آیا "انتخاب سیاسی" همواره بین ترس و امید است؟

آیا "انتخاب سیاسی" همواره بین ترس و امید است؟
کد خبر : ۲۶۱۲۶
بازدید : ۶۳۷۲
آیا

"نه امید بدون ترس وجود دارد و نه ترس بدون امید."
"هر چیزی می‌تواند عامل تصادفیِ امید یا ترس باشد."
اسپینوزا، کتاب اخلاق

فرادید | احساسات مسری هستند، زیرا تمام مردم آن را حس می‌کنند و می‌شناسند. فلاسفه بر این باور بوده‌اند که انسان حیوانی اجتماعی است و منظورشان این بوده که وجود فیزیکی و روانی ما، یک جنبه تقلیدی اجتناب ناپذیر نیز دارد (البته ارسطو می‌گوید که این گزاره در مورد تمام حیوانات صدق می‌کند).

به گزارش فرادید*، ما از دیگران تقلید می‌کنیم؛ احساساتمان را به دیگران منتقل کرده و خودمان نیز تحت تاثیر دیگران قرار می‌گیریم. این رویه در مورد نحوه آموزش، عشق ورزیدن و رشد ما صحت دارد. چه اینکه ما تحت تاثیر دیگران قرار بگیریم و چه اینکه خودمان دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم، خارج از کنترل ما است. این امر منجر به تولید دو حلقه از افکار می‌شود: مدار مراقبت و دانش، و همچنین مدارِ سو استفاده و توهم.

ارتباط پذیری عواطف، به ویژه در مباحث سیاسی، اغلب دلیل نگرانی است. ما نگرانیم که مبادا مردم به اشتباه فریب احساسات یک آدم متقلبِ موفق را بخورند. یکی از اتهامات رسانه‌ها این است که "ما" را نسبت به خشونت ترسوتر کرده، و همزمان با آن کاری کرده تا بیشتر با آن خو بگیریم. البته بحث ما سر این نکته نیست زیرا شخصیت‌های کاریزماتیک یا "رسانه" به سادگی همان احساسات مدنظرشان را به توده مردم تزریق می‌کنند. هنرمندان، معلمان، سخنرانان، فرماندهان و سیاستمداران از قابلیت خط دهی به توده مردم برخوردارند، اما توده - یعنی خود ما - گاهی اوقات به شکل دور از انتظاری واکنش نشان می‌دهیم. البته گرچه صندلی قدرت و نمایش‌های فراگیر حائز اهمیت
ما نگرانیم که مبادا مردم به اشتباه فریب احساسات یک آدم متقلبِ موفق را بخورند.
هستند، اما توده مردم صرفا برآیند انفعالی آن‌ها نیست. اینکه چه کسی یا چه چیزی دست بالا را می‌گیرد، به اعمال و علائق گوناگون اما غیرقابل تخمین اکثریت وابسته است.

آیا

سیاست ترس و امید در انتخابات آمریکا
انتخابات جاری آمریکا باعث شده تا بار دیگر توجه همه به "واسط عاطفیِ سیاست" جلب شود. دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوری‌خواه آمریکا، ترس را به دل مخاطبان می‌اندازد. به همین دلیل، دو ابزار ترس و بیگانه هراسی مترادف با خط مشی اصلیِ حزب جمهوری خواهد شده است. در سوی دیگر، پیام هیلاری کلینتون از جنس امید است. او از حمایت اوباما برخوردار بوده و حزب دموکرات نیز احساس پیشرفت تدریجی و خوش‌بینی را در مردم القا می‌کند.

به ما گفته شده که «انتخاب» سیاسی همواره بین ترس و امید است، اما از طرفی همیشه اینطور نیست که ما احساساتمان را داخل صندوق رای بیندازیم! عواطف و احساسات هم به شکلی نیستند که همه وجود داشته باشد و ما مطابق میل‌مان آن را برداریم یا برنداریم.
به ما گفته شده که «انتخابِ» سیاسی همواره بین ترس و امید است، اما از طرفی همیشه اینطور نیست که ما احساساتمان را داخل صندوق رای بیندازیم!
باروخ اسپینوزا [1] (۱۶۳۲ - ۱۶۷۷ میلادی) در کتاب اخلاقش نوشت: «نه امیدِ بدون ترس وجود دارد و نه ترسِ بدون امید.»

دوقطبی بودن ترس و امید در سیاست امری سنتی است. اسپینوزا از جمله متفکران عصر رنسانس و اوایل دوران مدرن است که به مسئله "عواطف سیاسی و دولت" و همچنین "دولتِ عواطف سیاسی" پرداخت.

او نیز همچون توماس هابز [2] و ماکیاولی [3] معتقد است که "ترس" یکی از مهمترین احساسات دسته‌جمعی است که دولتمردان باید به شدت به آن حساس باشند. آن‌هایی که در هنر دولتمداری - چه بُعد ایدئولوژیک و چه بعد سرکوب‌گرایانه آن - دخیل هستند، باید به خوبی بدانند که چگونه حس ترس (مانند ترس از مجازات) را تحریک کنند. یک دولت برای بقای خود به القای ترس از "شمشیر" محتاج است. یک دولت لزوما تمام تلاششان را به کار می‌گیرد تا افراد خودش را به سمت فرمانبرداری و مردمش را به سمت اتحاد یا تسلیم در برابر آن‌ها سوق دهد. هیچ حزب یا کاندیدایی نمی‌تواند بدون اعمال ترس به قدرت برسد.

