۱۳ عبارت متداول والدین که کودکانشان را در بزرگسالی دچار بحران میکند
در اینجا فهرستی از عباراتی را مرور میکنیم که میتوانند بر کودکان تأثیر منفی بگذارند، حتی اگر والدین از گفتن آنها منظوری نداشته باشند.
در دهههای اخیر، والدین زمان بیشتری با فرزندان خود میگذرانند. این بدان معناست که مادران و پدران امروزی با مسئولیت پذیری بیشتری به مسئله تربیت فرزند خود میپردازند و این امر باعث خوشحالی روانشناسان و معلمان میشود.
اما حتی مسئولترین والدین نیز کاملاً بی اشتباه نیستند. به عنوان مثال، استفاده از عبارات تصادفی و نه فکر نشده میتواند بر سلامت روان کودک تأثیر بگذارد. حرفهای والدین یکی از مهمترین عواملی است که بر احساسات کودکان تاثیر میگذارد.
در اینجا فهرستی از عباراتی را مرور میکنیم که میتوانند بر کودکان تأثیر منفی بگذارند، حتی اگر والدین از گفتن آنها منظوری نداشته باشند.
۱. «بسیار زیبا هستی!»
روانشناسان توصیه میکنند که توجه دختران را بر زیبایی متمرکز نکنید. وقتی کودک بزرگ میشود، ممکن است در نهایت فکر کند که ظاهر، تنها چیزی است که اهمیت دارد و ممکن است روی عیوب کوچک ظاهری خود تمرکز کند. در نهایت، آنها ممکن است زمان با ارزش خود را از دست بدهند، که میتواند برای پیشرفت و خلاقیتشان استفاده شود.
۲. «من هم سن تو بودم…»
مقایسههایی که به نفع بچه نیست همیشه برای آنها دردناک است. علاوه بر این، وقتی آنها را نه با همسایه یا پسر عموی خود، بلکه با والدین خود که بزرگسالان ایدهآل کودک هستند، مقایسه میکنند، جرم حتی بیشتر میشود.
حرفهای والدین و مقایسههای مداوم کودک را تحت فشار قرار میدهد، عزت نفس او را پایین میآورد و حتی میتواند دلیلی شود که ممکن است از والدین خود فاصله بگیرند.
۳. «نه، آنجا نرو! خطرناک است!»
اضطراب و نگرانی در مورد فرزندان برای والدین امری عادی است. با این حال، میل به محافظت از کودک در برابر همه چیز و محافظت بیش از حد میتواند باعث ایجاد «سندرم پیتر پن» در کودک شود که معمولاً افراد بالای ۳۰ سال و اکثرا مردها، از آن رنج میبرند: آنها نسبت به بالغ شدن مقاومت میکنند، مانند بچهها کودکانه رفتار میکنند، ناسازگار و احساساتی هستند. برای این افراد تشکیل خانواده سخت است، آنها نمیخواهند بچه دار شوند و مسئولیت خود را بر عهده بگیرند.
۴. «بله!»
«نه» گفتن به فرزندان بسیار سخت است، اما همیشه خوشحال کردن، گاهی بدتر از امتناع است. فرزندپروری این چنینی در نهایت به همه اعضای این فرآیند آسیب وارد میکند. مطالعهای که توسط دانشمندان انجام شد نشان داد که سهل انگاری یک دلیل غیرمستقیم برای یک کودک است که در نهایت با جمعیت نامناسبی معاشرت کند، جایی که تحت تأثیر آشناییهای جدید خود، ممکن است دچار مشکل شده و حتی مرتکب جرم شود.
۵. «تو خیلی بهتر از…»
بچهها چیزهایی را که بزرگترها به آنها میگویند باور میکنند. به همین دلیل است که نباید فرزندان خود را بیش از حد تحسین کنید و آنها را متقاعد کنید که استثنایی هستند. حرفهای اغراق آمیز والدین، خودشیفتگی را در کودک، پرورش میدهد.
۶. «بهت که گفتم!»
اگر به خود میبالید که نتیجه کار فرزندتان را میدانستید، هیچ سودی برای فرزندتان ندارد. آنها باید با استفاده از تجربه خود بدانند که دوچرخه سواری نیاز به تمرکز و دقت دارد و اگر در گودالها بپرند، لباس هایشان خیس و سرد میشود. به جای اینکه نشان دهید از عواقب آن آگاه هستید، کودک را به خاطر تصمیم گیری درست و غلبه بر مشکلات تحسین کنید.
۷. «من اینگونه بزرگ شدم و به یک فرد عادی تبدیل شدم.»
