فرهنگ مردسالاری در ایران، به زن چه باورانده بود

کد خبر : ۱۸۷۲۹
بازدید : ۲۲۱۵
ستّاره فرمانفرماییان*
من پانزدهمین فرزند از سی و شش فرزند پدرم [عبدالحسین میرزا فرمانفرما، شاه‌زاده قاجاری]، و سومین فرزند مادرم (معصومه سومین همسر او) هستم. تولد من همزمان با فروپاشی خاندان قاجار بود ... پدرم تا پایان عمر تحت نظارت پلیس مخفی رضا خان بود ... در این زمان پدرم خانواده‌اش را از شیراز به تهران فراخواند و تمام همسران‌اش را پس از ورود به تهران، در محله‌ای واقع در غرب تهران، معروف به باغ شاه، اسکان داد. این محل، مدت‌های مدید شاهد زنگی وزرای دولت، سیاستمداران و مقامات عالی‌رتبه‌ی قجری بود.

کودکی من در این مکان، که اطراف‌اش را حوض‌ها و استخرها و باغچه‌های سرسبز و مصفا پوشانده بود، گذشت. باغ شاه همچون قالی زیبایی در دامنه‌ی کوه‌های البرز گسترده بود. من زندگی در این مکان را همراه با قجرهای مطرود و مخلوع و وحشت‌زده، فراموش نمی‌کنم. اکنون مطمئنم که نظیر چنین خانه‌ای در ایران وجود ندارد. پدرم علاوه بر نگهداری همسران و فرزندان‌اش، سرپرستی بیش از هزار نفر از وابستگان‌اش را به عهده داشت، که همراه خانواده‌های‌شان در خدمت او بودند. ... در سال‌های سلطنت رضا شاه، تمام خاندان قاجار، زیر نظر پلیس مخفی زندگی می‌کردند و مادرم پیوسته به ما می‌گفت:

- سر نماز و وقت دعا، از خداوند بخواین پدرتون صد و بیست سال عمر کنه.

او بدین‌وسیله نقش حیاتی وی در زندگی افراد تحت تکفل‌اش را یادآوری می‌کرد. من هم دل‌ام می‌خواست پدرم همیشه زنده بماند، چرا که فقدان او فروپاشی خانواده و متعلقات‌اش را به دنبال داشت. فرهنگ مردسالاری در جامعه‌ی ایران، به زن باورانده بود که اگر به مردی تکیه نکند و از سوی او حمایت نشود، نمی‌تواند روی پای خود بایستد و سرانجام در جامعه مضمحل خواهد شد.

* منبع/ دختری از ایران (خاطرات خانم ستّاره فرمانفرماییان)
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید