۵ رمانی که با خواندنشان عاشق میشوید
هلن فیشر، انسانشناس مطرح آمریکایی میگوید انسانها به خاطر عشق، به خاطر چراغی که در مغز روشن میکند، زندگی میکنند، میجنگند، خودکشی میکنند، آدم میکشند و...
هلن فیشر، انسانشناس مطرح آمریکایی، با همکاری گروهی از دانشمندان آزمایشی طراحی کرد که طی آن از مغز انسانهایی که اخیراً عاشق شده بودند، اسکن مغزی میگرفتند.
بررسی اسکن انسانهای عاشق نشان میداد نقاطی از مغز این افراد عاشق به دلیل افزایش جریان خون نورانی بود. فیشر در طی مطالعات دیگری که دربارهی عشق داشت، فهمید که برخلاف آنچه معمولاً در ادبیات عنوان میشود، عشق و عقل با هم بر سر جنگ نیستند. طبق مطالعات فیشر عشق در مغز ما خانه دارد و در واقع عشق چیزی است که از پس سالها تکامل در ذهن ما جای گرفته است.
هلن فیشر میگوید انسانها به خاطر عشق، به خاطر چراغی که در مغز روشن میکند، زندگی میکنند، میجنگند، خودکشی میکنند، آدم میکشند و...
نوشتن از عشق هم به همین دلیل بسیار سخت است، چرا که آدمهای زیادی آن را تجربه کردهاند و آنقدر این حس برایشان مهم است که هرکجا نویسنده در وصف عشق کوتاهی کند، خوانندهی کتاب بسیار سریع متوجه آن میشود. اما هستند کتابهایی که از عشق چنان مینویسند که هست.
خواندن این کتابها مثل حلول در جان یک عاشق است و بعید نیست وقت خواندنشان در مغز خواننده همان نوری روشن شود که بهوقت عاشقشدن روشن میشود. در ادامه پنج کتاب عاشقانهای را برای معرفی میکنیم که خواندنشان مانند زندگی در جان یک عاشق است. با دانلود این رمانها و مطالعهی آنها، لحظههای شیرینی را تجربه کنید.
من پیش از تو
داستان این رمان عاشقانه دربارهی لوییزا و ویل است. لوییزا دختری است دوستداشتنی و پرجنب و جوش که در زندگی کاری موفق نیست. او که برای تامین هزینههای خانوادههای فقیرش مجبور است کار کند، تازه از کار قبلیاش اخراج شده که آگهی استخدام به عنوان پرستار را میبیند. کسی که لوییزا باید از او پرستاری کند، ویل است.
ویل پسری جوان و جذاب از طبقهی مرفه جامعه است. ویل در یک تصادف رانندگی فلج شده است. این اتفاق زندگی ویل را تحت تأثیر قرار داده و باعث شده او تصمیم بگیرد به زندگیاش خاتمه دهد. مادر ویل وقتی متوجه تصمیم ویل میشود، گمان میکند با استخدام دختر جوانی پرشور میتواند، نور امید را بار دیگر به زندگی ویل برگرداند. البته لوییزا از اینکه چرا او استخدام شده مطلع نیست. ویل تا مدتی با همراهی لوییزا از فکر خودکشی بیرون میآید اما خبر ازدواج نامزد سابقش با یکی از دوستان نزدیک ویل حال او چنان بد میکند که...
کتاب من پیش از تو یکی از رمانهای عاشقانه پرفروش سالهای اخیر بوده است. بر اساس این داستان فیلمی نیز ساخته شد. فیلم من پیش از تو در سال ۲۰۱۶ توسط شرکت فیلمسازی برادران وارنر اکران و با استقبال خوبی مواجه شد.
بر باد رفته
کتاب «بر باد رفته» عاشقانهای حماسی است. بر باد رفته در سال ۱۹۳۶ منتشر شد و یک سال بعد یعنی سال ۱۹۳۷ توانست جایزهی پولیتزر را از آن خود کند.
داستان کتاب بر باد رفته روایت عاشقانهای است که در میانهی جنگ داخلی آمریکا اتفاق میافتد. اسکارلت اوهارا شخصیت اصلی داستان عاشق اشلی است اما اشلی با وجود ابراز علاقهی اسکارلت به او این عشق را پس میزند. اشلی میگوید اسکارلت را دوست دارد اما قصد دارد با ملانی ازدواج کند زیرا به او شباهت بیشتری دارد.
اسکارلت در مواجهه با این ناکامی با برادر ملانی ازدواج میکند و در این میان همواره به مردی به نام رت باتلر هم فکر میکند. همسر اسکارلت در جنگ میمیرد و او سیمای زنی مستقل را از خود نشان میدهد. زنی که از خانوادهی معشوق سابقش اشلی مراقبت میکند و از طرفی به کمک رت باتلر تبدیل به تاجری موفق میشود. اما همهی اینها هنوز جای خالی عشق را در دلش پر نکرده است پس...
مارگارت میچل در این کتاب ماجراهایی اجتماعی آمریکا در دورههی جنگ داخلی را نیز بهصورت موازی با داستان اسکارلت به تصویر میکشد و این جذابیت کتاب را صد چندان کرده است. بر اساس این کتاب فیلمی نیز ساخته شده است که به شهرت بیشتر کتاب هم کمک کرد. این فیلم در ۱۳ بخش جایزهی اسکار نامزد شد و ۸ اسکار را به دست آورد.
پنج قدم فاصله
این کتاب ماجرای دو جوان به نامهای ویل و استلا است که به بیماری مشابهی مبتلا هستند. نام این بیماری فیبروز کیستیک است. این بیماری معمولاً دستگاه تنفس را درگیر میکند. استلا دختر سرزندهای است و ایامی را که مجبور است در بیمارستان باشد، به معاشرت با بیماران و پرستاران میگذراند. رفتار گرم و صمیمی و سرخوشانهی استلای بیمار نظر ویل که یکی دیگر از بیماران بیمارستان است جلب میکند. ویل سعی میکند با استلا ارتباط برقرار کند اما در ابتدا موفق نیست.
از طرفی استلا از زبان پرستارهای بیمارستان میشوند که نباید به ویل نزدیک شود. چرا که ویل علاوه بر بیماری فیبروز کیستیک، بیماری مسری و خطرناک دیگری هم دارد که احتمال پیوند ریه را هم از او گرفته است. پرستاران میگویند به احتمال زیاد این بیماری چند سال دیگر جان ویل را میگیرد. اما عشق مصلحت را به کناری میزند و کاری میکند که این دو هر روز بیشتر از روز قبل برای با هم بودن تلاش کنند. آن هم در حالی که به دلیل بیماری مسری ویل نباید به هم نزدیک شوند.
این کتاب توانست لقب بهترین کتاب داستانی نوجوان را به انتخاب کاربران گودریدز به دست آورد و تا مدتها در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار داشت. در سال ۲۰۱۹ فیلمی سینمایی نیز از این کتاب ساخته شد.
نحسی ستارههای بخت
این کتاب نوشتهی نویسندهی بسیار معروف آمریکایی، جان گرین، است. گرین یکی از ۱۰۰ چهرهی تأثیرگذار جهان نامیده میشود. نحسی ستارههای بخت ما ششمین کتابی است که گرین نوشته است. این کتاب در همان هفتهی اول توانست مقام اول پرفروشهای مجلهی نیویورکتایمز را به دست بیاورد و تاکنون هم بیش از ۱۰ میلیون نسخه از آن توسط کتابخوانان خریداری شده است.
داستان کتاب نحسی ستارهی بخت ما دربارهی بیماران سرطانی است. کتاب ماجرای دختری شانزدهساله به نام هیزل است که به سرطان مبتلاست. هیزل وارد جمعی از بیماران سرطانی میشود و به این واسطه با پسر جوانی آشنا میشود که آگوستوس نام دارد. آگوستوس یکی از پاهایش را به دلیل ابتلا به سرطان استخوان از دست داده است. هیزل و آگوستوس که درد مشترکی دارند، کم کم به هم نزدیک میشوند.
گرین که خود یکی از دوستان صمیمیاش را بر اثر سرطان از دست داده است در این کتاب در کنار روایت ماجرای عاشقانهی میان هیزل و آگوستوس از زندگی بیماران سرطانی میگوید و غم و شادی و بیم و امید مدامی که در زندگی آنها حضور دارد را به زیبایی به تصویر میکشد. بر اساس این کتاب فیلمی نیز ساخته شده است که بسیار دیدنی است.
دالان بهشت
دالان بهشت یک رمان عاشقانهی فارسی است و در حال حاضر به چاپ ۵۶ رسیده است. کتاب عاشقانهی دالان بهشت ماجرای عشق میان محمد و مهناز است. در ابتدای کتاب میفهمیم که محمد و مهناز از هم جدا شدهاند و در ادامه از زبان مهناز میخوانیم که این دو چطور با هم آشنا شدهاند و مهناز چطور با نامهربانیها و نشناختن ملزومات زندگی مشترک ازدواجشان را به سمت جدایی کشانده است. به دلیل نزدیکی فرهنگی ما با ماجرای محمد و مهناز خواندن داستان دالان بهشت میتواند کاملا حس عاشقشدن را در ما زنده کند.