آیا
آیا "انتخاب سیاسی" همواره بین ترس و امید است؟

با این وجود، ترس‌های موجود در یک دولت فقط منحصر به مردم آن دولت نیست. دولت‌ها مادامی به حیاتشان ادامه می‌دهند که مردمش، به قول اسپینوزا، «متصل» به آن‌ها شده باشد و رهبران، قوانین و قانون اساسی آن را ستایش کنند. دولتمردان باید از انحلال حمایت جمعی مردم بترسند. دستگاه‌های مختلف دولت در ایجاد ترس دست دارند، اما آن‌ها باید ترس‌های خودشان را حس کرده و به آن واکنش نشان دهند.

بنابراین همگام با باز شدن گره‌های انتخاباتی [آمریکا] (که در واقع مجموعه‌ای از درخواست‌های صورت گرفته توسط کاندیداها برای جلبِ حمایت مردم است)، به دو نکته پی می‌بریم: اول اینکه رهبران حزبیِ مشتاق به صندلی قدرت در پی ساختن آینده ما هستند، و دوم اینکه
دولت‌ها مادامی به حیاتشان ادامه می‌دهند که مردمش، به قول اسپینوزا، «متصل» به آن‌ها شده باشد و رهبران، قوانین و قانون اساسی آن را ستایش کنند.
چگونه امیدها و ترس‌های ما می‌توانند به عنوان اهرمی علیه حکومت باشند. از این رو، در همین حین که بر تعداد افرادی که از اجرای قانون مانند اعمال مجازات سلیقه‌ای، بازداشت و محروم‌سازی ترس دارند، اصلِ ستایش قانون توسط مردم (که هر دولتی به آن وابسته است) تهدید می‌شود. همین ترس شکل گرفته می‌تواند سرچشمه قدرت باشد. نباید امید را به سادگی جایگزین آن ترس کرد، گرچه میانه‌روها به شکلی بی‌باکانه به قدرت خواهند رسید و "ابزار سرکوب دولت" [لوئی پیر آلتوس، فیلسوف مارکسیست فرانسوی، معتقد بود که ابزار سرکوب دولت شامل پلیس، ارتش، دستگاه قضا و زندان است] را مهار خواهند کرد. ما نباید ترس‌های یک حکومت را تضعیف کنیم و یا ترس از ماموران حکومتی را راحت بگیریم.

این نوشتار به هیچ وجه یک اعلامیه ترس نیست. حتی دفاع از "حزب ترس" نیز نیست - که البته چنین حزبی اصلا وجود خارجی ندارد. این گزارش نوعی مشاهده - یا شاید یک محکومیت از جنس اسپینوزا - باشد که به واسطه آن، ساختار حیات سیاسی لزوما توسط دینامیک پیچیده‌ی ارتباط عاطفی تعریف شود که در آن "ترس و امید" نقشی کلیدی را ایفا می‌کند.

آیا
عواطف سیاسی و دولت یا دولتِ عواطف سیاسی؟

بیایید با علم به اینکه می‌دانیم نمی‌توان از بالا از گزند ترس رها شد، در مورد دینامیک ارتباط عاطفی بحث کنیم. بنابراین، دست کم به همان اندازه که در مورد تاثیرگذاری رهبران بر روی خودمان صحبت می‌کنیم، باید در مورد تاثیرگذاری ما بر روی آن‌ها نیز صحبت کنیم. پرسش انتخاب بین امید و ترس نیست. حتی در مورد این نمی‌پرسیم که باید نسبت به چیزهایی امید داشته باشیم و یا بترسیم؛ بلکه باید پرسید، کدامیک از انواع ترس و امید را با علم به این مسئله که می‌دانیم آن‌‎ها هر روز توجه می‌کنند، باید به دولتمردان القا کنیم. [4]

پی‌نوشت‌‎ها
[1] Benedict de Spinoza
[2] Thomas Hobbes
[3] Machiavelli
[4] نوشتار فوق به قلم هاسانا شارپ، استاد فلسفه دانشگاه مک‌گیل، به رشته تحریر درآمده است. وی چندین مقاله و کتاب در مورد اسپینوزا، تئوری فمینیسم و حتی اخیرا تغییرات اقلیمی به چاپ رسانده است.

منبع: The Philosophical Salon
ترجمه: وبسایت فرادید
۰
نظرات بینندگان
  • حسین ارسالی در

    این عکس استالین و روزولت و چرچیل عجب عکسی هست سه شخصیت و سیاستمدار تاثیرگذار در تاریخ جهان این سه تا هستند. بحث تاثیرگذاری حتما به معنای مثبت نیست ولی هر چه بودند در یک برهه ی خاصی این شخصیت ها حضور داشتند در جنگ جهانی دوم.

  • ناشناس ارسالی در

    عجب مطلب نابی بود... واقعا لذت بردم. بسیار شیوا بود. به دوستانی که نخوندن پیشنهاد میکنم حتما بخونن.

    فلاسفه قدیم نظیر اسینوزا به درستی از قرن‌ها پیش سیاست حاکم در دنیای امروز رو پیشبینی کرده بودن و محاله بشه ردش کرد.

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید