۸ فیلم ترسناک بینقص که تنها نگاه کردنشان بدترین کابوس است
دیدن یک شخصیت تنها در چنین سناریوها ترسناکی بسیار هیجان انگیز و جذاب است، موضوعی که باعث میشود تماشای فیلمهای ترسناکی که در ادامه میآیند بسیار سرگرم کننده باشد. اگر چه برخی از این فیلمها برای مدت کوتاهی شاهد حضور شخصیتهای فرعی نیز هست، اما داستان آنها تقریباً به تمامی در مورد یک شخصیت واحد است و آن بخشهای کوچک حضور دیگران نیز تنها ابزاری برای پرتنشتر کردن داستان شخصیت قهرمان تنهای داستان است.
ژانر وحشت دائماً در حال ارائه خلاقیتها و ایدههای نوآورانه است، در حالی که تلاش دارد مسیرهایی تازه برای ترساندن مخاطبان خود پیدا کند. مخاطبان سینما عاشق ترسیدن هستند و هیچ چیزی ترسناکتر از تنها بودن نیست.
البته این کاملاً درست نیست، اما فکر اینکه به تنهایی با برخی از هولناکترین وحشتهای زندگی مواجه شوید، بیدار ماندن بسیاری در طول شب را تضمین میکند. این مفهومی است که دنیای سینما- و به خصوص ژانر ترسناک- اغلب به سمت آن رفته، تجربه اش کرده و در برخی از موارد، کلیت سینما را نیز به یک سمت هیجان انگیز سوق داده است.
دیدن یک شخصیت تنها در چنین سناریوها ترسناکی بسیار هیجان انگیز و جذاب است، موضوعی که باعث میشود تماشای فیلمهای ترسناکی که در ادامه میآیند بسیار سرگرم کننده باشد. اگر چه برخی از این فیلمها برای مدت کوتاهی شاهد حضور شخصیتهای فرعی نیز هست، اما داستان آنها تقریباً به تمامی در مورد یک شخصیت واحد است و آن بخشهای کوچک حضور دیگران نیز تنها ابزاری برای پرتنشتر کردن داستان شخصیت قهرمان تنهای داستان است.
هر کدام از این فیلمها به شکلی منحصربفرد از فراهم کردن شرایط برای یک داستان تک شخصیتی استفاده میکنند که نهایت ترسها و وحشتها را در سناریوهای گستردهای ممکن میسازد. تک تک این فیلمها برای مدتها با شما خواهند ماند، به ویژه اگر در تنهایی به تماشایشان بپردازید.
Duel (۱۹۷۱)
این فیلم کالت کلاسیک به عنوان بخشی از سری فیلمهای هفتگی موسوم به ABC Movie of the Week منتشر شد، اما بعد از اینکه این تک اپیزود از آن تحسین همگان را برانگیخت، در سینماها نیز به نمایش درآمد. Duel اولین تجربه کارگردانی یک فیلم بلند برای استیون اسپیلبرگ بود و به همین خاطر جایگاه ویژهای در تاریخ سینما دارد.
اما این جایگاه چیزی فراتر از تنها یکی از آثار قوی رزومه کاری اسپیلبرگ است، زیرا Duel یک فیلم جذاب و ترسناک است که باعث میشود نگرانی تان در مورد امنیت در هنگام سفر در جادههای غیراصلی دوچندان شود. این داستان بسیار مینیمال در مورد شخصیت دیوید مان با بازی دنیس ویور است که در جادههای بیابان موجاوه با یک راننده کامیون قاتل و به وضوح دارای مشکل روانی مواجه میشود.
بعد از اینکه مان از یک کامیون زمخت و ترسناک سبقت میگیرد، راننده این موضوع را به دل گرفته و به شکل فعالانهای برای کشتن مان تلاش میکند در حالی که وی تلاش میکند از حملات بیرحمانه این مهاجم بی نام و مبهم فرار کند اگر چه مان در این مسیر با چند نفر آشنا میشود، اما آنها بیشتر شخصیتهایی بسیار فرعی هستند که شرایط را برای تداوم داستان تک نفره او فراهم میکنند، در حالی که همه داستان در مورد شخصیت اصلی و نبرد او با راننده کامیون شیطان صفت است.
داستان ساده فیلم Duel هرگز مبهم و خسته کننده نمیشود، زیرا ویور به خوبی وحشت چنین سناریویی را به مخاطب نشان میدهد و تلاشهای بی محابای شخصیت منفی نادیدنی فیلم نیز دائماً نفس را در سینه شما حبس میکند. جای تعجب ندارد که استیون اسپیلبرگ بعد از ساخت چنین فیلم اول حیرت انگیزی به یکی از نمادهای هالیوود تبدیل شد.
An Evening Of Edgar Allan Poe (۱۹۷۰)
اگر فیلم ترسناک شما تنها دارای یک بازیگر باشد، پس بهتر است که فکر کنید این بازیگر وینسنت پرایز افسانهای باشد. فیلم An Evening Of Edgar Allan Poe دقیقاً همان چیزی است که میتواند از عنوان فیلم انتظار داشته باشید. تماشاگران این فرصت را پیدا میکنند که چهار مورد از داستانهای اگزیستانسیالیستی ادگار آلن پو را با تماشای این فیلم بخوانند که شامل قلب افشاگر، مغاک و آونگ، بشکه آمونتیلادو و ابوالهول هستند.
یکی از تاثیرگذارترین و جذابترین جنبههای این فیلم این است که اگر چه هیچ تصویرسازی برای همراهی با داستانها و روایتها وجود ندارد ما همچنان شما را روی صندلی تان نیم خیز میکنند، زیرا حال و هوای فیلم به شدت ترسناک و مرموز است.
این فیلم به لطف سادگی اش، یک شاهکار مطلق در زمینه داستان پردازی است. این فیلم با انتخاب یک بازیگر فوق العاده و اجازه دادن به وی برای خواندن داستانهای کلاسیک این نویسنده مشهور با انرژی و ذوق فراوان به اوج برسد. در حالی که این موضوع ممکن است شما را به این فکر برساند که با یک فیلم کسل کننده مواجه خواهید شد، اما اینطور نیست، زیرا زبان پو بی نقص بوده و پرایس با مهارتهای خاص خود توانسته این بی نقص بودن زبان نویسنده را زنده کند. این فیلم، تمجیدی همراه با ذوق و دوست داشتنی از یک نماد ادبیات ترسناک گوتیک است و داستان فیلم تماماً روی یک شخصیت تمرکز دارد که نمایشهایی شخصی از داستانهایی ارائه میکند که نسل هاست اذهان ما را در وحشت فرو برده است.
Brake (۲۰۱۲)
فیلم Brake یک فیلم بسیار پرتنش و ترسناک است که با مفهومی ساده، در موردی مردی است که در داخل صندوق عقب یک خودرو گرفتار شده است. جرمی رینز یک مامور مخفی ایالات متحده است که برای یک ماموریت بسیار سری انتخاب میشود، اما در نهایت مسموم شده، مورد حمله قرار گرفته و در داخل صندوق عقب یک خودرو زندانی میشود.
در این فضای تنگ و تاریک، رینز متحمل شکنجههای فیزیکی و روانی متعددی میشود، در حالی که تلاش دارد اطلاعاتی در مورد پناهگاه سری رییس جمهور پیدا کند. او در طول داستان تنها صدای یک گروگان دیگر در آن سوی خط بی سیم را میشنود که همراهش بوده و به او کمک میکند که معمای داستان را حل کند.
اگر چه شخصیتهای اندکی وجود دارند که در این داستان معرفی میشوند، بخش زیادی از داستان فیلم تنها مربوط به شخصیت اصلی بوده و دیگران تنها برای تاکید بر وخامت شرایط و رنجی که قربانی میکشد حضورهایی موردی و کوتاه در داستان دارند، در شرایطی که رینز تلاش دارد از این ماجرا جان سالم به در برده و از یک حمله تروریستی قریب الوقوع جلوگیری کند. فیلم Brake به موضوعات مختلفی میپردازد، علیرغم اینکه داستانی به شدت مینیمالیستی دارد.
اما وحشت اصلی داستان همیشه در مورد فضای تنگ و تاریکی است که شخصیت اصلی در آن گرفتار شده و علم به این موضوع که رینز توان و امکانی برای نجات دادن خود ندارد. دیدن شخصیتی که کنترل زندگی اش به طور کامل از دست او خارج شده بسیار ترسناک بوده و باعث میشود که Brake ارزش تماشا داشته باشد.
The Night Eats The World (۲۰۱۸)
فیلمهای زامبی محور به شدت ترسناک هستند. ایده اینکه دنیای ناامید شده و ویران مملو از جنازههای متحرک باشد برای اینکه پوستمان مور مور شود کافی است، اما تقریباً در هر فیلمی در ژانر زامبی، شخصیتهای اصلی گروهی از بازماندگان را تشکیل میدهند که برای بقا مبارزه میکنند.
این موضوع کاملاً منطقی است، زیرا به هم پیوستن و در کنار هم ماندن، ایدهای مناسب است وقتی در هر گوشهای خطری در کمین است، اما The Night Eats The World مسیری برعکس را در پیش میگیرد و این سوال را مطرح میکند که آیا میتوانید به تنهایی از آخرالزمان زامبیها جان سالم به در ببرید؟
این فیلم ترسناک فرانسوی در مورد شخصیت سم است، موسیقیدانی که در شهر پاریس زندگی کرده و یک روز صبح بیدار شده و در مییابد که پایتخت به تسخیر زامبیهای متعفن درآمده است و خیلی زود در مییابد که تنها کسی است که زنده مانده. از آن به بعد، سم تلاش میکند در این دنیای ترسناک و منزوی زنده بماند، در حالی که کسی نیست او را همراهی کند، غیر از هیولاهایی که میخواهند او را بخورند.
فیلمهایی که در مورد زامبیها هستند عموماً کیفیت چندانی ندارند، زیرا این مفهوم بیش از حد مورد پرداخت سینمایی قرار گرفته و مدت هاست که دیگر ایدههای جدید برای ارائه ندارد. اما این فیلم به خوبی متمایز از دیگر فیلمهای ژانر زامبی است، زیرا انزوای خرد کننده زندگی سم به اندازه تهدید فیزیکی زامبیها ترسناک است.
او حتی به اندازهای برای ایجاد ارتباط انسانی بی تاب میشود که در برههای از داستان تلاش میکند به زامبی تبدیل شود که باعث میشود فیلم The Night Eats The World به یک اندازه ترسناک و ویرانگر باشد. اما، در واقع، یک شخصیت دیگر نیز در داستان حضور دارد، اما حضور وی نیز طوری است که بار دیگر بر تنهایی مفرط سم اشاره دارد.
Timecrimes (۲۰۰۷)
این فیلم اسپانیایی که نام اصلی اش Los Cronocrimenes است، یک فیلم تریلر ترسناک علمی تخیلی به شدت ویرانگر و بیرحمانه است که جذابیت خاصی دارد. Timecrimes داستان مردی به نام هکتور را با پیچ و تاب فاش میکند، مردی که خود را در یک چرخه زمانی تکراری مییابد و تلاش دارد تا خودهای گذشته اش را از بین ببرد.
این فیلم نه تنها عموماً یک شخصیت دارد بلکه نسخههای متفاوتی از این شخصیت را به لطف ماهیت سفر در زمان داستان خواهید دید. شخصیت داستان به شکل درمانده کنندهای تلاش میکند تا وقایع ویرانگری که باعث صدمه وارد کردن به او و همسرش کلارا شده را تغییر دهد، اما به شکل اجتناب ناپذیری، همه تلاشهای او به بیراهه میروند.
فضا و شرایط ترسناک داستان شخصیت اصلی و حس رنجی غیرقابل فرار باعث میشود که این فیلم به شدت ویرانگر و دائماً پرتنش بوده و اگر چه شخصیت اصلی با دیگرانی مواجه میشود- از جمله دانشمندی که از طریق واکی تاکی با او صحبت میکند، دختر بی نامی در جنگل و همسرش کلارا-، اما فیلم عمدتاً روی شخصیت هکتور تمرکز دارد، در حالی که او این سناریو ترسناک و خشن را دنبال میکند.
این فیلم بسیار جذاب بوده و به شکلی هوشمندانه ای، بودجه اندک ساختش را با فضاهای خلاقانه و داستان دائماً در حال پیچ و تاب خوردنش مخفی کرده که همیشه منطقی به نظر میرسد، اگر چه پوچ و پیچیدهتر میشود. این فیلم به هیچ شکلی یک بررسی شخصیتی عمیق نیست، اما تلاش فراوان و موفقی برای این میکند که نشان دهد چطور یک شخصیت میتواند یک فیلم یک و نیم ساعته را به خود اختصاص دهد.
The Shallows (۲۰۱۶)
دستکم شخصیتهای فیلم آروارهها تیمی آماده برای مبارزه با یک کوسه غول پیکر آدمخوار داشتند، اما بلیک لایولی بیچاره باید به تنهایی با موجودی مشابه مبارزه کند. فیلم The Shallows داستان نانسی را روایت میکند، موج سواری که خود را در فاصله ۲۰۰ متری از ساحل میبیند، اما یک کوسه سفید غول پیکر به او حمله کرده و او راهی برای مخفی شدن یا رساندن خود به ساحل ندارد.
ایده گرفتار شدن در آبهای پر از کوسه به اندازه کافی ترسناک هست، اما فکر اینکه مجبورید برای درمان زخمهای کشنده تان به ساحل بازگردید، اما نمیتوانید بسیار ویرانگرتر است. اگر چه این فیلم کمی کمتر از یک ساعت و نیم طول دارد، اما هرگز خسته کننده نمیشود، زیرا نانسی شخصیتی قوی دارای اراده است که مصمم است خود را از این شرایط دشوار نجات دهد.
