میهمانی شب یلدا زوج جوان را به دادگاه کشاند
زن جوان گفت: آقای قاضی من بعد از عروسی دلم میخواست با همسرم به گردش؛ سینما، رستوران، اماکن دیدنی و گردشگری یا خونه فامیل بروم، اما در این مدت میثم مدام میگفت خستهام و حوصله ندارم. من چند باری خودم تنهایی رفتم، اما همه از من میپرسیدند میثم کجاست و من جوابی نداشتم کلاً در خانواده ما رسم نیست زن بدون شوهرش به میهمانی برود، حتی خانه پدر و مادر و خواهر و برادر، اما برعکس من میثم فقط عاشق تنهایی است.
بارش نخستین برف زمستانی چهره زیبایی به شهر داده بود و بعد از مدتها شوق و ذوق وصف ناپذیری در میان شهروندان و بیشتر از همه کودکان به وجود آورده بود، اما در میان این شور و شادی چند زوج جوان خسته از مشکلات زندگی راهی دادگاه خانواده شده بودند تا به زندگی مشترکشان پایان دهند.
داخل یکی از شعبهها زوج جوانی مقابل قاضی نشسته بودند تا به درخواستشان رسیدگی کند. قاضی پس از مطالعه دادخواست طلاق رو به زن جوان کرد و گفت: دخترم به خاطر اینکه همسرت با تو به میهمانی شب یلدا نیامده است میخواهی طلاق بگیری؟
مینا گفت: جناب قاضی موضوع میهمانی شب یلدا نیست، مشکل من بیشتر از این حرفهاست. شوهر من اصلاً اهل معاشرت نیست. راستش را بخواهید ما ۴ سال همسایه بودیم حتی یک بار هم ندیدم میثم حرف بزند و اهل رفت و آمد و صحبت باشد من فکر میکردم به خاطر ادب و نجابتش است، اما حالا که ازدواج کردهایم فهمیدم این سکوت و انزوا یک بیماری است.
آقای قاضی من بعد از عروسی دلم میخواست با همسرم به گردش؛ سینما، رستوران، اماکن دیدنی و گردشگری یا خونه فامیل بروم، اما در این مدت میثم مدام میگفت خستهام و حوصله ندارم. من چند باری خودم تنهایی رفتم، اما همه از من میپرسیدند میثم کجاست و من جوابی نداشتم کلاً در خانواده ما رسم نیست زن بدون شوهرش به میهمانی برود، حتی خانه پدر و مادر و خواهر و برادر، اما برعکس من میثم فقط عاشق تنهایی است.
وی ادامه داد: در این مدت اعتراضی نکردم تا اینکه شب یلدا مامانم ما را به خانهاش دعوت کرد، اما میثم نه خودش به میهمانی رفت و نه اجازه داد من بروم. آن شب سر این موضوع خیلی بحث کردیم، ولی ناگهان به طرفم حمله کرد و من را به باد کتک گرفت. این رفتارش دیگر برایم قابل تحمل نیست. آقای قاضی من و میثم هنوز ۲۵ سالمان نشده و هنوز یک سال هم از ازدواجمان نگذشته، اما انقدر بیروح و سرد و افسرده شدهایم که حد ندارد، به همین خاطر میخواهم طلاق بگیرم.
میثم که تا آن لحظه هیچ حرفی نزده بود از جا برخاست و با لحن تندی گفت: من خوشم نمیاد همش خاله بازی کنم از این خونه به آن خونه میهمانی بازی معنی ندارد. خوشم نمیاد، اذیت میشم. چرا متوجه نمیشی در این وضعیت بد اقتصادی توقعداری هر روز خرید، کافه، تفریح و سینما بروی و منم با خودت همراه کنی، اما من از این کارها خوشم نمیاد. آقای قاضی همسر من مدام زندگی ما را با دیگران مقایسه میکند. به عمد شب یلدا خانه باباش نرفتم، چون همش من را با شوهر خواهرش مقایسه میکند. او ذرهای من و روحیاتم را درک نمیکند. خسته شدم من هم راضی به طلاق هستم.
قاضی با شنیدن حرفهای این زوج گفت: به نظر من شما نیاز به مشاوره دارید اگر مشکلتان جدی بود همین الان حکم طلاق را صادر میکردم، اما باید ۲ ماه مستمر به کلاسهای مشاوره بروید و نتیجه را بیاورید اگر نظر کارشناس حوزه خانواده هم جدایی و طلاق باشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حوزه خانواده
در این پرونده مشاهده میکنید که مینا و میثم به علت اینکه قبل از ازدواج شناخت درستی از هم نداشتند و در خصوص تمایلات و خواستههای خود صحبتی نکرده بودند مشکلات زیادی برایشان به وجود آمده و سبب شده مدام درگیر مقایسه کردن زندگی خود با دیگران شوند که این یک کار، سمی برای زندگی مشترک است.
از صحبتهای این زوج کاملاً مشخص است که مینا و میثم دو شخصیت متفاوت از هم دارند؛ مینا لذت زندگی مشترک خود را در سفر، تفریح، رفت و آمد و معاشرت میبیند و این در حالی است که میثم از تمام این موارد دوری میکند. برآورده نشدن نیازهای متقابل شان آنها را دچار طلاق عاطفی کرده است و در نهایت هر کدام برای خود زندگی میکند که این یک کار اشتباه است.
زوجهای جوان باید قبل از ازدواج راجع به تمام مسائل زندگی مشترک و خصوصیات فردی و اخلاقی هم گفتگو کنند و به یک نتیجه واحد برسند، بعد تصمیم به ازدواج بگیرند و اگر بدون فکر ازدواج کنند در کوتاهمدت مثل مینا و میثم دچار مشکلات زیادی میشوند و راهحل این مشکلات را در جدایی و طلاق از هم دیگر میبینند.
منبع: روزنامه ایران