۸ اتفاق عجیب در فیلمهای مشهور هالیوود که با هیچ منطقی سازگار نیستند
در یکی از سکانسهای قسمت پنجم مجموعه فیلم «دزدان دریایی کارائیب»، جک گنجشکه وقتی خود را در محاصرهی کسانی میبیند که به دنبالش بودند دست به کار خطرناکی میزند و از روی یک صخره به درون یک آبشار میپرد. جدا از بی معنی بودن این ایده با توجه به اینکه کمتر کسی میتواند از چنین حادثهای جان به در برد، دزد دریایی بدون برداشتن حتی یک خراش از آب بیرون میآید. در زندگی واقعی، چنین پرشی میتواند صدمات جدیای بر اثر سقوط یا برخورد با کف آب به بار آورد. در این مورد، هر دو احتمال بسیار بالا بود با توجه به ارتفاع زیاد صخره و اینکه سقوط در فاصلهی چند متری از ساحل رخ داد و احتمالاً آب محل سقوط کم عمق بود.
فیلمها همیشه با واقعیت سازگار نیستند. در برخی موقعیت ها، کنار گذاشتن منطق میتواند به سرگرم کنندهتر شدن داستان کمک کند. با این حال، بعضی فیلمسازها در این کار زیاده روی میکنند که نتیجهی آن خلق داستانی میشود که حتی با قوانین فیزیک هم مغایر است.
مومیایی (The Mummy)
در فیلم ۱۹۹۹ «مومیایی»، در آخرین حضور شخصیت بنی میبینیم که بعد از به کار افتادن تصادفی تلهای در معبد هاموناپترا، او درون اتاق نسبتاً بزرگی گرفتار میشود. با به کار افتادن تله، تمام منابع نوری اتاق از میان میروند، بنابراین تنها چیزی که بنی برای روشن کردن آنجا در اختیار دارد، مشعلش است. با این حال، به لطف جادوی سینما، این شعلهی کوچک قدرت کافی برای روشن کردن بخش زیادی از آن اتاق عظیم را دارد.
پیش از به کار افتادن تله، شخصیتهای فیلم از فانوس، آینه و مشعلهای خودشان برای دیدن درون معبد استفاده میکردند. حالا این سؤال پیش میآید که مشعل بنی چه ویژگی خاصی داشت که تا آن حد نورانی بود.
هالووین (Halloween)
در فیلم ترسناک «هالووین» در بسیاری از صحنهها میبینیم که مایرز شخصیت اصلی زن داستان، لوری را تعقیب میکند. چیز نامتعارفی وجود ندارد تا اینکه متوجه غیر طبیعی بودن سرعت راه رفتن مایرز میشویم، چون لوری هر کجا که باشد، مایرز همیشه میتواند یک قدم پشت او باشد.
با توجه به اینکه لوری معمولاً با خودرو اینور و آنور میرود و با فرض اینکه مایرز برای تعقیب کردن او تاکسی نمیگیرد، با منطق جور درنمی آید که مایرز همیشه همانجایی باشد که لوری است. در صحنههایی که لوری از مایرز فرار میکند، او میتواند تنها با راه رفتن خود را به لوری و دیگران برساند.
پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
«سیستمش یونیکس است، کار با آن را بلدم!»؛ این جملهای است که شخصیت لکس در اولین قسمت از مجموعه فیلم «پارک ژوراسیک» فریادزنان میگوید، زمانی که مانیتور اتاق کنترل را به امید یافتن چیزی که کمک کند از خود در برابر دایناسورهای هراسناک محفاظت کنند، روشن میکند.
دراین سکانس، لکس مدعی میشود که نحوهی کار با نرم افزار امنیتی پارک را میداند، چون سیستمی دارد که با آن آشنا است. از آن عجیبتر اینکه لکس واقعاً کار با آن را بلد است و تماشاگران را مات و مبهوت میکند: سیستم هم طراحی کاربری بسیار عالیای دارد و هم در برابر رخنههای امینتی بسیار آسیب پذیر است.
دزدان دریایی کارائیب (Pirates of the Caribbean)
در یکی از سکانسهای قسمت پنجم مجموعه فیلم «دزدان دریایی کارائیب»، جک گنجشکه وقتی خود را در محاصرهی کسانی میبیند که به دنبالش بودند دست به کار خطرناکی میزند و از روی یک صخره به درون یک آبشار میپرد.
جدا از بی معنی بودن این ایده با توجه به اینکه کمتر کسی میتواند از چنین حادثهای جان به در برد، دزد دریایی بدون برداشتن حتی یک خراش از آب بیرون میآید. در زندگی واقعی، چنین پرشی میتواند صدمات جدیای بر اثر سقوط یا برخورد با کف آب به بار آورد. در این مورد، هر دو احتمال بسیار بالا بود با توجه به ارتفاع زیاد صخره و اینکه سقوط در فاصلهی چند متری از ساحل رخ داد و احتمالاً آب محل سقوط کم عمق بود.
