پادشاهی عزلتنشین
«دولت اسلامی» یا داعش چیست؟ این گروه از کجا آمده و اهدافش چیست؟ ساده بودن این پرسشها فریبنده است و به نظر میرسد معدودی از رهبران غربی پاسخ را بدانند. در دسامبر 2015، نیویورکتایمز نظراتی محرمانه از سوی سرلشکر «مایکل.کی. ناگاتا»، فرمانده عملیاتهای ویژه آمریکا در خاورمیانه، منتشر کرد که اذعان میکرد او به تازگی به جذابیت داعش پی برده است.
کد خبر :
۱۶۴۷۵
بازدید :
۲۵۷۳
«دولت اسلامی» یا داعش چیست؟ این گروه از کجا آمده و اهدافش چیست؟ ساده بودن این پرسشها فریبنده است و به نظر میرسد معدودی از رهبران غربی پاسخ را بدانند. در دسامبر 2015، نیویورکتایمز نظراتی محرمانه از سوی سرلشکر «مایکل.کی. ناگاتا»، فرمانده عملیاتهای ویژه آمریکا در خاورمیانه، منتشر کرد که اذعان میکرد او به تازگی به جذابیت داعش پی برده است.
او میگفت: «ما این ایده را شکست ندادهایم. ما حتی این ایده را نمیشناسیم که بخواهیم شکستش دهیم.» در سال گذشته، باراک اوباما به گروه «دولت اسلامی» تحت عنوان «دولت غیراسلامی» و «شاگردان مکتب القاعده» اشاره کرد؛ سخنانی که بازتاب سردرگمی در مورد این گروه بود و به خطاهای استراتژیک مهمی کمک کرده است.
این گروه در ژوئن 2014 موصل را تسخیر کرد و بر منطقه ای به اندازه بریتانیا حکومت داشت. ابوبکر البغدادی از مه2010 رهبر این گروه است اما تا تابستان 2015 جدیدترین تصویر از او عکسی بود از دوران حضورش در زندان بوکا طی دوران اشغال عراق از سوی آمریکا.
در 5 جولای 2014 او روی منبری در مسجد بزرگ النوری در موصل حضور یافت تا حلول ماه رمضان را بهعنوان خلیفه اعلام کند. در اینجا تصویر او عیانتر از هر زمان دیگری بود. دیگر تصویر دوران زندان بوکا نبود، بلکه تصویر مردی ریشو که عمامه مشکی بر سر داشت، روی اینترنت قرار گرفت و جایگاه او از یک چریک تحت تعقیب به فرمانده و امیر ارتقا یافت. حرکت جهادیون از تمام نقاط دنیا به سمت عراق در تعداد، اندازه و حجم بیسابقه بود و هنوز هم جریان دارد.
بیاطلاعی ما از «دولت اسلامی» قابل درک است. داعش یک «پادشاهی عزلتنشین» است؛ تعداد اندکی به این سرزمین رفته و بازگشتهاند. بغدادی فقط یکبار در دوربین صحبت کرده است. اما نشانی او و ویدئوهای تبلیغاتی بیشمار و عمومی او آنلاین بوده و حامیان خلافت با شدت و قدرت میکوشند تا پروژهشان برای همگان قابل شناخت باشد.
میتوان گفت که دولت آنها صلح را بهعنوان یک اصل مهم رد میکند؛ تشنه نسلکشی است؛ دیدگاههای مذهبیاش این گروه را اساسا ناتوان از انواع خاصی از تغییر میداند حتی اگر آن تغییر ضامن بقایشان باشد؛ و اینکه این گروه خود را منادی - و بازیگر اساسی در- پایان قریب الوقوع جهان میداند. «دولت اسلامی»- که به «دولت اسلامی عراق و شام» یا داعش نیز معروف است- گونه متفاوتی از اسلام را دنبال میکند که باورهایش در مورد مسیر منتهی به روز قیامت برای استراتژیاش مهم است و میتواند به غرب در شناسایی دشمن خود و پیش بینی رفتارش کمک کند.
