طاعون و تاریکی؛ ماجرا از کجا آغاز شد؟

طاعون و تاریکی؛ ماجرا از کجا آغاز شد؟

شیوع طاعون اوضاع یهودیان را از چیزی که بود بدتر کرد. مثلا در چند شهر فرانسه، مردم به خانه‌های یهودیان یورش بردند، آنان را بیرون کشیدند و زنده زنده در آتش انداختند. مسیحیان «عقوبت الهی را منشا طاعون می‌دانستند، اما باز مسببی انسانی می‌جستند تا او را قربانی خشم خود سازند، خشمی که نمی‌توانستند آن را بر سر خداوند خالی کنند.

کد خبر : ۱۱۷۳۲۶
بازدید : ۸۵۰

اروپایی‌های قرن چهاردهم شناخت چندانی از علل پیدایش و فراگیری بیماری طاعون نداشتند و به این پرسش که «ماجرا از کجا آغاز شد؟» پاسخ‌های عجیب و نادرست می‌دادند.

یکی از پاسخ‌های‌شان این بود که طاعون نه نوعی بیماری که مسمومیتی ناشی از آلودگی آب آشامیدنی است و همه‌گیری آن نیز - که روزانه جان صد‌ها نفر را می‌گرفت - نشان می‌دهد توطئه‌ای بزرگ پشت آن وجود دارد.

توطئه را گردن یهودیان انداختند و گفتند آنان برای نابود کردن نسل مسیحیان در چاه‌های آب زهر ریخته‌اند. این بدبینی آمیخته به خصومت نسبت به یهودیان، در سال‌های جولان طاعون اوج گرفت، اما ریشه‌اش به صدر مسیحیت برمی‌گشت.

باربارا تاکمن در کتاب «آیینه‌ای در دوردست» می‌نویسد «یهودی آماج نفرت مسیحیان شده بود، زیرا کلیسای مسیحی در بدو ظهورش از دل یهودیت، ناچار بود نفرت از او را رواج دهد تا آیین خود را جانشین کیش او سازد. یهودی با یکدندگی از پذیرش مسیح در مقام منجی آسمانی و گرویدن به شریعت جدید به جای شریعت موسی سر باز زده و به کلیسای مسیحی اهانت بدی کرده بود. او خطری به شمار می‌رفت که باید آن را از جامعه مسیحی دور نگه می‌داشتند. از همین رو، شورا‌های کلیسای اولیه در قرن چهارم، به محض رسمیت‌یافتن مسیحیت، با صدور فرمان‌هایی قوم یهود را از حقوق مدنی محروم کردند.با این‌همه، جدایی آن‌ها خواست هر دو طرف بود، زیرا یهودیان نیز نخست مسیحیت را فرقه‌ای منحرف و سپس جمعیتی مرتد اعلام کردند که باید از آن فاصله گرفت.»

قصه‌هایی درباره شرارت و نحسی یهودیان رواج یافت که سینه به سینه نقل می‌شد و در هر تکرار، شاخ و برگ بیشتری به خود می‌گرفت. ایمان به مسیحیت در ضدیت با یهودیان محک می‌خورد و از این‌رو هرچه قدرت سیاسی مسیحیان بیشتر شد و شاهان مسیحی بیشتری بر گوشه و کنار اروپا مسلط شدند، به همان نسبت زندگی بر یهودیان نیز سخت‌تر شد.

به ظاهر و روی کاغذ، یهودیان نیز حقوقی داشتند، اما کسی به این حق و حقوق اعتنایی نمی‌کرد و هیچ محکمه‌ای شکایت‌شان را نمی‌پذیرفت. حتی برخی شاهان مسیحی مثل سن‌لویی در اثبات ایمان خودشان، فشار به یهودیان را بیشتر کردند و حکم به لغو همان حق و حقوق ناچیزی که اصلا رعایت نمی‌شد، دادند.

شیوع طاعون اوضاع یهودیان را از چیزی که بود بدتر کرد. مثلا در چند شهر فرانسه، مردم به خانه‌های یهودیان یورش بردند، آنان را بیرون کشیدند و زنده زنده در آتش انداختند. مسیحیان «عقوبت الهی را منشا طاعون می‌دانستند، اما باز مسببی انسانی می‌جستند تا او را قربانی خشم خود سازند، خشمی که نمی‌توانستند آن را بر سر خداوند خالی کنند.

یهودی، آن اجنبی ازلی و ابدی، طبیعی‌ترین هدف به شمار می‌رفت. او به خواست خود از جهان مسیحی کناره جسته بود. مسیحیان طی قرن‌ها آموخته بودند کینه‌اش را به دل بگیرند و او را انباشته از بدخواهی نسبت به تمام مسیحیان بپندارند.

یهودی با جمعی از همنوعان خود در خیابان و محله‌ای جداگانه زندگی می‌کرد، دم‌دست‌ترین هدف به شمار می‌رفت و اموالش نیز بر انگیزه مهاجمان می‌افزود.» البته پاپ سعی کرد این جنون همگانی را مهار کند و سپتامبر ۱۳۴۸ فتوایی برای منع آزار و اذیت یهودیان داد. گفت بیماری فقط منحصر به مسیحیان نیست و یهودیان و مردم دیگر را نیز به کام خود می‌کشد، اما کسی صدای او را نشنید.

مردم ترسیده بودند و کلیسا‌های محلی هم به این ترس و خشم و دیوانگی همراه آن دامن می‌زدند. پس خشونت‌ها ادامه یافت. مثلا ژانویه ۱۳۴۹ در چنین روزی، اهالی بازل در جزیره‌ای در راین، ساختمان چوبی بزرگی ساختند، چندصد یهودی را به آنجا بردند و در آن ساختمان حبس کردند و بعد آن را به آتش کشیدند.

آنجا ماندند و مرگ آن زندانیان میان شعله‌های آتش را تا به آخر تماشا کردند. یا فوریه همان سال در استراسبورگ، یهودیان شهر را -که تعدادشان حدود ۲ هزار نفر بود- به گورستان بردند، همه را به تیر‌های چوبی بستند و زنده سوزاندند. فقط کسانی که یهودیت را رها می‌کردند و مسیحی می‌شدند زنده گذاشتند.

منبع: اعتماد

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید