد، با دقتی باورنکردنی و جزییاتی هولناک، فعالیت‌هایی یک روان پریش خطرناک بلافاصله پس از آزاد شدنش از زندان را دنبال می‌کند.

بخش اعظم داستان فیلم به ورود با زور او به خانه یک خانواده، گروگان گرفتن آن ها، شکنجه کردن اعضای خانواده و در نهایت کشتن آن‌ها می‌گذرد. تمامی این اتفاقات با رئالیسمی باورنکردنی به تصویر کشیده می‌شود در حالی که از یک سبک فیلمبرداری بسیار شجاعانه و پرانرژی استفاده می‌شود تا باعث شود فیلم Angst شبیه هیچ فیلم ترسناک دیگری نباشد.

قاتل هرگز با صدای بلند در فیلم صحبت نمی‌کند، اما مخاطب دائماً از طریق راوی که به صورت مستقیم فعل و انفعالات ذهن او را بازخوانی می‌کند، در جریان تصمیمات و اهداف او قرار می‌گیرد. نقش این شخصیت را نیز در واقع دو بازیگر متفاوت بازی کرده اند. نقش راوی را رابرت هانگر-بوهلر بازی کرده و شخصیت دیوانه‌ای که روی صفحه نمایش می‌بینیم نیز توسط اروین لدر بازی می‌شود که بیشتر به خاطر بازی اش در فیلم Das Boot شناخته می‌شود.

Angst جایگاه یک فیلم کالت را در میان طرفداران ژانر وحشت دارد، فیلمی به شدت تکان دهنده که علیرغم کیفیت بالا و ترسناکش، از همان ابتدا به خاطر خشونت محض و متفاوتش نادیده گرفته شد. در شرایطی که انتشار Angst در برخی کشور‌ها ممنوع شده و در کشور‌های دیگری نیز رتبه بندی X یا XXX را دریافت کرد، شانس موفقیت آن و دیده شدن توسط انبوه سینمارو‌ها بسیار اندک بود. این شرایط ناخوشایند باعث شد که کارگل تنها بعد از ساختن این فیلم، از دنیای فیلمسازی کناره گیری کند.

فیلم

۲- رمی بلوو (Man Bites Dog)

Man Bites Dog همزمان یک هجو تاریک و تند و یک تریلر تکان دهنده در مورد یک قاتل سریالی است. اگر چه این فیلم سال‌ها پیش از فیلم‌های شناخته شده ژانر ویدیو پیدا شده مانند The Blair Witch Project و The Last Broadcast ساخته شده است، اما Man Bites Dog در قالب یک ویدیو مستند که توسط دوربین گروهی فیلمساز در تعقیب یک قاتل سریالی ثبت می‌شود روایت شده است. تیم سازنده این مستند کارشان را به عنوان مشاهده کنندگان صرف داستان آغاز می‌کنند، اما رفته رفته با قاتل سریالی داستان همراه می‌شود و با گذشت زمان حضور فعال‌تر و مستقیم تری در جنایات او بر عهده می‌گیرند.

این فیلم که با بودجه اندک و ادعایی تنها ۱۵،۰۰۰ دلار ساخته شده، علیرغم مواجهه با دشواری‌ها و موانع متعدد در داخل و خارج از کشور توانست به موفقیت تجاری نسبی دست پیدا کند. استقبال منتقدان از فیلم نیز به همان اندازه خوب بود و Man Bites Dog حتی توانست دو جایزه در فسیتوال فیلم کن نیز دریافت کند، از جمله جایزه بهترین کارگردان جوان به این خاطر که سازندگان آن یک سری جوان تازه کار و دانشجوی فیلمسازی بودند. همه چیز در Man Bites Dog به آینده درخشان برای سازندگان آن اشاره می‌کند، اما این اتفاق رخ نداد.

