۱۱ فیلم پیچیدهای که برای درک کامل داستان باید بیش از یک بار آنها را تماشا کنید
برخی از فیلمسازان معروف مانند کریستوفر نولان در ساخت و پرداخت داستانهای گیج کنندهای تبحر خاصی دارند به طوری که شما مجبور میشوید در حین تماشای فیلم چندین بار به عقب برگردید یا حتی بعد از پایان فیلم ترجیح دهید دستکم یک بار دیگر ان را از اول تماشا کنید.
شاید همهی ما به دیدن فیلمهایی با داستانهای سرراست و بدون پیچیدگی عادت کرده و این فیلمها را ترجیح میدهیم، زیرا اغلب هدف از تماشای فیلم لذت بردن و سرگرم شدن برای یک یا چند ساعت است.
اما برخی فیلمها درست برخلاف این خواسته و میل ذاتی افراد ساخته شده و با داستان پردازی پیچیده خود فرد را چنان درگیر خود کرده که تماشاگر برای درک کامل فیلم مجبور میشود دستکم یک بار دیگر آن را از اول تماشا کند.
برخی از فیلمسازان معروف مانند کریستوفر نولان در ساخت و پرداخت چنین داستانهای گیج کنندهای تبحر خاصی دارند به طوری که شما مجبور میشوید در حین تماشای فیلم چندین بار به عقب برگردید یا حتی بعد از پایان فیلم ترجیح دهید دستکم یک بار دیگر ان را از اول تماشا کنید. البته معمولاً در هر فیلمی با تماشای دوباره میتوان جزییات بیشتری را از آن درک کرد.
در ادامهی این مطلب قصد داریم شما را با فیلمهایی آشنا کنیم که به خاطر پیچیدگیهای داستان و تدوینهای ماهرانه باید بیش از یک بار آنها را تماشا کنید تا متوجه داستان فیلم شوید.
۱- پی (۱۹۹۸)
فیلم ترسناک و فلسفی «Pi» ساخته دارن آرونوفسکی را باید یکی از بهترین فیلمهای این کارگردان سرشناس و صاحب سبک دانست. داستان فیلم در مورد یک ریاضیدان وسواسی است که خود را درگیر عدد مرموز پی میکند. فیلم «پی» در اصل به موضوعاتی مانند دین، افسانه و ارتباط دنیا با ریاضی میپردازد. فیلم دو موجودیت ظاهراً سازش ناپذیر یعنی طبیعت ناکامل و غیرمنطقی انسان و قاعده مندی و خشک و انعطاف ناپذیر بودن ریاضی به ویژه تئوری اعداد را به تصویر میکشد. مکس یک ریاضیدان بیکار و متخصص در حوزهی تئوری اعداد است که در یک آپارتمان در شهر نیویورک زندگی میکند و به این اصل باور دارد که هر چیزی در طبیعت را میتوان از طریق اعداد درک کرد. او میتواند محاسبات پیچیدهای را در درون مغز خود انجام دهد.
ریاضیدان جوان در کنار این استعداد خارق العادهی خود از سردردهای متوالی، پارانویا، توهم و اضطراب اجتماعی رنج میبرد. به خاطر مهارت خود در محاسبات پیچیده، مکس به کمک کامپیوتر خود تغییرات بازار بورس را پیش بینی میکند. یک روز در حین این کار کامپیوتر وی دچار نقص شده و اعدادی نامفهوم را از پرینتر خود بیرون میدهد. مکس برگهای که از کامپیوتر خارج شده را در سطل زباله میاندازد، اما صبح روز بعد در مییابد که محاسبات کامپیوترش کاملاً درست بوده اند. مکس هر چه تلاش میکند برگه را پیدا نمیکند و در صحبت با استاد ظاهراً خل و چل خود در مییابد که او نیز قبلاً با این اعداد مواجه شده است.
در نهایت محاسبات و درگیریهای ذهنی مکس را به مرز دیوانگی میکشاند. اگر چه این فیلم و دیالوگهای آن مربوط به دنیای ریاضی و اعداد است، اما این ویژگی بدین معنا نخواهد بود که اگر به دنیای ریاضی علاقمند نیستید از دیدن فیلم لذت نخواهید برد. در کنار این موضوع باید اعتراف کرد که محاسبات فیلم شما را گیج خواهد کرد حتی اگر وسیلهی پیشرفتهای برای محاسبات نیز در دسترس داشته باشید.
۲- ممنتو (۲۰۰۰)
تریلر روانشناسانهی نئونوآر «ممنتو» (Memento) یکی از شاهکارهای بی نقص کریستوفر نولان داستان مردی را روایت میکند که به دلیل ضربهی شدید در یک حادثه ذهنش دیگر توانایی شکل دادن به خاطرات جدید را ندارد از این رو تقریباً هر ۵ دقیقه یک بار آن چه که در ذهن او ثبت شده است پاک میشود و او چیزی را به یاد نمیآورد. با این شرایط نامناسب ذهنی وی تلاش میکند افرادی که به او حمله کرده و همسرش را کشته اند پیدا کند و برای این که تحقیقاتش را فراموش نکند هر چند دقیقه یک بار عکس گرفته و چیزهایی را روی آن یادداشت میکند.
در واقع داستان فیلم به دو صورت نقل میشود: یکی سیاه و سفید که به صورت عادی و با نظم زمانی درست روایت شده و دیگری رنگی که به صورت عقب گرد در زمان که شرایط ذهنی ناجور شخصیت اصلی داستان را برای بیننده تداعی میکند. این دو روایت داستانی موازی در انتهای فیلم با هم تلاقی پیدا میکنند که باعث میشود بعد از گذراندن لحظاتی مملو از گیجی و سردرگمی تنها در انتهای فیلم متوجه داستان شوید. اما این شیوهی داستان پردازی باعث میشود که برای درک فیلم مجبور شوید دستکم یک بار دیگر فیلم را از اول تا آخر تماشا کنید.
۳- آغازگر (۲۰۰۴)
فیلمهایی که قبل از فیلم «آغازگر» (Primer) و در مورد سفر در زمان ساخته شده بودند معمولاً همه چیز را ساده بیان میکردند، اما این فیلم فلسفی که با هزینهای ناچیز ساخته شده بود باعث شد که برای فهم برخی از صحنهها و مفاهیم آن به دنبال کتابهای آموزشی فیزیک برویم. مهم نیست که چند بار این فیلم را تماشا کرده باشید، زیرا با هر بار تماشای آن نکات جدیدی را در مورد داستان فیلم متوجه شده و از معماهایی که در ذهنتان ایجاد شده کاسته خواهد شد.
سازنده فیلم که خود یک ریاضیدان و مهندس تحصیلکرده است سعی نکرده برای فهم داستان فیلم دیالوگهای فیلمش را ساده کند. فیلم داستان دو مهندس جوان را روایت میکند که در حین آزمایشات خود برای کاهش وزن اشیاء در مییابند که سفر در زمان ممکن است. در ابتدا آنها خود را به ساعاتی قبل بازگردانده و از این طریق پول زیادی را در بازار بورس به جیب میزنند، زیرا از قدرت خود در بازگشت به گذشته بهره میبرند. اما این تنها آغاز ماجراست.
۴- جاده مالهالند (۲۰۰۱)
فیلم نئونوآر و معمایی «جاده مالهالند» (Mulholland Drive) به کارگردانی دیوید لینچ از فیلمهایی است که تماشاگر به راحتی آن را درک نخواهد کرد و با هر بار تماشا کردن آن درک و دیدگاه جدیدی نسبت به آن پیدا خواهید کرد. فیلم «جاده مالهالند» مانند یک پیاز لایه لایه دارای جزییات بسیار ریزی است که هر کدام نقش مهمی در درک داستان فیلم دارند.
فیلم داستان یک بازیگر جوان به نام بتی را روایت میکند که با سفر به شهر لس آنجلس برای رسیدن به رویاهایش و ورود به خانه عمه اش با زنی به نام بتی روبرو میشود که ادعا میکند حافظه اش را در اثر یک حادثه تصادف اتومبیل از دست داده است. در ادامه داستانهای ظاهراً نامربوط متفاوتی نیز نقل میشود که در نهایت مشخص میشود همه به داستان اصلی فیلم مربوط میشوند. هر دو شخصیت اصلی داستان در تلاش برای بازیابی حافظه بتی با حقایق آزاردهندهای روبرو میشوند.
۵- ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی (۱۹۶۸)
بسیاری از دوستداران سینما بر این نکته توافق دارند که استنلی کوبریک یک نابغهی به تمام معنا بود، اما داستانهای داخل سفینهی فضایی ۲۰۰۱ بیننده را گیج خواهد کرد. فیلم «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) داستان سفر یک گروه اکتشافی به سیاره مشتری و روبرو شدن آنها با سنگی است که توانایی برقراری ارتباط داشته و مشخص میشود که در تکامل انسانها نقش داشته است.
در این سفر تمامی ماموریتها در کنترل یک روبات به نام هال بوده و همه بر این باورند که این روبات نه اشتباه میکند و نه دچار نقص میشود. اما در ابتدای ماموریت نقصی فنی رخ داده و هال دچار اشتباه میشود در نتیجه دو فضانورد و دانشمند حاضر در سفینه تصمیم میگیرند که علی رغم بهانههای هال او را کنار بگذراند. درگیریهای بین این دو و روبات برنامه ریزی شده اتفاقات ناگواری را برای آنها به وجود میآورد.
۶- اطلس ابر (۲۰۱۲)
فیلم علمی تخیلی «اطلس ابر» (Cloud Atlas) که بر اساس رمانی نوشته دیوید میچل با همین نام ساخته شده است داستانهای موازی را روایت میکند که نشان میدهد اعمال انسان در گذشته و آینده زندگی اطرافیانش را تغییر داده و یا به نحوی تحت تاثیر قرار میدهد. به عبارت دیگر فیلم به نحوی نظریهی تناسخ را به تصویر میکشد که چگونه روح یک انسان شرور میتواند در آینده در یک قهرمان حلول کند و یا مهربانی شخصی در آینده انقلابی را موجب شود.
داستان پردازی متقاطع و ترکیبی، پرش از زمانی به زمانی دیگر در طول تاریخ و ارتباطات پیچیده و گیج کننده شخصیتهای فیلم با هم باعث شده که فیلم به یک معما تبدیل شود که بیننده باید سعی کند آن را حل نماید. هر یک از بازیگران فیلم در هر دوره زمانی نقش متفاوتی را بازی میکنند که روایت همزمان داستانهای مختلف آنها در اعصار مختلف بیننده را گیج میکند و برای درک آنها باید چند بار فیلم را تماشا کند.
۷- حیثیت (۲۰۰۶)
همه میدانیم که هدف شعبده بازان و جادوگران این است که بیننده را گیج کنند، اما این تریلر رازآلود که یکی دیگر از شاهکارهای کریستوفر نولان به شمار میآید چنان با مهارت ساخته شده است که برای درک اتفاقات آن باید با دقت بارها آن را تماشا کنید؛ بنابراین تماشای فیلم «حیثیت» (The Prestige) برای کسانی که به دنبال فیلمهایی با داستانهای سرراست و ساده هستند توصیه نمیشود. شیوه داستان پردازی فیلم طوری است که با تماشای چند باره آن نیز هنوز سوالاتی در ذهن شما در مورد داستان فیلم و شخصیتهای آن باقی خواهد ماند.
فیلم داستان دو شعبده باز لندنی را روایت میکند که در سالهای پایانی قرن نوزدهم سعی دارند هر یک روشهای خلاقانهی جدیدی را برای متحیر کردن بینندگان خود کشف کنند و در این مورد با هم رقابت شدیدی دارند. رقابتهای آنان پیامدهای ناگواری برای هر دو در پی دارد.
۸- دانی دارکو (۲۰۰۱)
فیلم «دانی دارکو» (Donnie Darko) در ظاهر در مورد جوانی است که همواره یک خرگوش غول پیکر را در کنار خود میبیند، اما با کمی دقت در مییابید که داستان به همین سرراستی و سادگی نیست. درام علمی تخیلی «دانی دارکو» در مورد یک پسر جوان است که یک روز صبح با دیدن یک موجود بزرگ شبیه خرگوش از خواب بیدار شده و به او گفته میشود که دنیا در ۲۸ روز آینده به پایان خواهد رسید. رفتارها و سوالات عجیب دانی باعث میشود که همه فکر کنند ارتباط وی با واقعیت قطع شده و وی در توهم به سر برده و دچار پارانویا شده است.