روشهای فرزندپروری که مادران و پدرانمان استفاده میکردند به ما راهنمای عملی میدهد. اما این بدان معنا نیست که ما باید فرزندان خود را به همان شیوه تربیت کنیم. درک نیازهای فرزندتان مهمتر از تمرکز بر الگوریتم فرزندپروری موجود است. هر فردی منحصر به فرد است، شما باید همیشه این را در ذهن داشته باشید.
۸. «خیلی چاق شدم، باید رژیم بگیرم!»
همه ما گاهی اوقات از مشکلات اعتماد به نفس پایین رنج میبریم. اما برای بچهها، والدین همیشه بهترین هستند، بنابراین، با این قبیل حرف ها، نه تنها خود را در چشمان فرزندتان کوچک میکنید، بلکه او را تشویق میکنید تا با تمرکز بر نقصهای خود، نگرش نادرستی نسبت به ظاهرش ایجاد شود.
۹. «آن را نخور! همین الان هم چاق هستی!»
وقتی صحبت از وزن اضافی و محدودیتهای رژیم غذایی مربوط به آن میشود، خیلی بهتر است بر مزه و فواید تغذیه سالم تمرکز کنید تا مضرات تغذیه ناسالم. کلم بروکلی بسیار خوشمزه است!، خیلی بهتر از این است که بگویید «سیب زمینی سرخ کرده جز اینکه تو را چاقتر کند، هیچ فایدهای ندارد!» یادآوری به فرزندانتان که اضافه وزن دارند برای اعتماد به نفسشان مضر است و میتواند باعث مشکلاتی در پرخوری در بزرگسالی شود.
۱۰. «تو را همین جا رها میکنم!»
وقتی فرزندان نمیخواهند از جایی به خانه برگردند، اغلب اوقات، میشنویم که والدین میگویند: «باشه، تو بمان، من میروم!». تهدید مکرر بر رها کردن، کودک را میترساند، احساس امنیت را از او سلب میکند و میتواند وابستگی آنها را به والدین خود به عنوان مرکز امنیت از بین ببرد. در عوض، سعی کنید توجه آنها را به چیز دیگری معطوف کنید.
۱۱. «این کار را نکن!»
متأسفانه عبارت «آن کار را انجام نده!» به کودک کمک نمیکند تا رفتار خود را اصلاح کند. آنها از تاب خوردن، اندازه گیری عمق گودالها یا پرتاب سنگ دست نمیکشند. بهتر است روی عباراتی تمرکز کنید که فاقد زمینه منفی هستند و به رسیدن به هدف شما کمک میکنند. به عنوان مثال، به جای «توی آن گودال نپر!» میتوانید بگویید: «دور این گودال حرکت کن!» و از «لطفا» استفاده کنید.
۱۲. «تو دیگر بزرگ شده ای، اینکه ترس ندارد!»
ترس غیرمنطقی است و حتی بزرگسالان گاهی اوقات از چیزهایی میترسند. نیازی به گفتن نیست که بچههای کوچک نیز با این حس آشنا هستند. ترسهای بچهها متنوع است و گاهی برای بزرگسالان خنده دار به نظر میرسد، اما این بدان معنا نیست که ما باید آنها را نادیده بگیریم.
عباراتی از این دست به کودک نشان میدهد که آنها شنیده نمیشوند و بزرگسالان احساسات آنها را بی ارزش میدانند. درستتر آن است که با فرزند خود همدلی کرده و از او حمایت کنید.
۱۳. «امور مالی ما به تو مربوط نیست»
بحث در مورد مسائل مالی یک موضوع حساس برای بسیاری از والدین است. اغلب اوقات، مادران و پدران ترجیح میدهند توضیح ندهند که چرا خرید یک اسباب بازی یا رفتن به شهربازی غیرممکن است. با این حال، بچهها به چیزهای زیادی توجه میکنند، اما میتوانند مشکل را به اشتباه تفسیر کنند و به دلیل کمبود مالی احساس گناه کنند. باورهای اشتباه میتواند کودک را در بزرگسالی دنبال کند و او را به یک معتاد به کار تبدیل کند که فقط پول پس انداز میکند و از خرج کردن آن میترسد. یا برعکس، آنها میتوانند به افراد ولخرجی تبدیل شوند که قادر به جلوگیری از هدر دادن پول نیستند.
در این موارد، روانشناسان توصیه میکنند که مسائل مالی را از بچهها پنهان نکنید، اما در عین حال از ارزیابی منفی موقعیت، خودداری کنید و روی این نکته تمرکز کنید که مسائل موقتی هستند و والدین حتماً آنها را برطرف خواهند کرد.
منبع:روزیاتو