به غیر از بنوآ پولوورد بازیگر فیلم که حرفه بازیگری موفق او تاکنون نیز ادامه دارد، اکثریت بازیگران و تیم سازندده این فیلم به یکباره از نقشه دنیای سینما حذف شدند. رمی بلوو و آندره بونزل به عنوان دو کارگردان فیلم دیگر هرگز با هم کار نکردند و حتی هیچ فیلم دیگری نساختند. در سال ۲۰۲۱، بونزل یک اکران محدود برای مستند خود با نام Flickering Ghosts of Loves Gone By در فرانسه داشت. بلوو در مدت ۱۴ سال بعد از ساخت تنها فیلم بلند خود، تنها به خاطر ساخت کلیپ‌های تبلیغاتی در فرانسه مشهور بود و در سال ۲۰۰۶ در سن تنها ۳۸ سالگی درگذشت.

فیلم

۳- فیل تیپت (Mad God)

فیل تیپت از آن فیلمسازانی است که چنان نسبت به یک پروژه فیلمسازی وسواس به خرج می‌دهد که برای دهه‌ها تمام خروجی هنری او را به خود اختصاص می‌دهد. تیپت اعتبار قابل توچهی در زمینه جلوه‌های ویژه دارد. به عنوان یک انیماتور استاپ موشن و کارشناس جلوه‌های ویژه، وی به خلق برخی از نمادین‌ترین و ماندگارترین فیلم‌های تاریخ سینما مانند Star Wars, Indiana Jones and the Temple of Doom و Jurassic Park کمک کرده است. بعد از سال‌ها کار با فیلمسازان برجسته هالیوودی، تیپت تصمیم گرفت خودش یک فیلم بسازد.

در سال ۱۹۹۰ بود که او کار روی پروژه Mad God را آغاز کرد، اما این فیلم تا ۳۱ سال بعد کامل نشد. Mad God یک هیبرید استاپ موشن-لایو اکشن بسیار گرافیک است در مورد یک شخصیت مرکزی بی نام که در یک دنیای فانتزی ترسناک تجربه‌ای پر از خشونت و سقوط را متحمل می‌شود. وقتی این فیلم در نهایت منتشر شد، توسط بسیاری به عنوان یک شاهکار و دستاوردی بزرگ در انیمیشن سازی استاپ موشن مورد تحسین قرار گرفت. ماهیت دقیق و جزئی نگرانه ساخت Mad God باعث شد که تیپت نتواند در طی سه دهه، فرصت دیگری برای ساخت فیلم دیگری نداشته باشد.

فیلم

۴- تام استوپارد (Rosencrantz & Guildenstern Are Dead)

تام استوپارد نویسنده اهل چک در دنیای تئاتر در سطح جهانی به شهرت رسید. رزومه قابل توجه استوپارد باعث شد به عنوان یکی از بهترین نمایشنامه نویسان عصر خود شناخته شود. با شروع در دهه ۱۹۶۰، استوپارد وارد عرصه سناریو نویسی برای صنعت سینما و تلویزیون شود.

او خالق سناریو‌های بسیاری از شناخته شده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما مانند Anna Karenina، Empire of the Sun، Shakespeare in Love و Brazil است. راحتی او در انتقال از نمایشنامه نویسی به سناریونویسی و سرعت و متعدد بودن کارهایش باعث شد که بسیاری از اینکه وی تنها بعد از یک تجربه کارگردانی، این عرصه را رها کند شگفت زده شوند.

استوپارد در سال ۱۹۹۰ نویسندگی و کارگردانی فیلم Rosencrantz & Guildenstern Are Dead را انجام داد که از یکی از مشهورترین نمایشنامه‌های خودش اقتباس شده بود. این فیلم در اصل بر اساس داستان هملت از شکسپیر ساخته شده، اما به جای دنبال کردن درام اصلی این داستان، دو شخصیت فرعی نمایشنامه شکسپیر را در مرکز داستان قرار می‌دهد.

تیم روث و گری اولدمن نقش این دو شخصیت را بازی می‌کنند و فیلم سرنوشت جبری این دو را دنبال می‌کند در شرایطی که هر دویشان فاقد اراده و اختیار هستند. اگر چه نسخه نمایشنامه‌ای به شدت محبوب و مشهور بود، اما بسیاری از منتقدان فکر می‌کردند که این نمایشنامه اصلاً مناسب اقتباس در قالب یک فیلم سینمایی نیست.

