جرقههای هولناک «نگاه چپ!»
عقربه های ساعت 2 بامداد نوزدهم شهریور را نشان می داد که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد به صدا درآمد و ماموران کلانتری التیمور از مرگ جوانی بر اثر اصابت ضربات چاقو خبر دادند.
کد خبر :
۲۶۳۶۱
بازدید :
۱۲۶۷
نگاه خونبار، باز هم آتش نزاعی خونین را در مشهد شعله ور کرد که طی آن جوان 31 سالهای به قتل رسید، کودکانی یتیم شدند و چندین متهم در انتظار محاکمه پشت میلههای زندان قرار گرفتند!
به گزارش خراسان، عقربههای ساعت 2 بامداد نوزدهم شهریور را نشان میداد که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد به صدا درآمد و ماموران کلانتری التیمور از مرگ جوانی بر اثر اصابت ضربات چاقو خبر دادند.
در پی دریافت این خبر، قاضی ویژه قتل عمد که هنوز در حال بررسی صحنه خودکشی یک جوان در بولوار ذوالفقار مشهد بود بلافاصله عازم بیمارستان شهید هاشمینژاد شد و به تحقیق در این باره پرداخت.
بررسیهای مقدماتی قاضی احمدی نژاد بیانگر آن بود که جوانی 31 ساله طی نزاعی خونین مقابل یک میوه فروشی در خیابان شهید حسینی محراب (دریای دوم) با ضربات چاقو به قتل رسیده است. با روشن شدن بخشی از ماجرای این جنایت، تحقیقات شبانه مقام قضایی به محل وقوع حادثه کشیده شد.
برادر مقتول که در این نزاع خونین شرکت داشت و توسط ماموران انتظامی دستگیر شده بود درباره چگونگی آغاز نزاع دسته جمعی به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: برادرم «علی. م» پایینتر از مغازه من به میوه فروشی مشغول بود. آن شب من در مغازه میوه فروشی خودم ایستاده بودم که موتورسواری نزدم آمد و گفت: برادرت با چند نفر در حال مشاجره است و احتمال دارد که با یکدیگر درگیر شوند.
این بود که بلافاصله به همراه پسرخاله ام سوار موتورسیکلت شدیم و به مغازه برادرم رفتیم اما به محض رسیدن ما سروصدا بالاگرفت و دیدم فردی به نام «محسن» که همه به خاطر قدرت نمایی هایش از او می ترسیدند به همراه یکی از دوستانش با برادرم در حال مشاجره است.
«محسن» وقتی مرا دید با چاقو به سمت ما آمد که من عقب عقب رفتم و با لولهای که در دست داشتم ضربه ای به کله چراغ موتورسیکلت او زدم. در همین حال فریاد زن برادرم را شنیدم وقتی به آن سو نگریستم دیدم سینه برادرم شکافته شده است.
بلافاصله او را به بیمارستان شهید هاشمی نژاد رساندم که محسن و دوستش هم از این فرصت استفاده کردند و متواری شدند. گزارش حاکی است در پی اظهارات برادر مقتول، قاضی احمدی نژاد با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی خواست تا با به کارگیری امکانات پلیسی و ردیابی های اطلاعاتی برای دستگیری متهمان اقدام کنند.
کارآگاهان که با دستگیری برخی از نزدیکان متهمان، به محل اختفای ضارب و همدستش پی برده بودند، موفق شدند در چند عملیات جداگانه متهمان فراری را به محل قرار بکشانند و آنان را دستگیر کنند.
«محسن» متهم ردیف اول این پرونده جنایی پنجشنبه گذشته وقتی مقابل دوربین قوه قضاییه در حضور قاضی ویژه قتل عمد به بازسازی صحنه جنایت پرداخت، گفت: همه چیز به خاطر «یک نگاه!» اتفاق افتاد. آن شب من و دوستم جلیل سوار بر موتورسیکلت آرام آرام به سوی منزل حرکت می کردیم که مقابل میوه فروشی توقف کردیم.
در این لحظه جوان میوه فروش که کنار همسر و دختر کوچکش ایستاده بود رو به من کرد و گفت: «چیه این طوری نگاه می کنی!» به او گفتم برو پی کارت زن و بچه ات این جا هستند! متهم 30 ساله مدعی شد در حال مشاجره بودیم که برادر مقتول و یکی از بستگانش سوار بر موتورسیکلت از راه رسیدند و به طرف ما حمله کردند. برادر مقتول با میله فلزی به چراغ جلوی موتورم کوبید و پسرخاله اش نیز با دوستم درگیر شد.
در همین حال «علی» (مقتول) که برادرش را دیده بود با چاقو به سوی من حمله کرد و ضربه ای به صورتم زد که لب و زبانم پاره شد! من هم که ترسیده بودم چاقو را بیرون کشیدم و چند ضربه به قفسه سینه اش زدم و پس از آن هم از محل فرار کردیم. من به پایانه مسافری رفتم و چاقوی خون آلود را لای درختان شمشاد انداختم و به نیشابور گریختم که ماموران کارد خونین را پیدا کردنداما وقتی شنیدم پدرم دستگیر شده است خودم را به مشهد رساندم و نزد ماموران رفتم.
