راز قتل هولناک عروس جوان
کد خبر :
۱۹۸۰۹
بازدید :
۳۴۶۳
مرد خونسرد که متهم به قتل تازهعروسش است، با انکار خود در جلسه دادگاه این پرونده را پیچیدهتر کرد. این مرد که قبلا به قصاص محکوم شده بود، با نقض حکمش بار دیگر در مقابل قضات جنایی ایستاد و قتل همسرش را انکار کرد. خونسردی این مرد باعث شده بود که پلیس به او مظنون شود و دستگیرش کند، اما او با ضد و نقیضگوییهایش هر بار مسیر این پرونده را منحرف کرد.
عصر پانزدهم آبان سال ٨٩ مردی با پلیس تماس گرفت و خبر از قتل هولناک همسرش داد.
ماموران پلیس بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و راهی محل حادثه شدند. با حضور ماموران در محل آنها با جسد زن جوانی روبهرو شدند که با ضربات چاقو کشته و سرش نیز بریده شده بود.
شوهر این زن که خودش با ماموران پلیس تماس گرفته بود، با خونسردی تمام ماجرا را چنین تعریف کرد: «تازه ٨ماه است که با ساناز ازدواج کردهام. امروز صبح مثل همیشه به محل کارم رفتم و ساناز هم در خانه بود، اما وقتی برگشتم با جسد غرق به خون همسرم روبهرو شدم.»
خونسردی و رفتارهای مشکوک مرد جوان ظن کارآگاهان را برانگیخت. این مرد که اصلا از مرگ همسرش ناراحت نبود و با خونسردی با پلیس تماس گرفته بود، بهعنوان نخستین مظنون این جنایت بازداشت شد، اما در بازجوییها منکر قتل همسرش شد. این درحالی بود که خانواده ساناز ٢٢ساله، از اختلافات دخترشان با شوهرش خبر دادند و گفتند: «دامادمان مرتب با همسرش درگیر بود و ساناز همیشه از رفتارهای شوهرش گله داشت. برای همین احساس میکنیم که او به دست شوهرش کشته شده باشد.»
با توجه به اثبات اختلافات این زن و شوهر، مرد جوان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و باز هم با ضدونقیضگویی سعی در انحراف مسیر پرونده داشت، بنابراین کیفرخواست این پرونده صادر و برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
مرد ٣٥ساله در دادگاه کیفری بار دیگر منکر این جنایت شد، اما با توجه به دلایل و مدارک موجود از سوی قضات به قصاص محکوم شد. این حکم به تأیید قضات دیوانعالی کشور نرسید و به شعبه همعرض منتقل شد، بنابراین صبح دیروز مرد خونسرد بار دیگر در مقابل هیأت قضائی شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ایستاد.
در ابتدای این جلسه پس از قرائت کیفرخواست خواهر قربانی در جایگاه ایستاد و به هیأت قضائی گفت: «من دلایل و مدارکی دارم که میتواند ثابت کند، دامادمان خواهرم را کشته است، چون خواهرم همیشه با من درددل میکرد و میگفت شوهرش او را اذیت میکند، حتی میگفت شوهرش تهدید میکند که از اختلافاتشان به کسی حرفی نزند. آخرینبار خواهرم با من تماس گرفت و درحالیکه بهشدت گریه میکرد، گفت باز هم با شوهرش درگیر شده است. صادق حتی خواهرم را تهدید کرده بود که نباید باردار شود تا اینکه درست سهماه بعد از قتل وقتی من و برادرهایم به خانه ساناز رفتیم، حلقه خواهرم را که تصور میکردیم گم شده، زیر مبل پیدا کردیم. وقتی مبل را کنار زدیم، زیر صندلی پیراهن خونین صادق را پیدا کردیم. این همان پیراهنی بود که صادق روز قبل از جنایت به تن کرده بود. برای همین ما مطمئن هستیم که صادق دست به این قتل زده است و میخواهد با دروغ مسیر پرونده را منحرف کند.»
پس از پایان صحبتهای این زن، متهم در جایگاه ایستاد. او به هیأت قضائی گفت: «من و همسرم ٨ماه بود که با هم ازدواج کرده بودیم. در این مدت هم اختلاف خاصی نداشتیم. نمیدانم چرا خانواده همسرم اصرار دارند که من قاتل دخترشان هستم. حتی در این مدت که در زندان بودم، به این موضوع خیلی فکر کردم و الان چند مظنون در ذهنم است، اما بعدا آنها را معرفی میکنم چون نمیخواهم جلوی خانواده همسرم حرفی بزنم. باور کنید من دست به جنایت نزدهام. همه این حرفها دروغ است. من در کل مرد خونسردی هستم و همیشه همینطور بودهام. شاید به دلیل همین خونسرد بودنم است که بازداشت شدم. روز حادثه هم برای اینکه همسایهها جمع نشوند و اثر انگشت و آثار جرم از بین نرود، با دیدن جسد همسرم، داد و فریاد به راه نینداختم. اما همین موضوع علیه من تمام شده است، درصورتی که من نمیتوانم چنین جنایتی را مرتکب شوم.»
مرد جوان به قاضی گفت: «همسرم پیش از ازدواج با من خواستگاران زیادی داشت، برای همین حدس میزنم که این جنایت کار یکی از آنها باشد، ولی من باز هم میگویم که نه با همسرم اختلاف داشتم و نه دست به قتل زدهام.»
در ادامه جلسه، وکیل متهم از موکلش دفاع کرد و با ارایه دلایلی مبنی بر بیگناهی موکلش به قضات گفت: «روز حادثه میان دستان مقتول تار موهایی کشف شد که پس از بررسی نشان میداد که با تار موهای موکلم مطابقت ندارد. همچنین جای پای خونین در آشپزخانه نشان از آن داشت که دو نفر در محل جنایت حضور داشتهاند، برای همین تقاضا دارم که درباره این مسائل تحقیقات و بررسیهای بیشتری شود.» در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی درباره این پرونده را صادر کنند.
عصر پانزدهم آبان سال ٨٩ مردی با پلیس تماس گرفت و خبر از قتل هولناک همسرش داد.
ماموران پلیس بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و راهی محل حادثه شدند. با حضور ماموران در محل آنها با جسد زن جوانی روبهرو شدند که با ضربات چاقو کشته و سرش نیز بریده شده بود.
شوهر این زن که خودش با ماموران پلیس تماس گرفته بود، با خونسردی تمام ماجرا را چنین تعریف کرد: «تازه ٨ماه است که با ساناز ازدواج کردهام. امروز صبح مثل همیشه به محل کارم رفتم و ساناز هم در خانه بود، اما وقتی برگشتم با جسد غرق به خون همسرم روبهرو شدم.»
خونسردی و رفتارهای مشکوک مرد جوان ظن کارآگاهان را برانگیخت. این مرد که اصلا از مرگ همسرش ناراحت نبود و با خونسردی با پلیس تماس گرفته بود، بهعنوان نخستین مظنون این جنایت بازداشت شد، اما در بازجوییها منکر قتل همسرش شد. این درحالی بود که خانواده ساناز ٢٢ساله، از اختلافات دخترشان با شوهرش خبر دادند و گفتند: «دامادمان مرتب با همسرش درگیر بود و ساناز همیشه از رفتارهای شوهرش گله داشت. برای همین احساس میکنیم که او به دست شوهرش کشته شده باشد.»
با توجه به اثبات اختلافات این زن و شوهر، مرد جوان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و باز هم با ضدونقیضگویی سعی در انحراف مسیر پرونده داشت، بنابراین کیفرخواست این پرونده صادر و برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
مرد ٣٥ساله در دادگاه کیفری بار دیگر منکر این جنایت شد، اما با توجه به دلایل و مدارک موجود از سوی قضات به قصاص محکوم شد. این حکم به تأیید قضات دیوانعالی کشور نرسید و به شعبه همعرض منتقل شد، بنابراین صبح دیروز مرد خونسرد بار دیگر در مقابل هیأت قضائی شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ایستاد.
در ابتدای این جلسه پس از قرائت کیفرخواست خواهر قربانی در جایگاه ایستاد و به هیأت قضائی گفت: «من دلایل و مدارکی دارم که میتواند ثابت کند، دامادمان خواهرم را کشته است، چون خواهرم همیشه با من درددل میکرد و میگفت شوهرش او را اذیت میکند، حتی میگفت شوهرش تهدید میکند که از اختلافاتشان به کسی حرفی نزند. آخرینبار خواهرم با من تماس گرفت و درحالیکه بهشدت گریه میکرد، گفت باز هم با شوهرش درگیر شده است. صادق حتی خواهرم را تهدید کرده بود که نباید باردار شود تا اینکه درست سهماه بعد از قتل وقتی من و برادرهایم به خانه ساناز رفتیم، حلقه خواهرم را که تصور میکردیم گم شده، زیر مبل پیدا کردیم. وقتی مبل را کنار زدیم، زیر صندلی پیراهن خونین صادق را پیدا کردیم. این همان پیراهنی بود که صادق روز قبل از جنایت به تن کرده بود. برای همین ما مطمئن هستیم که صادق دست به این قتل زده است و میخواهد با دروغ مسیر پرونده را منحرف کند.»
پس از پایان صحبتهای این زن، متهم در جایگاه ایستاد. او به هیأت قضائی گفت: «من و همسرم ٨ماه بود که با هم ازدواج کرده بودیم. در این مدت هم اختلاف خاصی نداشتیم. نمیدانم چرا خانواده همسرم اصرار دارند که من قاتل دخترشان هستم. حتی در این مدت که در زندان بودم، به این موضوع خیلی فکر کردم و الان چند مظنون در ذهنم است، اما بعدا آنها را معرفی میکنم چون نمیخواهم جلوی خانواده همسرم حرفی بزنم. باور کنید من دست به جنایت نزدهام. همه این حرفها دروغ است. من در کل مرد خونسردی هستم و همیشه همینطور بودهام. شاید به دلیل همین خونسرد بودنم است که بازداشت شدم. روز حادثه هم برای اینکه همسایهها جمع نشوند و اثر انگشت و آثار جرم از بین نرود، با دیدن جسد همسرم، داد و فریاد به راه نینداختم. اما همین موضوع علیه من تمام شده است، درصورتی که من نمیتوانم چنین جنایتی را مرتکب شوم.»
مرد جوان به قاضی گفت: «همسرم پیش از ازدواج با من خواستگاران زیادی داشت، برای همین حدس میزنم که این جنایت کار یکی از آنها باشد، ولی من باز هم میگویم که نه با همسرم اختلاف داشتم و نه دست به قتل زدهام.»
در ادامه جلسه، وکیل متهم از موکلش دفاع کرد و با ارایه دلایلی مبنی بر بیگناهی موکلش به قضات گفت: «روز حادثه میان دستان مقتول تار موهایی کشف شد که پس از بررسی نشان میداد که با تار موهای موکلم مطابقت ندارد. همچنین جای پای خونین در آشپزخانه نشان از آن داشت که دو نفر در محل جنایت حضور داشتهاند، برای همین تقاضا دارم که درباره این مسائل تحقیقات و بررسیهای بیشتری شود.» در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی درباره این پرونده را صادر کنند.
۰