آنهایی که زندگی را کم آوردند!
یک مددکار اجتماعی اورژانس: دختر نوجوان تبریزی را که قصد داشت خود را از روی پل به زمین بیندازد با ٢٠ دقیقه گفتوگو منصرف کردم
کد خبر :
۲۴۰۹۵
بازدید :
۱۶۳۸
علنی و عمومی شده، جلوی چشم همه، وقت شلوغیخیابان و در معرض دید عابران پیاده. خودکشیها آنقدر زیاد و علنی شده که همه را نگران کرده است. روزی نیست که خبری از سکانس وحشت و دلهره در دل شهرها منتشر نشود. سکانسی که حالا بازیگران اصلیاش هم کم سنوسالتر شدهاند و هم روشهای جدیدی را برای خودکشی انتخاب میکنند؛ از حلقآویزشدن در معابر عمومی گرفته تا سقوط از ساختمان و پل عابر پیاده روشهایی است که این روزها نوجوانان برای خودکشی انتخاب میکنند. نوجوانانی که باید با هزاران امید و انگیزه به سمت آینده روشن حرکت کنند، حالا ناامیدتر از گذشته خیلی زود به زندگیشان پایان میدهند.
هر چند هنوز درخصوص افزایش خودکشیها در کشور آمار رسمی منتشر نشده و مسئولان هم بیشتر ترجیح میدهند در اینباره سکوت کنند، اما شواهد و گزارشات از افزایش خودکشیها بهخصوص در میان نوجوانان حکایت دارد. بیش از ١٨ خودکشی از ابتدای سالجاری تاکنون آن هم در بازه سنی ١٢ تا ٢٤ سال نشان میدهد که میل به خودکشی در بین نوجوانان افزایش پیدا کرده است.
آمار خودکشیها در٢ ماه نخست تابستان
٢٣ مرداد ساعت ٤ و ٢٠ دقیقه بعدازظهر سیما و آیدا دو دختر ١٣ و ١٤ ساله دست در دست یکديگر خودشان را از طبقه ششم ساختمانی در جنتآباد تهران به پایین پرتاب کردند و در دم جان سپردند. این دو دختر که با هم دوست بودند، قبل از اقدام به خودکشی با هم سلفی گرفتند. دو روز قبل از آن هم یعنی در ٢١ مرداد ماه دو پسر ٢٢ و ٢٤ ساله در یاسوج خود را از درخت بلوط حلقآویز کردند. این دو پسر دانشجو در وصیتنامه خود علت پایان دادن به زندگیشان را خستگی از دنیا اعلام کرده بودند. ١٨تیرماه نیز دختر و پسرجوان یاسوجی به دلیل مخالفت خانوادهها با ازدواجشان دست به خودکشی میزنند. پسر خودش را حلقآویز کرد و جان سپرد. دختر هم تصمیم گرفت با قرص به زندگیاش پایان دهد که البته این دختر با اقدامهای فوری پزشکی زنده ماند. در همین روز یک پسر دبیرستانی در تهران هم پس از امتحان ادبيات خودش را در سرویس بهداشتی مدرسه حلقآویز کرد.
اردیبهشت و خرداد اوج خودکشیهای پایتختنشینان
یکماه قبل از این حادثه هم یعنی١٨ خرداد دختری ١٥ ساله در شهرک بهاران سنندج خودش را از طبقه پنجم یک ساختمان مسکونی به پایین پرتاب کرد. چند روز قبل از آن هم یک پسر ٢٢ ساله خودش را از بالای پل عابرپیاده خیابان فردوسی سنندج به پایین پرتاب کرد که از این حادثه جان سالم به در برد. ١١خرداد در تهران، دختری ١٤ ساله بعد از تعطیلی از مدرسه خودش را حلقآویز کرد. او پس از بازگشت از مدرسه در منزل دست به خودکشی زد. ٢٨ اردیبهشت هم در مشهد، یک دختر ١٢ ساله خودکشی کرد.
او خودش را از طبقه چهارم یک ساختمان به پایین پرتاپ کرد؛ به گفته پدر این دختر، او به دلیل وسیلهای که نباید به مدرسه میبرده به مدت یک هفته از مدرسه اخراج شده و بهخاطر ترس از تنبیه پدر، دست به خودکشی زده است. ٢٧اردیبهشتماه نیز دختر٢٤ ساله پس از بالا رفتن از پل استقلال در خیابان هنگام تهران با تهدید رهگذران تصمیمش را برای مرگ خود خواسته اعلام کرد. دختر جوان قبل از هر اقدامی از سوی شاهدان حادثه خود را از روی پل به پايین پرتاب کرد. همان لحظه نیز خودرو عبوری دختر جوان را زیر گرفت و او در دم جان باخت.
چند روز قبل از آن هم شهروندان تهرانی در حوالی پل نیایش با صحنه خودکشی دختر ١٨ سالهای مواجه شدند. بعدازظهر پنجشنبه، ٢٣ اردیبهشت در میدان رسالت جوان ٢٨ساله خودش را از پلهوایی به پایین پرت کرد. او روی سقف آمبولانس سقوط کرد و زنده ماند اما به گفته مسئولان اورژانس تهران، چند جایش شکست و به بیمارستان منتقل شد. اما پرونده خودکشیهای اردیبهشتماه با مرگ دختر ١٨ ساله مشهدی به دلیل افسردگی و قبول نشدن در دانشگاه بسته شد.
فروردین پرحادثه
جمعه، ٢٠ فروردین ٩٥ دختری ١٥ساله به نام نازگل در تبریز دست به خودکشی زد و جان باخت. ٢٤ فروردین سال جاری مریم، دختر ٢٠ساله مهابادی اقدام به خودسوزی کرد و به علت سوختگی شدید به بیمارستان ارومیه منتقل شد. پیش از آن هم در شامگاه شنبه، ٢١ فروردین سال جاری، جوان ٢١ساله ساکن روستای شیرینآباد دزفول در اعتراض به فقر و بیکاری دست به خودکشی زد و جان باخت. اما آمار خودکشیهای فروردین ماه به همین جا ختم نشد و در روزهای پایانی نخستین ماه سال جدید دختر ١٧ ساله گچسارانی اقدام به خودکشی کرد. این دختر نوجوان به دور از چشم خانواده خود را با استفاده از شال به سقف انباری منزل حلقآویز کرد؛ پیکر بیجان این دختر توسط خانواده در انباری پیدا شد.
همه اینها گواهی بر افزایش خودکشی در کشور است. حتی ممکن است تعداد خودکشیهای سال ٩٥ بیش از این تعدادی باشد که در رسانهها منتشر نشد؛ اما این تعداد قابل توجه خودکشی از ابتدای سالجاری تاکنون نشان میدهد که این وضع برخلاف اظهارنظرهای برخی از مسئولان خیلی هم نگرانکننده است. اما به راستی دلیل افزایش خودکشیها در بین نوجوانان چیست؟ چه انگیزهای باعث میشود تا دختری یا پسری نوجوان پا روی همه ترسهایش بگذارد و دست به خودکشی بزند؟ چرا خودکشی در ملاءعام؟ این خودکشیها چه پیامی دارد؟ اینها سوالاتی است که شاید یک مددکار اجتماعی بهتر بتواند به آن پاسخ دهد. بهخصوص اگر آن مددکار در اورژانس اجتماعی و در واحد انصراف از خودکشی کار کند. حمیده سیامی کسی است که همین چند روز پیش یک دختر ١٧ ساله تبریزی را از خودکشی منصرف کرد و جانش را نجات داد. دختری که مثل بعضی از همسن و سالانش تصمیمش را گرفته بود تا به زندگیاش پایان دهد اما....
یک خودکشی دیگر در تبریز که ختم به خیر شد
همه چیز مثل هر روز بود، چند نفر توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودند، چند نفری هم دو طرف بلوار برای تاکسی گرفتن ایستاده بودند، دژبان کلانتری ١١ مراقب بود تا موتور یا خودرويي جلوی در کلانتری پارک نکند، عابران پیاده با عجله حرکت میکردند، صدای بوق تاکسیها برای همانها که کنار بلوار منتظر خودرو بودند، تمامی نداشت، ویراژ موتورها از لابهلای خودروها و مردمی که هر کدام با عجله به سمتی حرکت میکردند.
صبح شنبه حوالی چهارراه آبرسان تبریز مثل همه روزهای اول هفته پر جنبو جوش بود، همه عجله داشتند تا زودتر به کارشان برسند، به جز مهدیه، دختر ١٧ سالهای که در لابهلای هیاهوی خیابان به آرامی از پلههای پل عابرپیاده بلوار شهریار بالا رفت و خودش را به نردههای سفیدرنگ جلوی پل رساند؛ اما وقتی به آنجا رسید، دیگر همه چیز به هم ریخته بود، خودروها وسط خیابان ترمز کردند، عابران پیادهای که تا چند لحظه قبل با سرعت فقط به فکر رسیدن به محل کارشان بودند، همه بالا را نگاه میکردند و به او چشم دوخته بودند، همهمهای به پا شده بود، حتی کسی جرأت نزدیک شدن به پل عابر پیاده را هم نداشت، بلوار شهریار و چهارراه آبرسان از ترافیک بند آمده بود، خودروي آتشنشانی به کمک پلیس ترافیک خودرو و آدمها را شکافت و درست زیر پل تشک نجات را پهن کرد، همه سعی داشتند او را از تصمیمش منصرف کنند، اما مهدیه تصمیمش را گرفته بود، جدی و مصمم بود حتی با لحنی تند به روانشناس پلیس گفت که اگر بخواهد به او نزدیک شود، خودش را به پایین پرتاب میکند؛ همه نگران بودند عقربههای ساعت ١٠ دقیقه به ٨ صبح را نشان میداد که زنی از اورژانس اجتماعی تبریز با همه ترسی که از ارتفاع داشت، خودش را به مهدیه رساند و شروع به صحبت کرد.
کسی از آن پایین صدای آنها را نمیشنید، اما معلوم بود که او کارش را خوب بلد است، مهدیه دختری که تا چند دقیقه پیش فقط به خودکشی فکر میکرد، حالا ٢٠ دقیقه بود که داشت با حمیده صحبت میکرد؛ کسی نمیداند که در آن ٢٠ دقیقه چه گذشت اما بالاخره حمیده موفق شد تا مهدیه را از تصمیمش منصرف کند.
روایت یک مددکار اجتماعی از انگیزههای یک دختر ١٧ ساله برای خودکشی
حمیده سیامی، مددکار اجتماعی اورژانس تبریز که در مدت ٧سال فعالیت موفق به منصرفکردن ٤ نفر از خودکشی شده است، از آن دقایق دلهرهآور صبح شنبه چهارراه آبرسان تبریز میگوید: «حدود ساعت ٣٥: ٠٨ بود که از طریق پلیس ١١٠ به ما اطلاع دادند که دختری روی پل عابرپیاده بلوار شهریار پشت برج بلور قصد خودکشی دارد، من به همراه آقای زرگری، مدیرکل اورژانس اجتماعی تبریز به سرعت خودمان را به آنجا رساندیم. شاید کمتر از ٥ دقیقه طول کشید تا به محل حادثه رسیدیم، قبل از من روانشناس پلیس سعی کرده بود تا مهدیه را از تصمیمش منصرف کند، اما موفق نشده بود. من با هرسختی بود، خودم را به مهدیه رساندم، در این شرایط یک حرکت نابجا یا یک کلمه حرف بیحساب میتواند فاجعهبار باشد.» او ادامه میدهد: «خدا کمکم کرد و توانستم اعتماد او را جلب کنم.
من از ارتفاع میترسم ولی آن روز فقط میخواستم که مهدیه زنده بماند، حدود ٢٠ دقیقه با هم صحبت کردیم و درنهایت او را از تصمیمش منصرف کردم.» حمیده درباره صحبتهای رد و بدل شده در آن ٢٠ دقيقه میگوید: «براساس آموزشهايی که در کلاسهای انصراف از خودکشی دیده بودم، ابتدا با معرفی خودم سعی در آرام کردن مهدیه داشتم، موفق هم شدم. در این شرایط مهمترین نکته صداقت داشتن با فردی است که قصد خودکشی دارد. بهخصوص اگر با فرد باهوشی طرف باشی. مهدیه خیلی باهوش است، معدل دوم دبیرستانش ٨٠/١٨ است. کارکردن و منصرف کردن این افراد از خودکشی کار سختی است. من میان صحبتهایم صادقانه به مهدیه گفتم كه از ارتفاع میترسم و دستم از شدت ترس یخ کرده است.
او هم به نوعی دلش برایم سوخت و راضی شد تا بقیه صحبتها را پایین پل ادامه دهیم.» سیامی به انگیزههای اصلی مهدیه برای خودکشی هم اشاره میکند: «مهدیه به من گفت از طرف خانواده تحت فشار است. البته مرگ مادرش هم افسردگی او را تشدید کرده است. مهدیه قبل از این هم یکبار دیگر اقدام به خودکشی کرده بود که با دخالت پلیس پایان یافت. او خانوادهاش را دوست دارد و البته که خانواده محترمی هم دارد. ولی شرایط این دختر به دلیل مرگ مادر و تنهایی خیلی حاد شده بود. او آخرین فرزند خانواده است و پس از مرگ مادرش وابستگی زیادی به خواهر بزرگش پیدا کرده، خواهرش هم که درگیر زندگی خودش است. به هر حال تشخیص ما این بود که باید مدتی را در بیمارستان تحت نظر پزشک باشد، الان هم در بیمارستان بستری است و من هم به ملاقاتش میروم.»
او ادامه میدهد: «البته بستری شدن در بیمارستان با رضایت خودش و خانوادهاش بود. مهدیه خودش هم میداند که خیلی از تصوراتش که او را به سمت خودکشی میکشاند، اشتباه و ناشی از بیماری افسردگی است؛ به همین دلیل هم راضی شد تا مدتی در بیمارستان تحت نظر باشد. همان روز حادثه وقتی با هم به اداره آمدیم به من گفت که میخواهد در بیمارستان بستری شود، خانوادهاش هم به این کار رضایت دادند.»
افزایش چندبرابری خودکشیها در کشور
به گفته این مددکار اجتماعی آمار خودکشیها در این چند ماه اخیر بهخصوص در بین نوجوانان بسیار زیاد شده: «ما سالهای گذشته هر ٣ تا ٤ ماه فقط یک مورد خودکشی داشتیم؛ در حالیکه از اواخر سال گذشته تاکنون هفتهاي ٥ تا ٦ مورد فقط در تبریز برای انصراف از خودكشي به محل اعزام میشویم، همکارانمان در سایر شهرها هم شرایط مشابهی دارند، نمیدانم چرا ولی چیزی كه مشخص است، خودکشی آن هم در ملاءعام زیاد شده است. این موضوع را باید بررسی کرد، شرایط نگرانکننده است.»
هر چند هنوز درخصوص افزایش خودکشیها در کشور آمار رسمی منتشر نشده و مسئولان هم بیشتر ترجیح میدهند در اینباره سکوت کنند، اما شواهد و گزارشات از افزایش خودکشیها بهخصوص در میان نوجوانان حکایت دارد. بیش از ١٨ خودکشی از ابتدای سالجاری تاکنون آن هم در بازه سنی ١٢ تا ٢٤ سال نشان میدهد که میل به خودکشی در بین نوجوانان افزایش پیدا کرده است.
آمار خودکشیها در٢ ماه نخست تابستان
٢٣ مرداد ساعت ٤ و ٢٠ دقیقه بعدازظهر سیما و آیدا دو دختر ١٣ و ١٤ ساله دست در دست یکديگر خودشان را از طبقه ششم ساختمانی در جنتآباد تهران به پایین پرتاب کردند و در دم جان سپردند. این دو دختر که با هم دوست بودند، قبل از اقدام به خودکشی با هم سلفی گرفتند. دو روز قبل از آن هم یعنی در ٢١ مرداد ماه دو پسر ٢٢ و ٢٤ ساله در یاسوج خود را از درخت بلوط حلقآویز کردند. این دو پسر دانشجو در وصیتنامه خود علت پایان دادن به زندگیشان را خستگی از دنیا اعلام کرده بودند. ١٨تیرماه نیز دختر و پسرجوان یاسوجی به دلیل مخالفت خانوادهها با ازدواجشان دست به خودکشی میزنند. پسر خودش را حلقآویز کرد و جان سپرد. دختر هم تصمیم گرفت با قرص به زندگیاش پایان دهد که البته این دختر با اقدامهای فوری پزشکی زنده ماند. در همین روز یک پسر دبیرستانی در تهران هم پس از امتحان ادبيات خودش را در سرویس بهداشتی مدرسه حلقآویز کرد.
اردیبهشت و خرداد اوج خودکشیهای پایتختنشینان
یکماه قبل از این حادثه هم یعنی١٨ خرداد دختری ١٥ ساله در شهرک بهاران سنندج خودش را از طبقه پنجم یک ساختمان مسکونی به پایین پرتاب کرد. چند روز قبل از آن هم یک پسر ٢٢ ساله خودش را از بالای پل عابرپیاده خیابان فردوسی سنندج به پایین پرتاب کرد که از این حادثه جان سالم به در برد. ١١خرداد در تهران، دختری ١٤ ساله بعد از تعطیلی از مدرسه خودش را حلقآویز کرد. او پس از بازگشت از مدرسه در منزل دست به خودکشی زد. ٢٨ اردیبهشت هم در مشهد، یک دختر ١٢ ساله خودکشی کرد.
او خودش را از طبقه چهارم یک ساختمان به پایین پرتاپ کرد؛ به گفته پدر این دختر، او به دلیل وسیلهای که نباید به مدرسه میبرده به مدت یک هفته از مدرسه اخراج شده و بهخاطر ترس از تنبیه پدر، دست به خودکشی زده است. ٢٧اردیبهشتماه نیز دختر٢٤ ساله پس از بالا رفتن از پل استقلال در خیابان هنگام تهران با تهدید رهگذران تصمیمش را برای مرگ خود خواسته اعلام کرد. دختر جوان قبل از هر اقدامی از سوی شاهدان حادثه خود را از روی پل به پايین پرتاب کرد. همان لحظه نیز خودرو عبوری دختر جوان را زیر گرفت و او در دم جان باخت.
چند روز قبل از آن هم شهروندان تهرانی در حوالی پل نیایش با صحنه خودکشی دختر ١٨ سالهای مواجه شدند. بعدازظهر پنجشنبه، ٢٣ اردیبهشت در میدان رسالت جوان ٢٨ساله خودش را از پلهوایی به پایین پرت کرد. او روی سقف آمبولانس سقوط کرد و زنده ماند اما به گفته مسئولان اورژانس تهران، چند جایش شکست و به بیمارستان منتقل شد. اما پرونده خودکشیهای اردیبهشتماه با مرگ دختر ١٨ ساله مشهدی به دلیل افسردگی و قبول نشدن در دانشگاه بسته شد.
فروردین پرحادثه
جمعه، ٢٠ فروردین ٩٥ دختری ١٥ساله به نام نازگل در تبریز دست به خودکشی زد و جان باخت. ٢٤ فروردین سال جاری مریم، دختر ٢٠ساله مهابادی اقدام به خودسوزی کرد و به علت سوختگی شدید به بیمارستان ارومیه منتقل شد. پیش از آن هم در شامگاه شنبه، ٢١ فروردین سال جاری، جوان ٢١ساله ساکن روستای شیرینآباد دزفول در اعتراض به فقر و بیکاری دست به خودکشی زد و جان باخت. اما آمار خودکشیهای فروردین ماه به همین جا ختم نشد و در روزهای پایانی نخستین ماه سال جدید دختر ١٧ ساله گچسارانی اقدام به خودکشی کرد. این دختر نوجوان به دور از چشم خانواده خود را با استفاده از شال به سقف انباری منزل حلقآویز کرد؛ پیکر بیجان این دختر توسط خانواده در انباری پیدا شد.
همه اینها گواهی بر افزایش خودکشی در کشور است. حتی ممکن است تعداد خودکشیهای سال ٩٥ بیش از این تعدادی باشد که در رسانهها منتشر نشد؛ اما این تعداد قابل توجه خودکشی از ابتدای سالجاری تاکنون نشان میدهد که این وضع برخلاف اظهارنظرهای برخی از مسئولان خیلی هم نگرانکننده است. اما به راستی دلیل افزایش خودکشیها در بین نوجوانان چیست؟ چه انگیزهای باعث میشود تا دختری یا پسری نوجوان پا روی همه ترسهایش بگذارد و دست به خودکشی بزند؟ چرا خودکشی در ملاءعام؟ این خودکشیها چه پیامی دارد؟ اینها سوالاتی است که شاید یک مددکار اجتماعی بهتر بتواند به آن پاسخ دهد. بهخصوص اگر آن مددکار در اورژانس اجتماعی و در واحد انصراف از خودکشی کار کند. حمیده سیامی کسی است که همین چند روز پیش یک دختر ١٧ ساله تبریزی را از خودکشی منصرف کرد و جانش را نجات داد. دختری که مثل بعضی از همسن و سالانش تصمیمش را گرفته بود تا به زندگیاش پایان دهد اما....
یک خودکشی دیگر در تبریز که ختم به خیر شد
همه چیز مثل هر روز بود، چند نفر توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودند، چند نفری هم دو طرف بلوار برای تاکسی گرفتن ایستاده بودند، دژبان کلانتری ١١ مراقب بود تا موتور یا خودرويي جلوی در کلانتری پارک نکند، عابران پیاده با عجله حرکت میکردند، صدای بوق تاکسیها برای همانها که کنار بلوار منتظر خودرو بودند، تمامی نداشت، ویراژ موتورها از لابهلای خودروها و مردمی که هر کدام با عجله به سمتی حرکت میکردند.
صبح شنبه حوالی چهارراه آبرسان تبریز مثل همه روزهای اول هفته پر جنبو جوش بود، همه عجله داشتند تا زودتر به کارشان برسند، به جز مهدیه، دختر ١٧ سالهای که در لابهلای هیاهوی خیابان به آرامی از پلههای پل عابرپیاده بلوار شهریار بالا رفت و خودش را به نردههای سفیدرنگ جلوی پل رساند؛ اما وقتی به آنجا رسید، دیگر همه چیز به هم ریخته بود، خودروها وسط خیابان ترمز کردند، عابران پیادهای که تا چند لحظه قبل با سرعت فقط به فکر رسیدن به محل کارشان بودند، همه بالا را نگاه میکردند و به او چشم دوخته بودند، همهمهای به پا شده بود، حتی کسی جرأت نزدیک شدن به پل عابر پیاده را هم نداشت، بلوار شهریار و چهارراه آبرسان از ترافیک بند آمده بود، خودروي آتشنشانی به کمک پلیس ترافیک خودرو و آدمها را شکافت و درست زیر پل تشک نجات را پهن کرد، همه سعی داشتند او را از تصمیمش منصرف کنند، اما مهدیه تصمیمش را گرفته بود، جدی و مصمم بود حتی با لحنی تند به روانشناس پلیس گفت که اگر بخواهد به او نزدیک شود، خودش را به پایین پرتاب میکند؛ همه نگران بودند عقربههای ساعت ١٠ دقیقه به ٨ صبح را نشان میداد که زنی از اورژانس اجتماعی تبریز با همه ترسی که از ارتفاع داشت، خودش را به مهدیه رساند و شروع به صحبت کرد.
کسی از آن پایین صدای آنها را نمیشنید، اما معلوم بود که او کارش را خوب بلد است، مهدیه دختری که تا چند دقیقه پیش فقط به خودکشی فکر میکرد، حالا ٢٠ دقیقه بود که داشت با حمیده صحبت میکرد؛ کسی نمیداند که در آن ٢٠ دقیقه چه گذشت اما بالاخره حمیده موفق شد تا مهدیه را از تصمیمش منصرف کند.
روایت یک مددکار اجتماعی از انگیزههای یک دختر ١٧ ساله برای خودکشی
حمیده سیامی، مددکار اجتماعی اورژانس تبریز که در مدت ٧سال فعالیت موفق به منصرفکردن ٤ نفر از خودکشی شده است، از آن دقایق دلهرهآور صبح شنبه چهارراه آبرسان تبریز میگوید: «حدود ساعت ٣٥: ٠٨ بود که از طریق پلیس ١١٠ به ما اطلاع دادند که دختری روی پل عابرپیاده بلوار شهریار پشت برج بلور قصد خودکشی دارد، من به همراه آقای زرگری، مدیرکل اورژانس اجتماعی تبریز به سرعت خودمان را به آنجا رساندیم. شاید کمتر از ٥ دقیقه طول کشید تا به محل حادثه رسیدیم، قبل از من روانشناس پلیس سعی کرده بود تا مهدیه را از تصمیمش منصرف کند، اما موفق نشده بود. من با هرسختی بود، خودم را به مهدیه رساندم، در این شرایط یک حرکت نابجا یا یک کلمه حرف بیحساب میتواند فاجعهبار باشد.» او ادامه میدهد: «خدا کمکم کرد و توانستم اعتماد او را جلب کنم.
من از ارتفاع میترسم ولی آن روز فقط میخواستم که مهدیه زنده بماند، حدود ٢٠ دقیقه با هم صحبت کردیم و درنهایت او را از تصمیمش منصرف کردم.» حمیده درباره صحبتهای رد و بدل شده در آن ٢٠ دقيقه میگوید: «براساس آموزشهايی که در کلاسهای انصراف از خودکشی دیده بودم، ابتدا با معرفی خودم سعی در آرام کردن مهدیه داشتم، موفق هم شدم. در این شرایط مهمترین نکته صداقت داشتن با فردی است که قصد خودکشی دارد. بهخصوص اگر با فرد باهوشی طرف باشی. مهدیه خیلی باهوش است، معدل دوم دبیرستانش ٨٠/١٨ است. کارکردن و منصرف کردن این افراد از خودکشی کار سختی است. من میان صحبتهایم صادقانه به مهدیه گفتم كه از ارتفاع میترسم و دستم از شدت ترس یخ کرده است.
او هم به نوعی دلش برایم سوخت و راضی شد تا بقیه صحبتها را پایین پل ادامه دهیم.» سیامی به انگیزههای اصلی مهدیه برای خودکشی هم اشاره میکند: «مهدیه به من گفت از طرف خانواده تحت فشار است. البته مرگ مادرش هم افسردگی او را تشدید کرده است. مهدیه قبل از این هم یکبار دیگر اقدام به خودکشی کرده بود که با دخالت پلیس پایان یافت. او خانوادهاش را دوست دارد و البته که خانواده محترمی هم دارد. ولی شرایط این دختر به دلیل مرگ مادر و تنهایی خیلی حاد شده بود. او آخرین فرزند خانواده است و پس از مرگ مادرش وابستگی زیادی به خواهر بزرگش پیدا کرده، خواهرش هم که درگیر زندگی خودش است. به هر حال تشخیص ما این بود که باید مدتی را در بیمارستان تحت نظر پزشک باشد، الان هم در بیمارستان بستری است و من هم به ملاقاتش میروم.»
او ادامه میدهد: «البته بستری شدن در بیمارستان با رضایت خودش و خانوادهاش بود. مهدیه خودش هم میداند که خیلی از تصوراتش که او را به سمت خودکشی میکشاند، اشتباه و ناشی از بیماری افسردگی است؛ به همین دلیل هم راضی شد تا مدتی در بیمارستان تحت نظر باشد. همان روز حادثه وقتی با هم به اداره آمدیم به من گفت که میخواهد در بیمارستان بستری شود، خانوادهاش هم به این کار رضایت دادند.»
افزایش چندبرابری خودکشیها در کشور
به گفته این مددکار اجتماعی آمار خودکشیها در این چند ماه اخیر بهخصوص در بین نوجوانان بسیار زیاد شده: «ما سالهای گذشته هر ٣ تا ٤ ماه فقط یک مورد خودکشی داشتیم؛ در حالیکه از اواخر سال گذشته تاکنون هفتهاي ٥ تا ٦ مورد فقط در تبریز برای انصراف از خودكشي به محل اعزام میشویم، همکارانمان در سایر شهرها هم شرایط مشابهی دارند، نمیدانم چرا ولی چیزی كه مشخص است، خودکشی آن هم در ملاءعام زیاد شده است. این موضوع را باید بررسی کرد، شرایط نگرانکننده است.»
۰