تلاشهای او برای زنده ماندن در این شرایط هولناک باعث میشود که فیلم مملو از شتاب پیش برندهای باشد که علیرغم فضای بسیار محدود داستان، داستان را به خوبی به سمت جلو هل میدهد. شخصیت منفی داستان که یک کوسه سفید غول پیکر است، به شدت بیرحم بوده و مبارزه نانسی با آن اگر چه ترسناک، اما قابل باور است. گاهی اوقات نیازی به یک شرایط ماوراءالطبیعه یا داستانی پیچ و تاب دار ندارید وقتی طبیعت خودش به این اندازه میتواند ترسناک باشد.
Buried (۲۰۱۰)
از بلیک لایولی میگذریم و به سراغ شوهرش، رایان رینولدز، میرویم و بدون شک این زن و شوهر داستانهای ترسناکی برای تعریف کردن برای هم در سر میز شام خواهند داشت. اگر The Shallows داستانی مینیمالیستی داشت، پس Buried را باید دارای داستانی ریزتر از اتم دانست، زیرا تمام داستان این فیلم تماماً در یک فضای محدود، تنگ و تاریک رخ میدهد و البته با تنها یک شخصیت.
فیلم Buried یک فیلم به شدت ترسناک از آن دسته فیلمهایی است که مدتها ذهنتان را به خود مشغول خواهد کرد. این فیلم یک راننده کامیون آمریکایی را به نام پل کانروی نشان میدهد که در عراق کار میکند و بعد از ربوده شدن، زنده زنده دفن شده است. ربایندگان او تلاش میکنند از خانواده و کمپانی که کانروی برایش کار میکند پول بگیرند تا وی را آزاد کنند، اما فیلم تلاشهای این مرد برای زنده ماندن را به تصویر میکشد، در حالی که در داخل یک تابوت در زیر زمین دفن شده و یک فندک، یک خودکار و یک تلفن همراه در اختیار دارد.
برای بسیاری از افراد، ایده زنده به گور شدن، بدترین روش برای مردن است و این موضوع کاملاً قابل درک است. اگر شما از ایده فضاهای تنگ و بسته متنفر هستید، پس گیر افتادن در زیر زمین، در شرایطی که شن رفته رفته تابوت کوچک شما را پر میکند، باید به شدت ویرانگر باشد و این فیلم به ویرانگرترین شکل ممکن این موضوع را به تصویر میکشد.
رینولدز در نقش اصلی داستان بسیار خارق العاده عمل کرده، زیرا در تمام طول داستان توجه شما را به خود معطوف نگه میدارد، اگر چه هرگز از آن فضای بسته خارج نمیشود. فیلم Buried به شکلی هوشمندانه داستان را سرگرم کننده و رو به جلو نگه میدارد، علیرغم اینکه هیچ دکور بصری خاصی ندارد و بدین ترتیب نمونهای بی نقص از این است که با یک سناریو خوب و بازیگری با استعداد میتوان کارهای زیاد و بزرگی کرد.
The Noah (۱۹۷۵)
The Noah یک داستان به شدت عجیب، اما فوق العاده است، اما میتوان آن را مثالی بی نقص از این دانست که چطور یک فیلم ترسناک، اما باشکوه ساخت و البته تنها با یک شخصیت. اگر چه این فیلم در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، اما هنوز هم یک اثر ماندگار و آوانگارد در سینمای وحشت است که ایدههایی بسیار واقعی در مورد انزوا و سلامت عقلی را مورد بحث قرار میدهد.
این فیلم داستان یک سرباز کهنه کار به نام نوآه را روایت میکند که نقش آن را رابرت اشتراوس با بی نقص تمام بازی کند، فیلمی که آخرین هنرنمایی او در سینما بود. نوآه تنها بازمانده یک جنگ هستهای ویرانگر است که در یک جزیره بیابانی تنها مانده است، مکانی که تنها جایی است که از تشعشعات هستهای دور مانده است. او تلاش میکند تا زنده بماند، اما سلامت عقلی او رفته رفته رو به زوال میگذارد، بعد از اینکه نوآه جامعهای خیالی را در اطراف خود میسازد.
اگر چه این فیلم تنها دارای یک شخصیت است، اما او دنیایش را با این شخصیتهای خیالی پر میکند که به داستان امکان میدهد از طریق این درگیریهای ساختگی، داستان را پیش ببرد. داستان فیلم شبیه بالا رفتن از یک کوه است، کوهی که هر چه بالاتر میروید سختتر میشود و باید برای رسیدن به قله تلاش بیشتری بکنید. نکته مهمتر اینکه، رنگ سیاه و سفید و تصاویر خلاقانه فیلم به خوبی سناریو نهیلیستی و تاریک فیلم را منتقل کرده و باعث میشود که فیلم یک اثر بصری تاثیرگذار باشد، علیرغم اینکه رویکردی مینیمالیستی به فیلمسازی است.
منبع: روزیاتو