قدرتگیری این گروه شباهت چندانی به اخوان المسلمین ندارد (گروهی که در قاموس رهبران داعش مرتد و کافر به حساب میآیند) اما بیشتر شبیه به تحقق یک واقعیت فرا آرمانی است.
ما به دو شکل ماهیت داعش را بد فهمیدهایم. اول، ما تمایل داریم تا جهادیون را «یکپارچه» بنگریم و منطق القاعده را به سازمانی تسری دهیم که قاطعانه آن را تحتالشعاع قرار داده است. حامیان داعشی که من با آنها صحبت میکردم هنوز به اسامه بن لادن با عنوان «شیخ اسامه» اشاره میکنند که لقبی محترمانه است.
اما جهادگرایی از دوران اوج القاعده به این سو یعنی از 1998 تا 2003 تحول یافته و بسیاری از جهادیون اولویتها و رهبری فعلی این گروه را تحقیر میکنند. بن لادن،تروریسم خود را به مثابه مقدمه ای بر خلافتی میدید که انتظار مشاهده آن در دوران زندگی خود را نداشت. سازمان او انعطاف پذیر بود و بهعنوان یک شبکه پراکنده جغرافیایی از هستههای مستقل عمل میکرد. در مقابل، داعش الزام میدارد که سرزمین مشروع باقی بماند و ساختار آن برای حکومت کردن از بالا به پایین باشد. (بوروکراسی آن به بازوهای نظامی و غیرنظامی و سرزمینش نیز به ولایتها تقسیم میشود).
دومین راه گمراهی ما نفی ماهیت مذهبی قرون وسطایی داعش است. پیتر برگن که اولین مصاحبه با بن لادن را در سال 1997 انجام داد، اولین کتاب خود را «جنگمقدس» نام نهاد و تا حدودی بن لادن را بهعنوان مخلوق دنیای سکولار مدرن پذیرفت. بن لادن ترور را به امری گروهی تبدیل کرد و امتیازاتی برای این نوع ترور قائل شد. او خواستار امتیازات سیاسی خاص شد مانند عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عربستان.
سربازان او دنیای مدرن را با اطمینان خاطر هدایت میکردند. در آخرین روز زندگی «محمد عطا» او از والمارت خرید کرد و شام را در «پیتزاهات» خورد. این وسوسه وجود دارد که این نظر - که جهادیون افرادی سکولار و مدرن با نگرانیهای مدرن هستند که لباس مذهبی و قرون وسطایی به تن کرده اند- را تکرار و آن را بر تن داعش کنیم. در واقع، تلاش این گروه برای بازگرداندن تمدن به محیط قرن هفتم و در نهایت رسیدن به آخرالزمان است.
صریح ترین سخنگویان این وضعیت برخی افراد و حامیان داعش هستند. آنها با حالتی تمسخرآمیز به «مدرنیسم» مینگرند. در هنگام گفتوگو، اصرار دارند که نمیخواهند- و نمیتوانند- احکام حکومتی که از سوی پیامبر و حامیان اولیهاش (صحابه) در اسلام تعبیه شده را متزلزل سازند. آنها اغلب به شکل رمزوار و با ایما و اشاره صحبت میکنند که برای غیرمسلمانان گنگ و غریب مینماید، اما به احادیث و متون و سنتهای صدر اسلام توسل میجویند.
این مثال را در نظر بگیرید: در سپتامبر، شیخ ابومحمدالعدنانی، سخنگوی اصلی داعش، از مسلمانان در جوامع غربی مانند فرانسه و کانادا خواست تا «کافر» را یافته و «مغزش رادر سنگ فرش خیابان بریزند»، او را مسموم سازند، با ماشین از روی او رد شوند یا «محصولاتش را متلاشی سازند.» نزد غربیها، این کارها برابر است با انفجارهای انتحاری خودرویی (گویی میخواهد نشان دهد که او فقط با تصویر میتواند وحشتآفرینی کند).
