لیلاز: خروج بریتانیا از اتحادیه به ضررمان است
کد خبر :
۲۰۸۵۳
بازدید :
۱۰۷۶
سعید لیلاز در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین از تأثیرات خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و همچنین نقش تنشهای روسیه و آمریکا در به ثمر رسیدن برجام میگوید.
با اینکه یک هفته از برگزاری رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا میگذرد همچنان واکنشها و تحلیلها در این خصوص ادامه دارد. به ویژه پس از موج ابتدایی که در رابطه با تاثیرات مثبت این خروج برای ایران از سوی برخی کارشناسان و مقامات منعکس شد، در مقابل بعضی از تحلیلگران بر این باورند ضربه خوردن روند همگرایی در اتحادیه اروپا به ضرر ایران خواهد بود.
سعید لیلاز یکی از این کارشناسان است که استدلال می کند یک اتحادیه اروپای قوی، منسجم و متحد، بسیار میتواند برای ایران مناسب تر و مطلوب تر باشد و اساسا نظامی چند قطبی بهتر از نظام تک قطبی ایالات متحده، شرایط جهانی را بیشتر به سود ایران تغییر خواهد داد. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این استاد دانشگاه در ادامه میخوانید.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا واکنشهای متفاوتی را با خود به همراه داشته است. این خروج چه تاثیری بر روند همگرایی اروپا میگذارد؟ ضمن اینکه از بعد ایران و تاثیر آن بر ما این اتفاق چگونه خواهد بود.
ببنید برای اینکه به سوال شما پاسخ دهم ابتدا باید نگاهی جامع تر داشته باشیم. اساسا به دلیل اختلافاتی که ما با آمریکا داریم، به یک اتحادیه اروپا نیرومند، منسجم و قدرتمند احتیاج داریم که بتواند در مقابل آمریکا یک قدرت مستقل باشد. اساسا یکی از مشکلات اروپا همین بوده است. کیسینجر سالها قبل گفته بود من نمی دانم اگر بخواهم با وزیر خارجه اتحادیه اروپا صحبت کنم به چه کسی باید تلفن کنم؟ این مشکل با خروج بریتانیا حل نشده است.
در خصوص ارتباط اتحادیه اروپا و بریتانیا هم تحلیل های متفاوتی مشاهده شده است. به ویژه اینکه این کشور شنگن و واحد پولی مشترک را نپذیرفته بود.
در خصوص نسبت بریتانیا و اتحادیه اروپا نباید زیاده روی کرد. اولا بریتانیا پیوندهایش همواره با اروپا بسیار ضعیف تر از دیگر اعضای بیست و هفت گانه بود. بریتانیا همانطور که شما اشاره کردید هرگز عضو شنگن نشد و هرگز اتحادیه پولی که اساس تشکیل اتحادیه اروپا را تشکیل می دهد را نپذیرفت. در خصوص اتحادیه متمرکز پولی من تعمد دارم که بیشتر توجه کنیم.
اساسا یک دولت دو ابزار برای اداره کشور خود دارد و با دو سیاست اقتصاد خود را اداره می کند. یکی سیاست های مالی است و دیگری هم سیاست های پولی. جالب است بدانید که این سیاست های مالی و پولی در حوزه اجتماعی و سیاسی هم کار می کند. بدین معنا که دولت به گروه ها و طبقات اجتماعی وفادار خود از این طریق امتیاز می دهد.
اینها دو بال یک پرنده هستند که هژمونی یک دولت در یک اقتصاد کلاسیک را تشکیل می دهند. از آنجایی که اتحادیه اروپا یک ترکیب دست ساز بود این سیاست های پولی را یکسان کرده بود بدون اینکه سیاست های مالی را چنین کند. بنابراین دولت ها نمی توانستند پول چاپ کنند و کسری بودجه خود را جبران کنند ولی می توانستند کسری بودجه پدید آورند و مثلا از بانک فرانسه وام بگیرند. البته این مشکل هم تا اندازه ای حل شد. به این معنا که کسری بودجه یک دولت دیگر نمی تواند بیش از ۳ درصد جی دی پی آن کشور باشد و این موضوع را به شدت تحت نظارت و کنترل قرار داده اند. همه اینها در حالیست که بریتانیا عضو هیچ کدام از اینها نبوده است.
بر این اساس ما می توانیم اساس همگرایی اروپا را پرایراد بدانیم؟
فردریش فون هایک حرف زیبایی دارد. می گوید یک سلامت ناقص به معنای نقض کل ارزش سلامت نیست. او این حرف را در مورد رقابت می زند، چون رقابت در دنیا ناقص است ما نمی توانیم بگوییم اساسا رقابت را کنار بگذاریم، برعکس باید کاملش کنیم. چون اتحادیه اروپا ضعیف است، راه حلش نابود کردن این اتحادیه نیست. راه حلش تقویت این اتحادیه است.
به بحث ایران بپردازیم، شما بر چه اساس معتقدید که یک اتحادیه اروپای قدرتمند به سود ما است؟
به طور کلی موقعیت ژئوپلتیک و تاریخی ایران در نیم هزاره اخیر به ما حکم می کند ما یک قدرت مستقل اما منطقه ای هستیم. این یک جبر تلخ تاریخی برای ما است. ایران نه می تواند مستعمره و اقمار یک ابرقدرت جهانی باشد و نه خودش می تواند یک ابرقدرت باشد. در نظام منظومه شمسی سیاره مشتری چنین وضعیتی دارد و من همیشه ایران را به مشتری تشبیه کردم. فقط هم ایران نیست. برخی کشورها مانند هند، برزیل مواردی هستند که نه به اندازه کافی کوچک هستند که بتوانند مانند کویت و عراق به راحتی قمر و ستاره یک سیاره شوند و نه آنقدر بزرگ هستند که خود سوخت هسته ای داشته باشند و یک جا بایستند و بقیه دور آنها بچرخند.
بنابراین ما کشوری هستیم که در تقدیرمان این است که نظام های تک قطبی بسیار بسیار به زیانمان است. تمام بحران هایی که در سه دهه اخیر داشتیم ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی بوده است و تا زمانی که نظام تک قطبی در دنیا به یک نظام دو یا چند قطبی تبدیل نشود این مشکل برقرار است. مسئله هسته ای ایران از اساس این بود که نظام تک قطبی هنوز به یک نظام چند قطبی تبدیل نشده است. این که هنوز نشده به این معنا نیست که در ذات مناسبات ژئوپلتیکی ایران کوتاه آمدن معنی نمی دهد. هر دولتی روی ایران روی کار بیاید از زمان پهلوی تا امروز و بعد از آن دم از استقلال می زنند. بنابراین خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به همان نسبتی که اروپا را تضعیف می کند به همان نسبت به زیان ایران است.
بر این اساس باید استدلال کرد که به همان اندازه که اتحادیه اروپا قدرتمند مورد نیاز است، چین و یا روسیه قدرتمند هم به سود ماست؟
دقیقا همینطور است. ما به یک چین و روسیه نیرومند و مستقل احتیاج داریم. اگر الان قدری فضا برای مناسب است به این دلیل است که روسیه و غرب با یکدیگر چالش های جدی دارند، اگر بر سر اوکراین دعوای غرب و روسیه تا این اندازه بالا نگرفته بود، معلوم نبود آمریکایی ها پای مذاکرات هسته ای بنشینند یا خیر. باید این سوال را پاسخ دهیم که آمریکایی ها در شرایطی که ایران را محاصره کرده بودند، چه انگیزه ای باعث شد پای میز مذاکره با ما بنشینند؟ مگر اینکه پای یک قدرتی به نام روسیه پدید آید که چون منافعش در جایی با منافع غرب با چالش و تنش مواجه شده ممکن است بعضی جاها بخواهد علیه آمریکا و هژمونی این کشور مشکلاتی را پدید آورد. چین هم همین وضعیت را دارد.
به بحث تاثیر خروج بریتانیا بر اتحادیه برگردیم. برخی از تحلیلگران بر این باورند بریتانیا کنشگری بوده که همواره در اتحادیه عامل فشارهای سیاسی علیه ایران بوده است، در نتیجه خروجش از اتحادیه می تواند برای ما مفید باشد.
ببینید اگر بخواهیم به منافع جمهوری اسلامی ایران و منافع ملت ایران از بعد ژئوپلیتیکش برگردم فکر می کنم تضعیف اتحادیه اروپا اصلا به سود ایران نخواهد بود. برای اینکه آمریکا را در قبال کشورهایی مانند ایران تقویت می کند. اینکه ایالات متحده توانسته بود تمام کشورهای آفریقایی را وادار کند حتی یک پیچ از ایران نخرند، به عضویت بریتانیا به اتحادیه اروپا چه ربطی دارد؟ بنابراین اگر فشار بر ایران افزایش پیدا کرد به این دلیل نبود که چون بریتانیا در داخل اتحایده اروپا بود می توانست به این اتحادیه فشار بیاورد، بر عکس برای اینکه آمریکا موفق شد تمام جهان را علیه ایران بسیج کند.
به نظر من در تاریخ تحریم های بین المللی در دوره معاصر که از جنگ ناپلئون بناپارت با بریتانیا شروع شده تا به امروز، یعنی در ۲۱۰ سال اخیر، تحریم ها علیه ایران موفقیت آمیزترین تحریم یک کشور بزرگ در جهان بوده است. عوامل بسیار متعددی هم در آن نقش داشته است ولی یکی از مهمترین آنها این است در تمام این ۲۱۰ سالی که از آن گذشته شاید تنها دوره ای که ما در آن یک ابرقدرت تنها و یک نظام تک قطبی داریم همین الان است. هیچ کشور دیگری در دنیا نمی تواند این هژمونی آمریکا را به چالش بکشد.
مسئله اینجاست بعد از نزدیک به سه دهه از تشکیل اتحادیه اروپا، هنوز بیش از ۶۲ درصد کل مبادلات پولی و مالی جهان با دلار آمریکا انجام می شود. این مبنای قدرت آمریکاست. نه اینکه بریتاینا در داخل اتحادیه بوده یا خیر. بنابراین من کاملا مخالفم که چون بریتاینا عضو اتحادیه اروپا بوده و آمریکا از آن طریق می توانسته بر این مجموعه فشار بیاورد و در نتیجه با رفتن بریتانیا از اتحادیه فشار سیاسی که در این مجموعه علیه ایران وجود داشته از بین می رود.
با اینکه یک هفته از برگزاری رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا میگذرد همچنان واکنشها و تحلیلها در این خصوص ادامه دارد. به ویژه پس از موج ابتدایی که در رابطه با تاثیرات مثبت این خروج برای ایران از سوی برخی کارشناسان و مقامات منعکس شد، در مقابل بعضی از تحلیلگران بر این باورند ضربه خوردن روند همگرایی در اتحادیه اروپا به ضرر ایران خواهد بود.
سعید لیلاز یکی از این کارشناسان است که استدلال می کند یک اتحادیه اروپای قوی، منسجم و متحد، بسیار میتواند برای ایران مناسب تر و مطلوب تر باشد و اساسا نظامی چند قطبی بهتر از نظام تک قطبی ایالات متحده، شرایط جهانی را بیشتر به سود ایران تغییر خواهد داد. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این استاد دانشگاه در ادامه میخوانید.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا واکنشهای متفاوتی را با خود به همراه داشته است. این خروج چه تاثیری بر روند همگرایی اروپا میگذارد؟ ضمن اینکه از بعد ایران و تاثیر آن بر ما این اتفاق چگونه خواهد بود.
ببنید برای اینکه به سوال شما پاسخ دهم ابتدا باید نگاهی جامع تر داشته باشیم. اساسا به دلیل اختلافاتی که ما با آمریکا داریم، به یک اتحادیه اروپا نیرومند، منسجم و قدرتمند احتیاج داریم که بتواند در مقابل آمریکا یک قدرت مستقل باشد. اساسا یکی از مشکلات اروپا همین بوده است. کیسینجر سالها قبل گفته بود من نمی دانم اگر بخواهم با وزیر خارجه اتحادیه اروپا صحبت کنم به چه کسی باید تلفن کنم؟ این مشکل با خروج بریتانیا حل نشده است.
در خصوص ارتباط اتحادیه اروپا و بریتانیا هم تحلیل های متفاوتی مشاهده شده است. به ویژه اینکه این کشور شنگن و واحد پولی مشترک را نپذیرفته بود.
در خصوص نسبت بریتانیا و اتحادیه اروپا نباید زیاده روی کرد. اولا بریتانیا پیوندهایش همواره با اروپا بسیار ضعیف تر از دیگر اعضای بیست و هفت گانه بود. بریتانیا همانطور که شما اشاره کردید هرگز عضو شنگن نشد و هرگز اتحادیه پولی که اساس تشکیل اتحادیه اروپا را تشکیل می دهد را نپذیرفت. در خصوص اتحادیه متمرکز پولی من تعمد دارم که بیشتر توجه کنیم.
اساسا یک دولت دو ابزار برای اداره کشور خود دارد و با دو سیاست اقتصاد خود را اداره می کند. یکی سیاست های مالی است و دیگری هم سیاست های پولی. جالب است بدانید که این سیاست های مالی و پولی در حوزه اجتماعی و سیاسی هم کار می کند. بدین معنا که دولت به گروه ها و طبقات اجتماعی وفادار خود از این طریق امتیاز می دهد.
اینها دو بال یک پرنده هستند که هژمونی یک دولت در یک اقتصاد کلاسیک را تشکیل می دهند. از آنجایی که اتحادیه اروپا یک ترکیب دست ساز بود این سیاست های پولی را یکسان کرده بود بدون اینکه سیاست های مالی را چنین کند. بنابراین دولت ها نمی توانستند پول چاپ کنند و کسری بودجه خود را جبران کنند ولی می توانستند کسری بودجه پدید آورند و مثلا از بانک فرانسه وام بگیرند. البته این مشکل هم تا اندازه ای حل شد. به این معنا که کسری بودجه یک دولت دیگر نمی تواند بیش از ۳ درصد جی دی پی آن کشور باشد و این موضوع را به شدت تحت نظارت و کنترل قرار داده اند. همه اینها در حالیست که بریتانیا عضو هیچ کدام از اینها نبوده است.
بر این اساس ما می توانیم اساس همگرایی اروپا را پرایراد بدانیم؟
فردریش فون هایک حرف زیبایی دارد. می گوید یک سلامت ناقص به معنای نقض کل ارزش سلامت نیست. او این حرف را در مورد رقابت می زند، چون رقابت در دنیا ناقص است ما نمی توانیم بگوییم اساسا رقابت را کنار بگذاریم، برعکس باید کاملش کنیم. چون اتحادیه اروپا ضعیف است، راه حلش نابود کردن این اتحادیه نیست. راه حلش تقویت این اتحادیه است.
به بحث ایران بپردازیم، شما بر چه اساس معتقدید که یک اتحادیه اروپای قدرتمند به سود ما است؟
به طور کلی موقعیت ژئوپلتیک و تاریخی ایران در نیم هزاره اخیر به ما حکم می کند ما یک قدرت مستقل اما منطقه ای هستیم. این یک جبر تلخ تاریخی برای ما است. ایران نه می تواند مستعمره و اقمار یک ابرقدرت جهانی باشد و نه خودش می تواند یک ابرقدرت باشد. در نظام منظومه شمسی سیاره مشتری چنین وضعیتی دارد و من همیشه ایران را به مشتری تشبیه کردم. فقط هم ایران نیست. برخی کشورها مانند هند، برزیل مواردی هستند که نه به اندازه کافی کوچک هستند که بتوانند مانند کویت و عراق به راحتی قمر و ستاره یک سیاره شوند و نه آنقدر بزرگ هستند که خود سوخت هسته ای داشته باشند و یک جا بایستند و بقیه دور آنها بچرخند.
بنابراین ما کشوری هستیم که در تقدیرمان این است که نظام های تک قطبی بسیار بسیار به زیانمان است. تمام بحران هایی که در سه دهه اخیر داشتیم ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی بوده است و تا زمانی که نظام تک قطبی در دنیا به یک نظام دو یا چند قطبی تبدیل نشود این مشکل برقرار است. مسئله هسته ای ایران از اساس این بود که نظام تک قطبی هنوز به یک نظام چند قطبی تبدیل نشده است. این که هنوز نشده به این معنا نیست که در ذات مناسبات ژئوپلتیکی ایران کوتاه آمدن معنی نمی دهد. هر دولتی روی ایران روی کار بیاید از زمان پهلوی تا امروز و بعد از آن دم از استقلال می زنند. بنابراین خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به همان نسبتی که اروپا را تضعیف می کند به همان نسبت به زیان ایران است.
بر این اساس باید استدلال کرد که به همان اندازه که اتحادیه اروپا قدرتمند مورد نیاز است، چین و یا روسیه قدرتمند هم به سود ماست؟
دقیقا همینطور است. ما به یک چین و روسیه نیرومند و مستقل احتیاج داریم. اگر الان قدری فضا برای مناسب است به این دلیل است که روسیه و غرب با یکدیگر چالش های جدی دارند، اگر بر سر اوکراین دعوای غرب و روسیه تا این اندازه بالا نگرفته بود، معلوم نبود آمریکایی ها پای مذاکرات هسته ای بنشینند یا خیر. باید این سوال را پاسخ دهیم که آمریکایی ها در شرایطی که ایران را محاصره کرده بودند، چه انگیزه ای باعث شد پای میز مذاکره با ما بنشینند؟ مگر اینکه پای یک قدرتی به نام روسیه پدید آید که چون منافعش در جایی با منافع غرب با چالش و تنش مواجه شده ممکن است بعضی جاها بخواهد علیه آمریکا و هژمونی این کشور مشکلاتی را پدید آورد. چین هم همین وضعیت را دارد.
به بحث تاثیر خروج بریتانیا بر اتحادیه برگردیم. برخی از تحلیلگران بر این باورند بریتانیا کنشگری بوده که همواره در اتحادیه عامل فشارهای سیاسی علیه ایران بوده است، در نتیجه خروجش از اتحادیه می تواند برای ما مفید باشد.
ببینید اگر بخواهیم به منافع جمهوری اسلامی ایران و منافع ملت ایران از بعد ژئوپلیتیکش برگردم فکر می کنم تضعیف اتحادیه اروپا اصلا به سود ایران نخواهد بود. برای اینکه آمریکا را در قبال کشورهایی مانند ایران تقویت می کند. اینکه ایالات متحده توانسته بود تمام کشورهای آفریقایی را وادار کند حتی یک پیچ از ایران نخرند، به عضویت بریتانیا به اتحادیه اروپا چه ربطی دارد؟ بنابراین اگر فشار بر ایران افزایش پیدا کرد به این دلیل نبود که چون بریتانیا در داخل اتحایده اروپا بود می توانست به این اتحادیه فشار بیاورد، بر عکس برای اینکه آمریکا موفق شد تمام جهان را علیه ایران بسیج کند.
به نظر من در تاریخ تحریم های بین المللی در دوره معاصر که از جنگ ناپلئون بناپارت با بریتانیا شروع شده تا به امروز، یعنی در ۲۱۰ سال اخیر، تحریم ها علیه ایران موفقیت آمیزترین تحریم یک کشور بزرگ در جهان بوده است. عوامل بسیار متعددی هم در آن نقش داشته است ولی یکی از مهمترین آنها این است در تمام این ۲۱۰ سالی که از آن گذشته شاید تنها دوره ای که ما در آن یک ابرقدرت تنها و یک نظام تک قطبی داریم همین الان است. هیچ کشور دیگری در دنیا نمی تواند این هژمونی آمریکا را به چالش بکشد.
مسئله اینجاست بعد از نزدیک به سه دهه از تشکیل اتحادیه اروپا، هنوز بیش از ۶۲ درصد کل مبادلات پولی و مالی جهان با دلار آمریکا انجام می شود. این مبنای قدرت آمریکاست. نه اینکه بریتاینا در داخل اتحادیه بوده یا خیر. بنابراین من کاملا مخالفم که چون بریتاینا عضو اتحادیه اروپا بوده و آمریکا از آن طریق می توانسته بر این مجموعه فشار بیاورد و در نتیجه با رفتن بریتانیا از اتحادیه فشار سیاسی که در این مجموعه علیه ایران وجود داشته از بین می رود.
۰