شب کودتا از زبان مردی که جلوی تانک کودتاچیها ایستاد
متین دوغان مردی که با ایستادن جلوی تانک کودتاچیان در فرودگاه آتا تورک به سمبل ایستادگی مردم ترکیه در برابر کودتا تبدیل شد در گفت و گو با خبرگزاری آناتولی از ماجرای آن شب گفت.
کد خبر :
۲۲۰۸۴
بازدید :
۴۳۸۹
متین دوغان مردی که با ایستادن جلوی تانک کودتاچیان در فرودگاه آتا تورک به سمبل ایستادگی مردم ترکیه در برابر کودتا تبدیل شد در گفت و گو با خبرگزاری آناتولی از ماجرای آن شب گفت.
دوغان که هنوز با یادآوری اتفاقاتی که آن شب افتاد چهره اش برافروخته می شود درباره آن صحنه گفت: دیدن تانک ها در خیابان خیلی غم انگیز بود. ناگهان پریدم جلوی تانک و فریاد کشیدم من سرباز ترکیه هستم شما سربازان چه کسی هستید؟ تانک ایستاد و من همچنان فریاد می کشیدم. اطرافم پر بود ازسربازان مسلح. همچنان فریاد می کشیدم. تانک دوباره به راه افتاد. من هم خوابیدم زیر تانک. همان لحظه ایستاد.
تا از کودتا مطلع شدم به خیابان رفتم
به محض اطلاع از کودتا به خیابان رفتم. دوستانم می خواستند مانع رفتنم شوند اما نتوانستند. خیابان خلوت بود. خواستم با تاکسی به فرودگاه آتاتورک بروم اما نتوانستم تاکسی پیدا کنم. موتورسواری را دیدم و متوقفش کردم و به او گفتم به خاطر خدا من را به فرودگاه آتاتورک ببر. او هم وقتی دید که چقدر برای رفتن مصمم هستم قبول کرد و من را سوار کرد. در راه خواستم هم پولهایم را به او بدهم. گفتم: برادر نمی خواهم حرفی بزنم که نگرانت کنم اما ممکن است من امشب بمیرم. دیگر به این پول ها احتیاج ندارم. این پول ها را بگیر و بنزین بزن. هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد. از او تشکر کردم و به سمت فرودگاه رفتم. تانک ها و سربازان ورودی فرودگاه را بسته بودند.
دیدن این صحنهها و شنیدن صدای گلوله ها و ارتشیهایی که مرتب با بی سیم صحبت میکردند من را تحت تاثیر قرار داد.
پریدم جلوی تانک و فریاد زدم: «من سرباز ترکیه هستم شما سربازان چه کسی هستید؟ تانک ایستاد و من همچنان فریاد میکشیدم. اطرافم پر بود از سربازان مسلح بود. تانک دوباره راه افتاد. زیر تانک دراز کشیدم. مرگ را جلوی چشمانم دیدم. اما تانک ناگهان ایستاد.
سربازها جلو آمدند و با اسلحه تهدید کردند که اگر کنار نروم شلیک میکنند اما من همچنان فریاد می زدم شما سربازان چه کسی هستید؟ وقتی دیدم که تانک متوقف شده است لباسم را در آوردم و ایستادم. سه نفر روی تانک بودند. گفتند ما هم با شما هستیم. با شنیدن این حرف کمی آرام شدم. بعد یکی از سران پلیس از من خواست تا کنار بروم و من هم از جلوی تانک کنار رفتم.
متین دوغان با بیان اینکه یک لحظه مرگ را احساس کردم گفت: «هرلحظه منتظر بودم که بمیرم. چون سربازها مرتب مرا به مرگ تهدید می کردند. در آن دقایق ترجیح می دادم بمیرم تا پیروزی کودتا گران را ببینم. راضی بودم تانک از روی من رد شود و مثل 161 نفر دیگری شهید شوم.»
دوغان که هنوز با یادآوری اتفاقاتی که آن شب افتاد چهره اش برافروخته می شود درباره آن صحنه گفت: دیدن تانک ها در خیابان خیلی غم انگیز بود. ناگهان پریدم جلوی تانک و فریاد کشیدم من سرباز ترکیه هستم شما سربازان چه کسی هستید؟ تانک ایستاد و من همچنان فریاد می کشیدم. اطرافم پر بود ازسربازان مسلح. همچنان فریاد می کشیدم. تانک دوباره به راه افتاد. من هم خوابیدم زیر تانک. همان لحظه ایستاد.
تا از کودتا مطلع شدم به خیابان رفتم
به محض اطلاع از کودتا به خیابان رفتم. دوستانم می خواستند مانع رفتنم شوند اما نتوانستند. خیابان خلوت بود. خواستم با تاکسی به فرودگاه آتاتورک بروم اما نتوانستم تاکسی پیدا کنم. موتورسواری را دیدم و متوقفش کردم و به او گفتم به خاطر خدا من را به فرودگاه آتاتورک ببر. او هم وقتی دید که چقدر برای رفتن مصمم هستم قبول کرد و من را سوار کرد. در راه خواستم هم پولهایم را به او بدهم. گفتم: برادر نمی خواهم حرفی بزنم که نگرانت کنم اما ممکن است من امشب بمیرم. دیگر به این پول ها احتیاج ندارم. این پول ها را بگیر و بنزین بزن. هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد. از او تشکر کردم و به سمت فرودگاه رفتم. تانک ها و سربازان ورودی فرودگاه را بسته بودند.
دیدن این صحنهها و شنیدن صدای گلوله ها و ارتشیهایی که مرتب با بی سیم صحبت میکردند من را تحت تاثیر قرار داد.
پریدم جلوی تانک و فریاد زدم: «من سرباز ترکیه هستم شما سربازان چه کسی هستید؟ تانک ایستاد و من همچنان فریاد میکشیدم. اطرافم پر بود از سربازان مسلح بود. تانک دوباره راه افتاد. زیر تانک دراز کشیدم. مرگ را جلوی چشمانم دیدم. اما تانک ناگهان ایستاد.
متین دوغان با بیان اینکه یک لحظه مرگ را احساس کردم گفت: «هرلحظه منتظر بودم که بمیرم. چون سربازها مرتب مرا به مرگ تهدید می کردند. در آن دقایق ترجیح می دادم بمیرم تا پیروزی کودتا گران را ببینم. راضی بودم تانک از روی من رد شود و مثل 161 نفر دیگری شهید شوم.»
۰