تحلیل عباس عبدی از متینگ دهه هشتادیها
عباس عبدی در تحلیلی از حضور دهه هشتادیها در یک مجتمع استقبال کرد.
کد خبر :
۱۹۰۸۶
بازدید :
۸۳۳۱
عباس عبدی در تحلیلی از حضور دهه هشتادیها در یک مجتمع استقبال کرد.
به گزارش شرق، هنوز معلوم نیست جرقه برگزاری میتینگ نوجوانان دهه هشتادی چطور زده شد؟ اما آنچه معلوم است اینکه این نوجوانان توانستند دوهزار نفر را در یکی از پررفتوآمدترین اتوبانهای تهران و جلو یک مجتمع تجاری دور هم جمع کنند؛ بهطوریکه مجتمع بسته و رفتوآمد در اتوبان برای ساعتی مختل شد؛ اتفاقی که از نظر «عباس عبدی»، تحلیلگر اجتماعی- سیاسی، باید از آن استقبال شود.
واکنشهای زیادی به برگزاری میتینگ نوجوانان ابراز شد. برخی نگران قدرت آنها هستند و برخی حرکتشان را نشان آگاهی از حقوق مدنیشان میدانند. شما کدامیک از این نظرات را قبول دارید؟
ابتدا عرض کنم اظهارنظر دقیق درباره اینگونه پدیدههایی که از پیش تصوری از آن نداشتهایم نیازمند گذر زمان و دستیابی به دادههای بیشتر است. به نظرم از هر دو وجه میتوان این اتفاق را تحلیل کرد. در این اتفاق یک نکته مهم وجود دارد و آن وجود ظرفیت مناسب برای سرمایه اجتماعی است که در جریان این میتینگ دور هم جمع شدهاند. سرمایه اجتماعی از موضوعاتی است که در سالهای اخیر در جهان مورد توجه بیشتری بوده و حساسیت بسیاری نسبت به آن پیدا کردهاند. داشتن این نوع مشارکتها و ارتباطات بهشکلی که یک مجموعه از افراد بتوانند دور هم جمع شوند برای هر کشوری سرمایه است. کشورهایی که از چنین سرمایه اجتماعیای بهرهمند هستند میتوانند از آن در امور مثبت استفاده کنند. اما اینکه از نظر برخیها حساسیت منفی نسبت به این موضوع وجود دارد دلیلش این است که ما با نوعی فقدان اعتمادبهنفس در ساخت رسمی روبهرو هستیم که به هر ظرفیتی با بدگمانی نگاه میکنند. درصورتیکه اگر چنین اعتمادبهنفسی وجود داشته باشد از این اتفاقات استقبال و تلاش میشود از ظرفیت چنین اتفاقاتی در امور مثبت استفاده کنند.
چطور میشود از چنین جمعهای اتفاقیای استقبال کرد؟ چراکه کار به زدوخورد و فحاشی کشید.
ببینید این افراد به این دلیل که نمیتوانستند جای دیگر و حول محور اشتراکات، مطالبات و خواستههایشان دور هم جمع شوند و جای چنین تجمعاتی در جامعه ما خالی است، بر سر یک موضوع خیلی ساده و غیرمهم مثل اینکه همه آنها متولد یک دوره زمانی هستند، دور هم جمع شدند. چیزی که مقامات باید به آن توجه داشته باشند اتفاقا همین است که اگر گروهها و قشرهای مختلف جامعه نتوانند فرصتهایی برای دور هم یا یکی بودن داشته باشند، با انگیزههای دیگر که ممکن است از نظر ما مهم نباشد یا حتی توخالی به نظر برسد، تجمع میکنند. چراکه نیاز و مطالبه اصلی، ارتباط است که در جامعه ما پاسخ داده نمیشود و در نتیجه این نیاز خودش را به شکلی نشان میدهد که برای ما و نسلهای بزرگتر باورکردنی نیست. اتفاقا این نشاندهنده نوعی ضعف و ناکارآمدی در جامعه است. همیشه میگوییم در کشور ما نتیجه انتخابات غیرقابلپیشبینی است. درصورتیکه اگر اجازه دهیم گروههای مختلف مردم بتوانند مطالباتشان را بروز دهند، انتخاباتشان هم قابلپیشبینی میشود. بحث این است اگر جایی که باید امکان طرح مطالبه و پیگیری آن را داشت اجازه داده نشود؛ اتفاقی که انتظارش را نداریم در جای دیگری رخ میدهد.
عاملان این اتفاق نوجوانان بودهاند. چرا نوجوانان؟
این قشر از جامعه بهدنبال نوعی هویت و بروز شخصی هستند. البته همه گروهها و اقشار مختلف جامعه چنین نیازی دارند ولی این قشر چون جای دیگری ندارد تا این هویت و بروز شخصی را اعمال کند، به تجمع و گردهمایی به این شکل روی خوش نشان میدهد. البته ممکن است گفته شود دوهزار نفر تعداد زیادی نیست ولی فراموش نکنیم اینها مشت نمونه خروار است.
یکی دیگر از واکنشها به محل قرار بود. برخی این مکان را نماد تغییر مطالبات مردم در طول دهههای مختلف میدانستند و میگفتند نوجوانان دیروز یا دهه شصتیها قرارهایشان را در میدان آزادی میگذاشتند و امروزیها در مجتمع تجاری.
بیایید یکجور دیگر این قضیه را ببینیم. به نظر شما اگر این قرار در میدان آزادی گذاشته میشد، کسی میرفت؟ آیا خود دهه شصتیها میرفتند؟ قرار میدان آزادی غالبا متناسب با موضوعی سیاسی اتفاق میافتد. اما اتفاقا وقتی تجمع با محتوای یک امر روزمره باشد، بهترین جا همین مراکز خرید (شاپینگ) عمومی است. حتما میدانید که بهطورکلی بسیاری از کسانی که در مجتمعهای چندمنظوره تجاری حضور پیدا میکنند لزوما مشتری نیستند و برای خرید نیامدهاند بلکه برای گذران وقت و پرکردن اوقات فراغت مغازهگردی یا گردشگری مغازهای! (شاپینگ) را انتخاب کردهاند. این نوجوانان هم بهدنبال بروز خود با استفاده از اوقات فراغتشان بودهاند. البته در پارک هم میتوانستند این قرار را بگذارند ولی شاید تجربههای خوبی از جمعشدن در پارک وجود ندارد. تجمعکردن و قرارگذاشتن در مجتمعهای چندمنظوره تجاری مرتبط با زندگی روزمره مردم است. اما آنچه شما در پرسش خود گفتید هم یک تفسیر از این موضوع است که بر واقعیت بار شده است.
به گزارش شرق، هنوز معلوم نیست جرقه برگزاری میتینگ نوجوانان دهه هشتادی چطور زده شد؟ اما آنچه معلوم است اینکه این نوجوانان توانستند دوهزار نفر را در یکی از پررفتوآمدترین اتوبانهای تهران و جلو یک مجتمع تجاری دور هم جمع کنند؛ بهطوریکه مجتمع بسته و رفتوآمد در اتوبان برای ساعتی مختل شد؛ اتفاقی که از نظر «عباس عبدی»، تحلیلگر اجتماعی- سیاسی، باید از آن استقبال شود.
واکنشهای زیادی به برگزاری میتینگ نوجوانان ابراز شد. برخی نگران قدرت آنها هستند و برخی حرکتشان را نشان آگاهی از حقوق مدنیشان میدانند. شما کدامیک از این نظرات را قبول دارید؟
ابتدا عرض کنم اظهارنظر دقیق درباره اینگونه پدیدههایی که از پیش تصوری از آن نداشتهایم نیازمند گذر زمان و دستیابی به دادههای بیشتر است. به نظرم از هر دو وجه میتوان این اتفاق را تحلیل کرد. در این اتفاق یک نکته مهم وجود دارد و آن وجود ظرفیت مناسب برای سرمایه اجتماعی است که در جریان این میتینگ دور هم جمع شدهاند. سرمایه اجتماعی از موضوعاتی است که در سالهای اخیر در جهان مورد توجه بیشتری بوده و حساسیت بسیاری نسبت به آن پیدا کردهاند. داشتن این نوع مشارکتها و ارتباطات بهشکلی که یک مجموعه از افراد بتوانند دور هم جمع شوند برای هر کشوری سرمایه است. کشورهایی که از چنین سرمایه اجتماعیای بهرهمند هستند میتوانند از آن در امور مثبت استفاده کنند. اما اینکه از نظر برخیها حساسیت منفی نسبت به این موضوع وجود دارد دلیلش این است که ما با نوعی فقدان اعتمادبهنفس در ساخت رسمی روبهرو هستیم که به هر ظرفیتی با بدگمانی نگاه میکنند. درصورتیکه اگر چنین اعتمادبهنفسی وجود داشته باشد از این اتفاقات استقبال و تلاش میشود از ظرفیت چنین اتفاقاتی در امور مثبت استفاده کنند.