بر اساس دستورات خرگوش مرموز که فرانک نام دارد دانی دست به کارهای عجیب و غریب و خطرناکی میزند. در نهایت اتفاقات ۲۶ روز گذشته به صورت برعکس در برابر چشمان دانی تکرار میشوند. اتفاقاتی که در انتهای فیلم میافتد بیننده را به طور کلی گیج خواهند کرد به طوری که مجبور خواهد شد فیلم را از اول تماشا کند.
۹- چشمه (۲۰۰۶)
فیلم درام عاشقانه «چشمه» (The Fountain) ساخته دارن آرونوفسکی دارای ماهیت افسانهای جادویی بوده و با تماشای آن چنان سر در گم خواهید شد که ساعتها و ساعتها برای درک آن باید فکر کنید. فیلم دارای سه خط داستانی در مورد فناناپذیری و از دست دادن عشق و تلاش یک مرد برای جلوگیری از این سرنوشت ناخوشایند در زندگی دنیوی یا دنیای بعد از آن است.
هیو جکمن و راشل ویز نقش زن و مردی را بازی میکنند که با وجود تفاوت زمانی و فضایی، عشق آنها را به هم مرتبط میکند. هر یک مشکلات خاص خود را دارند. زن یک ملکهی اسپانیایی قرن شانزدهمی با سرنوشتی تلخ و مرد یک دانشمند امروزی است که همسرش به بیماری سرطان دچار شده و برای فرار از سرنوشت تلخ خود دست به هر کاری میزند. در واقع این دو نقش دو زن و شوهر را در دو زمان متفاوت، اما مرتبط بازی میکنند که بسیار سوررئالیستی بیان میشود. با دیدن فیلم بدون شک دچار سرگیجه خواهید شد.
۱۰- تلقین (۲۰۱۰)
باز هم هر وقت پای ذهن، مغز و داستانهای اوهامی پیچیده به میان میآید شاهد حضور کریستوفر نولان هستیم. فیلم «تلقین» (Inception) بدون شک از آن دسته فیلمهایی است که با دیدن آن از اطرافیان خود در مورد معنا و مفهوم فیلم و داستان آن سوال خواهید کرد. اما باید بدانید که دوست شما نیز اگر فیلم را قبلاً ندیده باشد چیزی بیشتر از شما نمیداند پس بهتر است چند بار فیلم را از ابتدا تماشا کنید. این فیلم علمی تخیلی داستان یک دزد حرفهای با بازی لئوناردو دی کاپریو را روایت میکند که با نفوذ در ناخودآگاه قربانیان اطلاعات موجود در مغز آنها را به سرقت میبرد.
در نهایت به وی ماموریتی تقریباً غیر ممکن محول میگردد که در صورت انجام موفقیت آمیز آن سابقهی نامناسب وی به طور کلی پاک خواهد شد. شخصیت اصلی داستان نیز که با اتهامات بسیاری مواجه شده و نمیتواند نزد خانواده اش برگردد با این ماموریت خطرناک و غیرممکن موافقت میکند که در نهایت با تشکیل یک گروه حرفهای موفق به انجام آن میشود.
۱۱- سینکدوکی، نیویورک (۲۰۰۸)
فیلم درام و پست مدرن «سینکدوکی، نیویورک» (Synecdoche, New York) اولین فیلم ساخته چارلی کافمن با بازی فیلیپ سیمور هافمن یک کارگردان نمایشی مریض احوال به نام کادن را روایت میکند که در حال کار بر روی یک پروژه نمایشی است و وسواس او در ساخت و پرداخت این نمایش به واقعیترین شکل ممکن باعث میشود که مرز بین واقعیت و داستان برای وی نامشخص شود. همزمان با روشهای غیرمعمول او در کارگردانی شخصیت اصلی مجبور میشود راه حلهایی برای برون رفت از مشکلات خانوادگی و روحی و بهبود اوضاع جسمانی خود پیدا کند.
با گذشت سریع سالها زندگی وی دستخوش تغییرات شدیدی میشود و او سعی میکند بیش از پیش خود را از فضای شهری بیرون از خانه و محل کارش دور نگه دارد. در ادامه اتفاقاتی رخ میدهد که کادن از درک آنها عاجز بوده و دیگر مرز بین واقعیت و توهم را درک نمیکند. این سرگیجهی ذهنی شخصیت اصلی داستان، بیننده را نیز درگیر خود میکند به طوری که مجبور میشود فیلم را دستکم یک بار دیگر از ابتدا تماشا کند.
منبع: روزیاتو