تنها در خانه (Home Alone)
در فیلم کمدی ماندگار «تنها در خانه»، کوین کوچک، وقتی در تعطیلات تنها میماند، دل و جرأت به خرج میدهد و در گوشه و کنار خانه تلههای زیادی کار میگذارد تا جلوی دو مردی که قصد سرقت از آنجا را دارند را بگیرد.
دزدها بی خبر از همه جا گرفتار تلهها میشوند که هر کدام صدمات زیادی را به شکلی کارتونی به آنها میزنند. خوشبختانه این فیلم یک داستان کمدی است، واگرنه با آن همه بلایی که بر سر آنها آمد حتماً کارشان به بیمارستان میکشید.
ادوارد دست قیچی (Edward Scissorhands)
در این فیلم کریسمسی ساختهی تیم برتون، ادوارد دست قیچی را میبینیم که اولین مجسمهی یخی خود را برای کیم و خانوادهی او میسازد. اما بعد از طرد شدنش از سوی اهالی شهر، مجبور میشود بار دیگر در عمارت متروکهی خود به عزلت نشینی روی آورد.
در انتهای فیلم، کیم سالخورده را میبینیم که این داستان را برای نوهی خود تعریف میکند و میگوید که معتقد است که، چون برف میبارد، ادوارد هنوز زنده است و تا پیش از آمدن ادوارد، هرگز در آن شهر برف نباریده بود. در صحنهی بعد میبینیم که واقعاً تمام برف شهر از بقایای مجسمههای یخیای میآید که ادوارد در اتاق زیرشیروانی خانه اش درست میکند.
این نکته یکی دیگر از ابزارهای هنریای است که برتون در قصه گویی همیشه از آنها بهره میگیرد. اما آیا ادوارد در اتاق زیر شیروانی خانه اش یخ کافی برای باریدن برف در سرتاسر شهر را دارد؟ در اینصورت حتماً کریسمس شلوغترین وقت سال برای ادوارد دست قیچی است.
دنیای ژوراسیک (Jurassic World)
در یکی از سکانسها بچهها به دنبال مکانی هستند تا از دست دایناسورها به آنجا پناه ببرند. برحسب تصادف، به مکان متروکهای برمی خورند که بعد از حوادث فیلم اول، دست نخورده باقی مانده است.
با این حال، در حین وارسی آنجا، بچهها با یک خودرو و یک باتری مواجه میشوند که ظاهراً در فضای باز رها شده بود. با توجه به وضعیت زیست محیطی جزیره، خودرو قاعدتاً نباید با قطعاتی با آن وضعیت نامناسب روشن شود. به علاوه احتمال پُر بودن باک بنزین هم کم است. با این حال، به شکلی معجزه وار خودرو روشن میشود و وسیلهای عالی برای فرار از دست دایناسورها برای بچهها فراهم میشود.
سریع و خشن ۷ (Fast & Furious)
در یکی از سکانسهای قسمت هفتم مجموعه فیلم «سریع و خشن»، دومنیک و برایان را در یک خودرو در حال فرار از دست مردی میبینیم که قصد خراب کردن مأموریت آنها را دارد. این تعقیب و گریز درون یک آسمان خراش رخ میدهد. وقتی خود را در محاصره میبینند و راهی برای فرار پیدا نمیکنند، دومینیک ریسک میکند و پا را تا ته روی گاز میگذارد تا با به حداکثر رساندن سرعت خودرو، با آن به ساختمان کناری بپرند. آنها با موفقیت در ساختمان بعدی فرود میآیند و در انتهای سکانس، میبینیم که از آن ساختمان هم عبور میکنند و با پرشی دیگر خود را به ساختمان کناری آن میرسانند.
اما احتمال موفقیت آمیز بودن چنین کاری به دلایل مختلف بسیار اندک است، مثل وزن خودرو، سرعت آن، و فضای موجود برای به حداکثر رساندن سرعت خودرو.
اما جیمز وان تنها کارگردانی نیست که در فیلمهای خود از چنین سکانسهایی برای بالا بردن آدرنالین تماشاگران استفاده کرده است. در فیلمهایی همچون «جیمز باند»، «عملیات غیرممکن» و «تبدیل شوندگان»، بدلکاریهای مشابهی صورت گرفته است. آنقدر زیاد که دیگر به یکی از کلیشههای فیلمهای اکشن امروزی تبدیل شده است.
منبع: روزیاتو