چطور میشود از چنین جمعهای اتفاقیای استقبال کرد؟ چراکه کار به زدوخورد و فحاشی کشید.
ببینید این افراد به این دلیل که نمیتوانستند جای دیگر و حول محور اشتراکات، مطالبات و خواستههایشان دور هم جمع شوند و جای چنین تجمعاتی در جامعه ما خالی است، بر سر یک موضوع خیلی ساده و غیرمهم مثل اینکه همه آنها متولد یک دوره زمانی هستند، دور هم جمع شدند. چیزی که مقامات باید به آن توجه داشته باشند اتفاقا همین است که اگر گروهها و قشرهای مختلف جامعه نتوانند فرصتهایی برای دور هم یا یکی بودن داشته باشند، با انگیزههای دیگر که ممکن است از نظر ما مهم نباشد یا حتی توخالی به نظر برسد، تجمع میکنند. چراکه نیاز و مطالبه اصلی، ارتباط است که در جامعه ما پاسخ داده نمیشود و در نتیجه این نیاز خودش را به شکلی نشان میدهد که برای ما و نسلهای بزرگتر باورکردنی نیست. اتفاقا این نشاندهنده نوعی ضعف و ناکارآمدی در جامعه است. همیشه میگوییم در کشور ما نتیجه انتخابات غیرقابلپیشبینی است. درصورتیکه اگر اجازه دهیم گروههای مختلف مردم بتوانند مطالباتشان را بروز دهند، انتخاباتشان هم قابلپیشبینی میشود. بحث این است اگر جایی که باید امکان طرح مطالبه و پیگیری آن را داشت اجازه داده نشود؛ اتفاقی که انتظارش را نداریم در جای دیگری رخ میدهد.
عاملان این اتفاق نوجوانان بودهاند. چرا نوجوانان؟
این قشر از جامعه بهدنبال نوعی هویت و بروز شخصی هستند. البته همه گروهها و اقشار مختلف جامعه چنین نیازی دارند ولی این قشر چون جای دیگری ندارد تا این هویت و بروز شخصی را اعمال کند، به تجمع و گردهمایی به این شکل روی خوش نشان میدهد. البته ممکن است گفته شود دوهزار نفر تعداد زیادی نیست ولی فراموش نکنیم اینها مشت نمونه خروار است.
یکی دیگر از واکنشها به محل قرار بود. برخی این مکان را نماد تغییر مطالبات مردم در طول دهههای مختلف میدانستند و میگفتند نوجوانان دیروز یا دهه شصتیها قرارهایشان را در میدان آزادی میگذاشتند و امروزیها در مجتمع تجاری.
بیایید یکجور دیگر این قضیه را ببینیم. به نظر شما اگر این قرار در میدان آزادی گذاشته میشد، کسی میرفت؟ آیا خود دهه شصتیها میرفتند؟ قرار میدان آزادی غالبا متناسب با موضوعی سیاسی اتفاق میافتد. اما اتفاقا وقتی تجمع با محتوای یک امر روزمره باشد، بهترین جا همین مراکز خرید (شاپینگ) عمومی است. حتما میدانید که بهطورکلی بسیاری از کسانی که در مجتمعهای چندمنظوره تجاری حضور پیدا میکنند لزوما مشتری نیستند و برای خرید نیامدهاند بلکه برای گذران وقت و پرکردن اوقات فراغت مغازهگردی یا گردشگری مغازهای! (شاپینگ) را انتخاب کردهاند. این نوجوانان هم بهدنبال بروز خود با استفاده از اوقات فراغتشان بودهاند. البته در پارک هم میتوانستند این قرار را بگذارند ولی شاید تجربههای خوبی از جمعشدن در پارک وجود ندارد. تجمعکردن و قرارگذاشتن در مجتمعهای چندمنظوره تجاری مرتبط با زندگی روزمره مردم است. اما آنچه شما در پرسش خود گفتید هم یک تفسیر از این موضوع است که بر واقعیت بار شده است.
۱