کلاسیک ببینیم؛ درباره فیلم هرچه خدا میخواهد
خط اصلی داستان فیلم درباره زنی بیوه به نام کری است که فرزندانش بزرگ شده و در آستانه مستقل شدن هستند. کری که زن مرفهی است و همسرش مردی سرشناس بوده، در دل تنهایی و در حالی که توجه بسیاری از مردان همکیش خود را دارد، دل به پسر باغبانی میبازد که از خودش کمسنوسالتر است.
یک: «هرچه خدا میخواهد» (با نام اصلی All that Heaven Allows) یکی از عاشقانههای کلاسیک ویژه کمپانی یونیورسال برشمرده میشود. فیلمی محصول سال ۱۹۵۵ به کارگردانی داگلاس سیرک و با بازی جین آرتور و راک هادسون که داستان عشقی نامتعارف را تعریف میکند. «هرچه خدا بخواهد» که یکی از فیلمهای شمایلی سینمای کلاسیک پیش از جنبشهای مدنی و اجتماعی دهه شصت و هفتاد آمریکاست، امروز به دلایل متفاوتی توسط خورهها و سینمادوستان به یاد آورده میشود.
دو: داستان «هرچه خدا بخواهد» ساده و احتمالا آشناست، اما از بند کلیشهها خود را میرهاند. فیلمساز و نویسنده با جزئیات و ریزهکاریهایی که در پرورش شخصیتهای اصلی داستان، یعنی عشاق قصه، به کار میبندند، تماشاگر را درگیر احوالات و درونیات آنها میکنند.
هرچند داستان «هرچه خدا بخواهد» بهدفعات پرداخت شده، کاراکترهای جالبتوجه و همدلیبرانگیز داگلاس سیرک، حساب این فیلم را از بقیه جدا میکند. تماشاگر چنان با انزوا و ترس کری و آن محافظهکاری بورژوازیاش، حس سمپاتیک پیدا میکند که به همان شکل مجذوب زیست متفاوت و آن خوی وحشی ران کربی میشود و به نگاههای عمیقش به کری خو میگیرد.
سه: خط اصلی داستان فیلم درباره زنی بیوه به نام کری است که فرزندانش بزرگ شده و در آستانه مستقل شدن هستند. کری که زن مرفهی است و همسرش مردی سرشناس بوده، در دل تنهایی و در حالی که توجه بسیاری از مردان همکیش خود را دارد، دل به پسر باغبانی میبازد که از خودش کمسنوسالتر است.
آشنایی کری و ران خیلی زود بدل به عاشقانهای شعلهور میشود که دوستان، آشنایان و فرزندان کری را علیه او و عشقش میشوراند. در پس این داستان، داگلاس سیرک نقطه تأکیدش را بر دو تم بارزی میگذارد که در نیمه دهه پنجاه، نسبت مستقیمی با شرایط اجتماعی آمریکا پیدا میکند و حتی میتوان گفت از جهاتی پیشبینیکننده سالهای پیشرو است؛ اختلاف طبقاتی میان کری و ران از یک سو و بالوپر دادن به عواطف و فقدانهای زنانه از سوی دیگر.
چهار: «هرچه خدا بخواهد» در حالی در سیستم استودیویی کلاسیک هالیوود ساخته میشود که تنها چند سال بعد از آن، موج دوم و به عبارتی یکی از پررنگترین موجهای جنبش برابریخواهی زنان در اوایل دهه شصت آغاز میشود. کری، قهرمان بیوه و میانسال «هرچه خدا بخواهد» که در دوگانه میان عشق و حرف مردم و حواشی قرار گرفته، بهواسطه زیست بورژواییاش، تصمیمی محافظهکارانه میگیرد. او معشوق خود را طرد میکند تا جایگاه اجتماعی فرزندانش خدشهدار نشود.
زنی تحتتأثیر و ترسان از عقوبت عشق بیمحابای خود که البته در نهایت بر ترسش فائق میآید، اما راه دراز، صعب و دردآوری را طی میکند تا به آن نقطه برسد. از این نظر «هرچه خدا بخواهد» شرححال زنی در آستانه است.
زنی که میخواهد از سنتهای دستوپاگیر عبور و برای خودش زندگی کند، اما در عین حال تاب مقاومت در برابر خانواده و جامعه را ندارد. زنی که در میانه گیر افتاده است، احتمالا شبیه شرایط انبوه زنان آزادیخواهی که در سال ۱۹۵۵ شبیه کری در آستانه تصمیم انقلابی بزرگی ایستادهاند که بهزودی آن را در خیابانهای شهرهای بزرگ آمریکا محقق خواهند ساخت.
پنج: اختلاف طبقاتی که سیرک در طول فیلم مادام نکوهشش میکند را میتوان اصلیترین عامل شکاف اجتماعی میان کری و ران دانست. ران یک باغبان است و این همان چیزی است که دوستان کری اصلا نمیتوانند درکش کنند. در دورهای که مککارتیسم و تفتیش عقاید دارد در هالیوود اجرا میشود و هرکه رنگ و بویی نامحسوس از کمونیسم داشته باشد، از کار بیکار خواهد شد، سیرک شجاعانه پای مواضع طبقاتی خود میایستد و نگاه تحقیرآمیزش به مناسبات سست و پوچ بورژوازی را برای تماشاگر مؤکد میکند.
این یکی از اصلیترین دلایلی است که فیلم سیرک را در میان آثار کلاسیک همدورهاش ویژه میکند. فیلمی که گویی خودش هم در آستانه دوران مدرن و نوی سینما ایستاده، یکی از آن آخرین بارقههای دوره اول سینمای کلاسیک که در عین پایبندی به مناسبات استودیویی، نوید جهانی تازه با مناسبات اجتماعی متفاوتی را میدهد.
شش: شخصیت ران با بازی راک هادسون، نمودی از پیشنهادهای سیرک برای دوران جدید است. مردی که گویی در جهان دیگری سیر میکند. فارغ از مادیات و زیست شهری دستوپاگیر، در دامان جنگل و زیر سقف شیشهای که شبها ستارهها را بر بالینش میآورند، روزگار میگذراند. مردی که از جنس طبیعت است و دقیقا همان سختی و زیبایی وحشی طبیعت را دارد. شخصیتی که در دهه پنجاه تصویری از هیپیهایی که در دهه هفتاد بخش مهمی از فرهنگ اجتماعی آمریکایی میشوند را نمایندگی میکند، فارغ از غوغای جهان و همسو و همرنگ طبیعت، همان قدر بکر و غیرقابلپیشبینی.
هفت: فیلمبرداری «هرچه خدا بخواهد» یکی از مهمترین عواملی است که فیلم را چنین بهیادماندنی و اپیک میکند. تصویر پاییز با رنگهای تند و درخشندهاش، بارش سهمناک برف در قاب پنجره، نماهای طبیعی و حرکات هوشمندانهای که از طبیعت بسیط به نمای نزدیک چهره درهمکشیده عشاق میرسد، حیرتانگیزند. همانطور که موسیقی فیلم و آن افتتاحیه تغزلی و سکانسهای استعاری که در کلبهای قدیمی میگذرند، ویرانهای که عشق آن را بدل به خانهای گرم میکند؛ پناهگاهی برای همه عمر.
منبع:روزنامه هفتصبح