واقعیت این است که «دولت اسلامی» بیماران روانی و علاقهمندان ماجراجویی را تا حد زیادی از جمعیت ناراضی خاورمیانه و اروپا به خود جلب کرده است. آنها تقریبا در هر کاری که انجام میدهند و در هر بیانیه و بیلبورد، پلاک خودرو، لوازمالتحریر و سکهها میخواهند به پیروی از«روش نبوی» تظاهر کنند. مسلمانان- تقریبا همگیشان- میتوانند داعش را رد کنند اما ما باید با شجره فکری داعش آشنا شویم تا بهگونهای واکنش نشان دهیم که این گروه تقویت نشود، بلکه تیشه به ریشه خود بزند. اما باید کمک کرد تا این گروه در تعصب خود بسوزد.
گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی
روزنامه دنیای اقتصاد
او میگفت: «ما این ایده را شکست ندادهایم. ما حتی این ایده را نمیشناسیم که بخواهیم شکستش دهیم.» در سال گذشته، باراک اوباما به گروه «دولت اسلامی» تحت عنوان «دولت غیراسلامی» و «شاگردان مکتب القاعده» اشاره کرد؛ سخنانی که بازتاب سردرگمی در مورد این گروه بود و به خطاهای استراتژیک مهمی کمک کرده است.
این گروه در ژوئن 2014 موصل را تسخیر کرد و بر منطقه ای به اندازه بریتانیا حکومت داشت. ابوبکر البغدادی از مه2010 رهبر این گروه است اما تا تابستان 2015 جدیدترین تصویر از او عکسی بود از دوران حضورش در زندان بوکا طی دوران اشغال عراق از سوی آمریکا.
در 5 جولای 2014 او روی منبری در مسجد بزرگ النوری در موصل حضور یافت تا حلول ماه رمضان را بهعنوان خلیفه اعلام کند. در اینجا تصویر او عیانتر از هر زمان دیگری بود. دیگر تصویر دوران زندان بوکا نبود، بلکه تصویر مردی ریشو که عمامه مشکی بر سر داشت، روی اینترنت قرار گرفت و جایگاه او از یک چریک تحت تعقیب به فرمانده و امیر ارتقا یافت. حرکت جهادیون از تمام نقاط دنیا به سمت عراق در تعداد، اندازه و حجم بیسابقه بود و هنوز هم جریان دارد.
بیاطلاعی ما از «دولت اسلامی» قابل درک است. داعش یک «پادشاهی عزلتنشین» است؛ تعداد اندکی به این سرزمین رفته و بازگشتهاند. بغدادی فقط یکبار در دوربین صحبت کرده است. اما نشانی او و ویدئوهای تبلیغاتی بیشمار و عمومی او آنلاین بوده و حامیان خلافت با شدت و قدرت میکوشند تا پروژهشان برای همگان قابل شناخت باشد.
میتوان گفت که دولت آنها صلح را بهعنوان یک اصل مهم رد میکند؛ تشنه نسلکشی است؛ دیدگاههای مذهبیاش این گروه را اساسا ناتوان از انواع خاصی از تغییر میداند حتی اگر آن تغییر ضامن بقایشان باشد؛ و اینکه این گروه خود را منادی - و بازیگر اساسی در- پایان قریب الوقوع جهان میداند. «دولت اسلامی»- که به «دولت اسلامی عراق و شام» یا داعش نیز معروف است- گونه متفاوتی از اسلام را دنبال میکند که باورهایش در مورد مسیر منتهی به روز قیامت برای استراتژیاش مهم است و میتواند به غرب در شناسایی دشمن خود و پیش بینی رفتارش کمک کند.
قدرتگیری این گروه شباهت چندانی به اخوان المسلمین ندارد (گروهی که در قاموس رهبران داعش مرتد و کافر به حساب میآیند) اما بیشتر شبیه به تحقق یک واقعیت فرا آرمانی است.
ما به دو شکل ماهیت داعش را بد فهمیدهایم. اول، ما تمایل داریم تا جهادیون را «یکپارچه» بنگریم و منطق القاعده را به سازمانی تسری دهیم که قاطعانه آن را تحتالشعاع قرار داده است. حامیان داعشی که من با آنها صحبت میکردم هنوز به اسامه بن لادن با عنوان «شیخ اسامه» اشاره میکنند که لقبی محترمانه است.
اما جهادگرایی از دوران اوج القاعده به این سو یعنی از 1998 تا 2003 تحول یافته و بسیاری از جهادیون اولویتها و رهبری فعلی این گروه را تحقیر میکنند. بن لادن،تروریسم خود را به مثابه مقدمه ای بر خلافتی میدید که انتظار مشاهده آن در دوران زندگی خود را نداشت. سازمان او انعطاف پذیر بود و بهعنوان یک شبکه پراکنده جغرافیایی از هستههای مستقل عمل میکرد. در مقابل، داعش الزام میدارد که سرزمین مشروع باقی بماند و ساختار آن برای حکومت کردن از بالا به پایین باشد. (بوروکراسی آن به بازوهای نظامی و غیرنظامی و سرزمینش نیز به ولایتها تقسیم میشود).
دومین راه گمراهی ما نفی ماهیت مذهبی قرون وسطایی داعش است. پیتر برگن که اولین مصاحبه با بن لادن را در سال 1997 انجام داد، اولین کتاب خود را «جنگمقدس» نام نهاد و تا حدودی بن لادن را بهعنوان مخلوق دنیای سکولار مدرن پذیرفت. بن لادن ترور را به امری گروهی تبدیل کرد و امتیازاتی برای این نوع ترور قائل شد. او خواستار امتیازات سیاسی خاص شد مانند عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عربستان.
سربازان او دنیای مدرن را با اطمینان خاطر هدایت میکردند. در آخرین روز زندگی «محمد عطا» او از والمارت خرید کرد و شام را در «پیتزاهات» خورد. این وسوسه وجود دارد که این نظر - که جهادیون افرادی سکولار و مدرن با نگرانیهای مدرن هستند که لباس مذهبی و قرون وسطایی به تن کرده اند- را تکرار و آن را بر تن داعش کنیم. در واقع، تلاش این گروه برای بازگرداندن تمدن به محیط قرن هفتم و در نهایت رسیدن به آخرالزمان است.
صریح ترین سخنگویان این وضعیت برخی افراد و حامیان داعش هستند. آنها با حالتی تمسخرآمیز به «مدرنیسم» مینگرند. در هنگام گفتوگو، اصرار دارند که نمیخواهند- و نمیتوانند- احکام حکومتی که از سوی پیامبر و حامیان اولیهاش (صحابه) در اسلام تعبیه شده را متزلزل سازند. آنها اغلب به شکل رمزوار و با ایما و اشاره صحبت میکنند که برای غیرمسلمانان گنگ و غریب مینماید، اما به احادیث و متون و سنتهای صدر اسلام توسل میجویند.
این مثال را در نظر بگیرید: در سپتامبر، شیخ ابومحمدالعدنانی، سخنگوی اصلی داعش، از مسلمانان در جوامع غربی مانند فرانسه و کانادا خواست تا «کافر» را یافته و «مغزش رادر سنگ فرش خیابان بریزند»، او را مسموم سازند، با ماشین از روی او رد شوند یا «محصولاتش را متلاشی سازند.» نزد غربیها، این کارها برابر است با انفجارهای انتحاری خودرویی (گویی میخواهد نشان دهد که او فقط با تصویر میتواند وحشتآفرینی کند).
واقعیت این است که «دولت اسلامی» بیماران روانی و علاقهمندان ماجراجویی را تا حد زیادی از جمعیت ناراضی خاورمیانه و اروپا به خود جلب کرده است. آنها تقریبا در هر کاری که انجام میدهند و در هر بیانیه و بیلبورد، پلاک خودرو، لوازمالتحریر و سکهها میخواهند به پیروی از«روش نبوی» تظاهر کنند. مسلمانان- تقریبا همگیشان- میتوانند داعش را رد کنند اما ما باید با شجره فکری داعش آشنا شویم تا بهگونهای واکنش نشان دهیم که این گروه تقویت نشود، بلکه تیشه به ریشه خود بزند. اما باید کمک کرد تا این گروه در تعصب خود بسوزد.
گرائم وود
تحلیلگر آتلانتیک
ترجمه: محمدحسین باقی
روزنامه دنیای اقتصاد
۰