راجر ایبرت نقد بسیار تندی نسبت به نسخه سینمایی داشت و در حالی که نمایشنامه اورجینال را ستوده بود، نسخه سینمایی را کسالت بار و بی پایان و بدون هیچ شانسی برای موفقیت به عنوان یک فیلم توصیف کرده بود. نقد‌های منفی در کنار داستانی که نتوانست توجه عامه سینمارو‌ها را جلب کند باعث شد که Rosencrantz & Guildenstern Are Dead شکست سختی در گیشه بخورد و با تنها یک میلیون دلار فروش، اولین و آخرین تجربه کارگردانی استوپارد باشد.

۱۰ چهره برجسته تاریخ سینما که تنها یک فیلم ساختند؛ از مارلون براندو تا استفن کینگ

۵- ریچارد پرایر (Jo Jo Dancer, Your Life is Calling)

ریچارد پرایر به عنوان یکی از مشهورترین استندآپ کمدین‌های تاریخ شناخته می‌شود. در دنیای سینما، پرایر به عنوان بازیگر نقش‌های بسیار متنوع و ماندگاری ایفا کرده است. بعد از رسیدن به اوج شهرت به عنوان کمدین در دهه ۱۹۷۰، ریچارد پرایر تصمیم گرفت در دهه ۱۹۸۰ وارد عرصه کارگردانی شود.

او آخرین استندآپ ویژه اش به نام Richard Pryor: Here and Now را خودش کارگردانی کرد که موفقیت متوسطی داشت. در ادامه وی تصمیم گرفت فراتر رفته و یک فیلم بلند را کارگردانی کند، فیلمی به نام Jo Jo Dancer, Your Life is Calling که در سال ۱۹۸۶ ساخته شد.

علاوه بر کارگردانی و نویسندگی مشترک سناریو، پرایر نقش شخصیت اصلی جوجو دنسر را نیز بازی می‌کرد، استندآپ کمدینی که بعد از یک تجربه نزدیک به مرگ، یک ماجراجویی درون نگرانه را در پیش می‌گیرد. اگر چه پرایر خود نقش این شخصیت را بازی کرده و داستان آن نیز ساختگی است، اما سناریو ارتباط نزدیکی با زندگی واقعی پرایر دارد، از جمله تجربه نزدیک به مرگ واقعی خودش که در جریان یک حادثه مرتبط با سوء مصرف مواد مخدر نزدیک بود خودش را به آتش بکشد.

فیلم پرایر نتوانست به مخاطب ارتباط برقرار کند و منتقدان نیز نسبت به آن مواضع متناقضی گرفتند. راجر ایبرت یکی از منتقدان مشهوری بود که دیدگاه مثبتی نسبت به فیلم داشت و نوشت که پرایر به عنوان کارگردان استعداد قابل توجهی دارد. چه به دلیل پذیرش نه چندان خوب از جانب منتقدان و سینمارو‌ها و چه به خاطر تمایل پرایر برای اینکه تنها یک داستان عمیقاً شخصی را روایت کند، او دیگر هرگز در مقام کارگردان ظاهر نشد.

فیلم

۶- مارلون براندو (One-Eyed Jacks)

از A Streetcar Named Desire و On the Waterfront تا The Godfather و Apocalypse Now، مارلون براندو یکی از مشهورترین و ماندگارترین بازیگران تاریخ سینماست. براندو در ترویج سبک بازیگری موسوم به متد اکتینگ نقش بسیار مهمی داشته و از عاملان اصلی تغییر دورنمای هالیوود در دهه ۱۹۵۰ بود.

تقریباً در اوایل دوران شهرتش به عنوان بازیگر، براندو تصمیم گرفت در زمینه کارگردانی نیز تجربه کسب کند و بدین ترتیب بود که در سال ۱۹۶۱ فیلم One-Eyed Jacks را ساخت. داستان این فیلم در مورد دو یاغی است که با هم دشمن می‌شوند پس از آن که یکی از آن‌ها به دنبال سرقت از بانک به دیگری خیانت می‌کند.

علاوه بر کارگردانی، مارلون براندو نقش شخصیت اصلی داستان را نیز بر عهده دارد و نقش مقابل او را نیز کارل مالدن بر عهده دارد. این وسترن کلاسیک در واقع اقتباسی از رمان The Authentic Death of Hendry Jones نوشته چارلز نیدر است در حالی که شخصیت‌های شناخته شده‌ای مانند سام پکینپاه و راد سرلینگ (خالق The Twilight Zone) نیز در نوشتن نمایشنامه اقتباسی این فیلم به براندو کمک کردند. با توجه به شهرت ناخوشایند براندو به عنوان شخصیتی غیرقابل پیش بینی و بازیگری که کار با او سخت است، شاید بسیاری فکر می‌کردند که بازیگری و کارگردانی همزمان یک فیلم به یک فاجعه تمام عیار سینمایی تبدیل می‌شود، اما این اتفاقی نبود که رخ داد.

One-Eyed Jacks فیلم خوبی بود، نقد‌های بسیار مثبتی دریافت کرد و حتی نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد و براندو خودش نامزدی بهترین کارگردانی اول در جوایز Directors Guild of America Award را کسب کرد. این فیلم چنان موفقیت آمیز بود که بسیاری برایشان قابل درک نبود که چرا براندو دیگر هرگز هیچ فیلمی نساخت.

فیلم

۷- چارلز لاتن (The Night of the Hunter)

وقتی چارلز لاتن اولین و تنها فیلم خود را در سال ۱۹۵۵ کارگردانی کرد، نه تنها یک فیلم خوب ساخت بلکه یکی از بهترین فیلم‌های تمام دوران سینما را خلق کرد. The Night of the Hunter داستان یک کشیش به نام هری پاول را روایت می‌کند، قاتلی سریالی که نقش او را به شکلی بی نقص رابرت میچم بازی می‌کند، کسی که در جستجوی مبلغ ۱۰،۰۰۰ دلار پول دزدیده شده است.

دو نوجوان مانع راه او می‌شوند و این شخصیت شرور هیچ ابایی از کشتن این کودکان ندارد. با سبکی که بسیار مناسب ژانر نوآر است و داستانی که وارد عرصه ژانر وحشت می‌شود، فیلم The Night of the Hunter از آن دسته فیلم‌هایی است که دسته بندی آن دشوار است و مخاطبان آن زمان سینما به هیچ عنوان آمادگی تماشای آن را نداشتند.

The Night of the Hunter در فهرست بهترین فیلم‌های تاریخ سینما دائماً در رتبه‌های بالا قرار می‌گیرد، اما استقبال از فیلم در هنگام اکران اولیه بسیار متفاوت بود. اکثر رسانه‌های آن زمان نقد‌های تندی نسبت به فیلم لاتن منتشر کردند. اما تنها با گذشت زمان بود که نظرات نسبت به فیلم تغییر کرده و بسیاری به نبوغ موجود در آن پی بردند و آن را یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما دانستند. چارلز لاتن مدت‌ها قبل از ساخت این فیلم بازیگری موفق و شناخته شده بود.

او بیشتر به خاطر بازی در فیلم‌هایی مانند Mutiny on the Bounty، The Hunchback of Notre Dame، I, Claudius و Spartacus شناخته می‌شود. لاتن بعد از شکست اولین و تنها تجربه کارگردانی اش به دنیای بازیگری بازگشت و هرگز دیگر پشت دوربین نرفت. او در سال ۱۹۶۲ درگذشت، سال‌ها قبل از اینکه همگان به شاهکار بودن فیلمش اعتراف کنند.

فیلم

۸- گوردون ویلیس (Windows)

فیلم Windows که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد یک تریلر روانشناختی- جنسی در مورد زنی روانی با بازی الیزابت اشلی است که یک رابطه عاشقانه وسواس گونه را به همسایه اش برقرار می‌کند و برای محقق کردن فانتزی هایش دست به کار‌های هولناک و به شدت خشنی می‌زند.

سناریو فیلم توسط بری سیگل نوشته شده که هرگز سناریو هیچ فیلم دیگری را ننوشت و به خاطر دیدگاه زن ستیزانه و به شدت جنسیت زده اش به وضوح با نقد‌های تند همراه شد. فیلم Windows می‌توانست به سرعت در هیاهوی سینمای دهه ۸۰ برای همیشه فراموش شود اگر به خاطر اعتبار قابل توجه کسی نبود که روی صندلی کارگردانی آن نشسته بود.

گوردون ویلیس فیلمبردار مشهور تاریخ سینما، کارگردانی Windows را به عنوان اولین و آرین تجربه فیلمسازی خود بر عهده داشت، تجربه‌ای که مدت کوتاهی پس از فیلمبرداری فیلم‌ها های تحسین شده‌ای مانند The Godfather و دنباله اش، Annie Hall، All the President's Men، Manhattan و The Paper Chase بدست آمد.

نورپردازی خاص و تاریک فیلم و استفاده از سایه‌های سنگین باعث شد که ویلیس لقب «شاهزاده تاریکی» را در دنیای سینما بدست بیاورد. علاوه بر کارگردانی، فیملبرداری فیلم Windows را نیز خود ویلیس بر عهده داشت، اما اگر چه فیلمبرداری و ظاهر فیلم همانند دیگر آثار ویلیس قابل تحسین بود، اما دیگر جنبه‌های فیلم او به شدت ناخوشایند بود. این فیلم در اکثر بخش‌های جوایز تمشک طلایی نامزد شد، از جمله جایزه بدترین کارگردانی برای ویلیس.

فیلم

۹- استفن کینگ (Maximum Overdrive)

اقتباس‌های سینمایی متعددی از رمان‌های استفن کینگ ساخته شده است. بسیاری از این اقتباس‌ها فیلم‌های فوق العاده‌ای بوده اند، اما کمتر فیلمی توانسته فیلم ناموفقی از آب در بیاید. یکی از اقتباس‌هایی که بسیار مورد نقد قرار می‌گیرد دقیقاً همان اقتباسی است که استفن کینگ خودش کارگردانی اش را بر عهده داشته است. Maximum Overdrive که بر اساس رمان کوتاه خود کینگ به نام Trucks ساخته شده یک ویدیو تبلیغی غیرجدی است.

داستان این فیلم در مورد گروهی از افرادی است که پس از حمله ابزار‌های الکترونیکی به انسان‌ها و کشتن شان، در داخل یک ایستگاه کامیون سنگر می‌گیرند. از بازیگران این فیلم می‌توان به امیلیو استیوز و یاردلی اسمیت اشاره کرد و موسیقی متن تمام راک فیلم را نیز AC/DC ساخته است. Maximum Overdrive یک فاجعه تمام عیار بود و جای تعجب ندارد که کینگ دیگر هرگز هیچ فیلم دیگری را کارگردانی نکرد.

فیلم

۱۰- هو بو (An Elephant Sitting Still)

An Elephant Sitting Still فیلم سنگینی است و واقعیت پشت آن حتی از نسخه سینمایی نیز سنگین‌تر است. داستان این درام چینی ترکیبی از روایت‌های مجزا از چهار شخصیت غریبه است که تنها نقطه ارتباطشان، رنج و مشقت و البته امیدشان برای رسیدن به شهر منژولی است، جایی که ظاهراً فیلی در آن برای همیشه بی حرکت نشسته است. فیلم An Elephant Sitting Still با طول نزدیک به ۴ ساعت فیلمی است که صبر بسیاری از جانب بیننده می‌طلبد، اما تجربه‌ای به شدت ارزشمند است و بسیاری از منتقدان سینمایی آن را یک شاهکار دانسته اند. اما اینکه چرا An Elephant Sitting Still اولین و تنها تجربه کارگردانی هو بو بود تراژیک است.

مدت کوتاهی بعد از اتمام این فیلم و قبل از اکران جهانی، هو بو تنها در سن ۲۹ سالگی خودکشی کرد. درگیری با تهیه کنندگان فیلم که می‌خواستند طول فیلم به نصف کاهش پیدا کند نقش مهمی در خودکشی هو بو داشت. رگه‌های افسردگی و ناامیدی در فیلم او موج می‌زند و وقتی با فضای واقعی خودکشی هو بو ترکیب می‌شود، تم‌های فیلم حتی معنای تاریک‌تر و ویرانگرتری پیدا می‌کنند.

منبع: روزیاتو

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید