چرا «ماتریکس» بهتر از «همهچیز همهجا به یکباره» است؟
شاید تعداد جهانهای «همهچیز، همهجا، به یکباره» بسیار بیشتر از جهانهای «ماتریکس» باشد، اما تعداد معناهایی که میتواند به مخاطب منتقل کند بینهایت کمتر هستند.
فرادید | فیلم «همهچیز، همهجا، به یکباره» ارجاعات زیادی به فیلمهای مختلف دارد. مثلا یکی از بامزهترین ارجاعاتش به فیلم موش سرآشپز یا همان «راتاتویی» است، با این فرق که اینجا یک راکون سرآشپز داریم که «راکاکونی» میپزد!
به گزارش فرادید؛ اما مهمترین فیلمی که بر «همهچیز، همهجا، به یکباره» تاثیر گذاشته قطعا «ماتریکس» است. صحنههای مختلفی در فیلم هست که خیلی واضح و آشکار بیننده را به یاد ماتریکس میاندازند؛ مثل صحنههای رزمی یا صحنۀ تیراندازی به سمت شخصیت اصلی و معلق ماندن تیرها در هوا. اما شباهت اصلی این دو فیلم در مضمون آنهاست: یک آدم عادی که میفهمد زندگیش غیر از این دنیای معمولی در دنیاهای دیگری هم جریان دارد؛ با سرنوشتها و وضعیتهای کاملا متفاوت.
به تعبیر یکی از منتقدان وبسایت اسلشفیلم، اگر ماتریکس وجود نداشت این فیلم هم ساخته نمیشد. دانیل کوآن و دانیل شاینرت که با هم این فیلم را کارگردانی کردهاند خودشان در مصاحبهای با ایندیوایر گفته بودند که فیلمشان تحت تاثیر ماتریکس ساخته شده و در واقع یک نوع پاسخ و واکنش به آن است. دانیل کوآن گفته است: «این فیلم صد در صد پاسخی به ماتریکس است. ما میخواستیم نسخۀ خودمان را از آن فیلم بسازیم».
«همه چیز همهجا به یکباره» علاوه بر فروش خوب جهانی در اسکار ۲۰۲۳ نیز درخشش خیرهکنندهای داشت؛ این فیلم ۱۱ نامزدی و ۷ جایزه را در مراسم امسال به خود اختصاص داد. اما با همۀ این حرفها کدامیک از این دو فیلم بهتر هستند، «ماتریکس» یا فیلمی که تحت تاثیر آن ساخته شده؟
پاسخ این سوال شاید تا حدی به سلیقه مربوط باشد، اما در عین حال «ماتریکس» در خودش عناصر درخشان و فوقالعادهای دارد که این فیلم تازه حتی به آنها نزدیک هم نشده است. مهمترین این ویژگیها «قابلیت تفسیرهای گوناگون» است.
ماتریکس جاذبههای بصری و داستانی زیادی داشت، اما از این جهت «همه چیز همه جا به یکباره» هم دست کمی از آن ندارد. آن چیزی که ماتریکس را خاص میکرد جنبۀ فلسفی و حتی میشود گفت الهیاتی آن بود. جاذبههای سینمایی ماتریکس انگار فقط تمهیداتی فرعی و جانبی بودند برای اینکه مضامین پیچیده، عمیق و تاملبرانگیز فیلم را به عمق ذهن مخاطب بفرستند. اما در این فیلم تازه انگار اصل موضوع همین جاذبههای سینمایی (از داستان گرفته تا ریتم و اکشن و جلوۀ بصری و غیره) هستند و هرگز اثری از عمق فلسفی ماتریکس را در آن نمیتوان دید.
از زمان ساخت اولین فیلم فرانچایز ماتریکس تا کنون چندین و چند کتاب دربارۀ آن به چاپ رسیدهاند که برخی از آنها از زاویهای کاملا فلسفی به سراغ فیلم رفتهاند. مضامین فلسفی زیادی را در این فیلم میتوان جستجو کرد؛ از غار افلاطون گرفته تا شک دکارتی تا ایدههای پستمدرن دربارۀ واقعیت و نمود. به قول اسلاوی ژیژک فیلسوف اسلونیایی، فیلم ماتریکس مثل آزمون روانشناختی رورشاخ است که هر کس میتواند ایدههای فلسفی یا حتی دینی و عرفانی موردعلاقهاش را در آن ببیند.
این «تفسیرپذیری» همان چیزی است که ماتریکس را در طول بیش از دو دهه در قلهای دستنیافتنی قرار داده است. اما «همهچیز، همهجا، به یکباره» خودش را از این ویژگی محروم کرده است. چرا؟ چون این فیلم معنای مورد نظر خودش را بیش از حد واضح و آشکار در برابر بیننده قرار داده و امکان هر نوع تفسیر متفاوتی را از بین برده است.
این فیلم از همان ابتدا کاملا آشکار به بیننده میفهماند که هدفش چیزی جز توجیه برخی تمایلات خاص جنسی نیست. ماجرای فیلم دربارۀ زنی است که دخترش به لحاظ تمایلات جنسیتی نرمال محسوب نمیشود و زن از این وضع راضی نیست. برای او اصلا راحت نیست که دربارۀ تمایلات دخترش برای دیگران (مثلا پدربزرگ دختر) صحبت کند.
اما ناگهان اوضاع به هم میریزد و زن مجبور میشود در دنیاهایی موازی که تعدادشان بینهایت است مشغول یک ماجراجویی پر زد و خورد شود. فیلم میخواهد به ما بگوید که گشت و گذار در این دنیاهای متفاوت یک نکته را به زن میآموزد: اینکه زندگی میتواند شکلهای متفاوتی داشته باشد و در همۀ موارد هم به یک اندازه موجه و نرمال باشد؛ و اینکه در بین همۀ زندگیها و شرایط ممکنی که میتوانیم داشته باشیم، باید قدر شرایط و وضع خاصی را که الان در آن هستیم بدانیم.
درک این نکته باعث میشود که زن بعد از پایان ماجراجوییاش نگاه متفاوتی به دخترش پیدا کند و شرایط خاص زندگی خودش را با نگاه خوشبینانهتری ببیند و علاقۀ بیشتری به آن داشته باشد. همین و بس. فیلم به ما اجازه نمیدهد که خودمان در لابهلای صحنهها و ماجراهای آن به دنبال معنا بگردیم؛ بلکه خودش معنا را از همان ابتدا و تقریبا رک و راست در اختیار ما میگذارد و به این ترتیب از لذت جستجو محروممان میکند.
شاید تعداد جهانهای «همهچیز، همهجا، به یکباره» بسیار بیشتر از جهانهای «ماتریکس» باشد، اما تعداد معناهایی که میتواند به مخاطب منتقل کند بینهایت کمتر هستند و این آن چیزی است که باعث میشود این فیلم فقط یک اثر خوشساخت باشد و نه شاهکاری ماندگار و دورانساز.