کلاسیک ببینیم؛ فیلم خبرچین اثر جان فورد
«خبرچین» که اقتباسی از رمانی به همین نام از لیام اوفلاهرتی است، داستانش در ایرلند ۱۹۲۲ میگذرد، در میانه جنگهای طولانی و طاقتفرسای ایرلندیها با انگلیس بر سر استقلال کشور. نتیجه این جنگها فقر و بیکاری بسیاری از مردم شده است.
یک: خیلیها جان فورد را با وسترنهایش میشناسند. اما این کارگردان بزرگ سینمای کلاسیک در سال ۱۹۳۵ فیلمی ساخت که نهتنها وسترن نبود، بلکه اصلا داستانش در آمریکا نمیگذشت. جالب این است که «خبرچین»، همین فیلم غیروسترن غیرآمریکایی جان فورد، موفقیت عظیمی به همراه داشت و به یکی از آثار کلاسیک و تحسینبرانگیز او تبدیل شد. مهارت و تسلط او در کارگردانی فیلم به حدی استادانه بود که باعث شد فورد اسکار بهترین کارگردانی آن سال را بهخانه ببرد.
دو: «خبرچین» که اقتباسی از رمانی به همین نام از لیام اوفلاهرتی است، داستانش در ایرلند ۱۹۲۲ میگذرد، در میانه جنگهای طولانی و طاقتفرسای ایرلندیها با انگلیس بر سر استقلال کشور. نتیجه این جنگها فقر و بیکاری بسیاری از مردم شده است. جیپو نولان (ویکتور مکلاگلن)، از اعضای سابق نیروهای انقلابی ایرلند بوده و حال کنار گذاشته شده است.
او که نه شغلی دارد و نه پولی، تصمیم میگیرد فرانکی مکفیلیپ (والاس فورد)، دوست صمیمی خود را لو بدهد که انگلیسیها به دنبالش هستند، تا با پول آن بتواند به آمریکا مهاجرت کند. اما بعد از این تصمیم و کشته شدن فرانکی، عذاب وجدان یقه جیپو را میگیرد. بقیه فیلم داستان مبارزه او با وجداندرد و تلاش برای فراموشی این قضیه است.
سه: مبارزه طولانی ایرلندیها و انگلیسیها بر سر استقلال کشور، یکی از بخشهای مهم تاریخ در قرن بیستم است. به موازات این نبردها، در دنیای سینما هم آثار مختلفی درباره این جنگ ساخته شده است. از همین «خبرچین» جان فورد گرفته تا «بهنام پدر» از جیم شریدان و «بادی که بر مرغزار میوزد» از کن لوچ.
اما اگر میخواهید بیشتر به تاثیرات این جنگ و مخصوصا دغدغههای ایرلندیها و تفکراتشان آشنا شوید، حتما به سراغ کتاب «ایرلندیها» از جیمز جویس بروید. مخصوصا داستان «مردگان» که خیلیها آن را یکی از بهترین داستانهای کوتاه قرن بیستم میدانند. جویس به شکلی استادانه و موشکافانه ریشههای این نبرد در گذشته و حال را جستوجو میکند و مخاطب را به درکی تازه از حال غمزده و گذشته پرحادثه ایرلند میرساند.
چهار: جان فورد که خودش اصالتی ایرلندی دارد، در این فیلم بالاخره به ریشههای خود بازگشته است. چیزی که در «خبرچین» بیش از همه جلب توجه میکند، مهارت جان فورد در کارگردانی و استفاده درست از ابزارهای فیلمسازی است که در اختیار دارد.
فورد برعکس وسترنهایش که در آنها از نورهای گرم، نماهای باز و میزانسنهای فراخ برای ستایش فرهنگ و سبک زندگی سنتی جامعه آمریکا استفاده میکند، در «خبرچین» به سراغ فضاهای تاریک، نماهای بسته و نورهای سرد و دلگیر میرود تا بهتر بتواند تنهایی و رنج قهرمان خود را به تصویر بکشد.
پنج: مسئله فقط چند تغییر فنی در جهت پیادهسازی بهتر فیلمنامه نیست. فورد در «خبرچین» به شناختی عالی از فیلمنامه رسیده است و بهخوبی میدانسته از ابزارهای پیش رویش باید به چه نحوی استفاده کند تا بتواند عمق فیلمنامه را روی پرده بیاورد.
فورد با ساخت «خبرچین» بهخوبی نشان میدهد که یک کارگردان چیرهدست تراز اول است و تمرکزش روی وسترن، بیشتر یک دلمشغولی شخصی است تا یک تخصص صرف و فرار از آزمودن گونههای سینمایی دیگر. گویا «طلوع»، فیلم سال ۱۹۲۷ فریدریش ویلهلم مورنائو از جمله آثاری بود که روی فورد تاثیر زیادی گذاشت، او دوست داشت عناصری از اکسپرسیونیسم آلمان را در «خبرچین» مورد استفاده قرار دهد.
شش: یکی از نکات جالب در مورد فیلم، بازی هوشمندانه ای، و شاید بتوان گفت ظالمانهای، بود که فورد در طول فیلمبرداری با ویکتور مکلاگلن، بازیگر اصلی خود آغاز کرد. شخصیت جیپو در فیلم افکاری آشفته دارد، به سختی میتواند تمرکز کند و پیوسته مست است. فورد برای اینکه بتواند بازی بهتری از مکلاگلن بگیرد، در طول فیلمبرداری مرتب سعی میکرد اعصاب او را بههم بریزد.
برنامههایش را عوض میکرد، با کنایه و توهین او را تحقیر میکرد و حتی به او نوشیدنی میداد تا مکلاگلن درست مانند خود جیپو، آشفته و کلافه شود. برای صحنه نهایی دادگاه در فیلم، پا را از این هم فراتر گذاشت. فورد برای آن صحنه، به مکلاگلن گفت که فردا فیلمبرداری ندارند و میتواند استراحت کند و حتی لازم نیست دیالوگهایش را تمرین کند.
همانطور که فورد انتظار داشت، مکلاگلن به سراغ عیشونوش رفت. او در همان وضعیت مکلاگلن را سر صحنه آورد تا دادگاه پایانی را بازی کند! نتیجه همین شده که مکلاگلن در آن صحنه درست مانند جیپو، پرتوپلا میگوید و تمام تلاشش را میکند که خودش را از آن وضعیت بغرنج نجات دهد. این تمهیدهای فورد قطعا بیرحمانه بود و در دنیای امروز دیگر جایی ندارد (هرچند هنوز بعضی کارگردانها استفاده میکنند)، ولی دستکم باعث شد ویکتور مکلاگلن اسکار بهترین بازیگری را دریافت کند.
هفت: فیلم ابتدا فروش چندانی نداشت. آمریکاییها کلا فقط خودشان را دوست دارند و چندان با فیلمهای مربوط به بقیه دنیا ارتباطی برقرار نمیکنند! ولی بعد از مراسم اسکار و درخشش «خبرچین» با شش نامزدی و دریافت چهار اسکار، فیلم در اکران مجدد مورد توجه تماشاچیان قرار گرفت، به فروش چند میلیونی دست یافت و به یکی از پرفروشترین آثار جان فورد تبدیل شد.
منبع: روزنامه هفت صبح