متهم این پرونده جنایی درحالی که جزئیات قتل به خاطر «نگاه چپ» را تشریح میکرد به درخت حاشیه خیابان تکیه زد و گفت: اشتباه کردم و حالا باید در انتظار قصاص باشم!
در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد درحالی که جوانان محل شاهد عاقبت چاقوکشی بودند خطاب به متهم گفت: این نتیجه قدرت نمایی با چاقو است! روزی تو را به عنوان نماد قدرت نمایی می شناختند و اکنون روزگار خودت را با همین قدرت نمایی به تباهی کشاندی! خانوادهای را داغدار کردی و خودت را به این روز انداختی! ضارب با شنیدن این جملات و درحالی که ابراز ندامت میکرد چشمان اشکبارش را به پابندهای آهنین دوخت و گفت: کاش هیچ وقت چاقو به دست نمیگرفتم!
شایان ذکر است: در آغاز بازسازی صحنه قتل ابتدا سرگرد نجفی خلاصه ای از این پرونده جنایی را مقابل دوربین قوه قضاییه شرح داد و سپس قاضی احمدی نژاد با صدوردستور بازداشت موقت، متهمان این پرونده جنایی را روانه زندان کرد.
به گزارش خراسان، عقربههای ساعت 2 بامداد نوزدهم شهریور را نشان میداد که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد به صدا درآمد و ماموران کلانتری التیمور از مرگ جوانی بر اثر اصابت ضربات چاقو خبر دادند.
در پی دریافت این خبر، قاضی ویژه قتل عمد که هنوز در حال بررسی صحنه خودکشی یک جوان در بولوار ذوالفقار مشهد بود بلافاصله عازم بیمارستان شهید هاشمینژاد شد و به تحقیق در این باره پرداخت.
بررسیهای مقدماتی قاضی احمدی نژاد بیانگر آن بود که جوانی 31 ساله طی نزاعی خونین مقابل یک میوه فروشی در خیابان شهید حسینی محراب (دریای دوم) با ضربات چاقو به قتل رسیده است. با روشن شدن بخشی از ماجرای این جنایت، تحقیقات شبانه مقام قضایی به محل وقوع حادثه کشیده شد.
برادر مقتول که در این نزاع خونین شرکت داشت و توسط ماموران انتظامی دستگیر شده بود درباره چگونگی آغاز نزاع دسته جمعی به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: برادرم «علی. م» پایینتر از مغازه من به میوه فروشی مشغول بود. آن شب من در مغازه میوه فروشی خودم ایستاده بودم که موتورسواری نزدم آمد و گفت: برادرت با چند نفر در حال مشاجره است و احتمال دارد که با یکدیگر درگیر شوند.
این بود که بلافاصله به همراه پسرخاله ام سوار موتورسیکلت شدیم و به مغازه برادرم رفتیم اما به محض رسیدن ما سروصدا بالاگرفت و دیدم فردی به نام «محسن» که همه به خاطر قدرت نمایی هایش از او می ترسیدند به همراه یکی از دوستانش با برادرم در حال مشاجره است.
«محسن» وقتی مرا دید با چاقو به سمت ما آمد که من عقب عقب رفتم و با لولهای که در دست داشتم ضربه ای به کله چراغ موتورسیکلت او زدم. در همین حال فریاد زن برادرم را شنیدم وقتی به آن سو نگریستم دیدم سینه برادرم شکافته شده است.
بلافاصله او را به بیمارستان شهید هاشمی نژاد رساندم که محسن و دوستش هم از این فرصت استفاده کردند و متواری شدند. گزارش حاکی است در پی اظهارات برادر مقتول، قاضی احمدی نژاد با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی خواست تا با به کارگیری امکانات پلیسی و ردیابی های اطلاعاتی برای دستگیری متهمان اقدام کنند.
کارآگاهان که با دستگیری برخی از نزدیکان متهمان، به محل اختفای ضارب و همدستش پی برده بودند، موفق شدند در چند عملیات جداگانه متهمان فراری را به محل قرار بکشانند و آنان را دستگیر کنند.
«محسن» متهم ردیف اول این پرونده جنایی پنجشنبه گذشته وقتی مقابل دوربین قوه قضاییه در حضور قاضی ویژه قتل عمد به بازسازی صحنه جنایت پرداخت، گفت: همه چیز به خاطر «یک نگاه!» اتفاق افتاد. آن شب من و دوستم جلیل سوار بر موتورسیکلت آرام آرام به سوی منزل حرکت می کردیم که مقابل میوه فروشی توقف کردیم.
در این لحظه جوان میوه فروش که کنار همسر و دختر کوچکش ایستاده بود رو به من کرد و گفت: «چیه این طوری نگاه می کنی!» به او گفتم برو پی کارت زن و بچه ات این جا هستند! متهم 30 ساله مدعی شد در حال مشاجره بودیم که برادر مقتول و یکی از بستگانش سوار بر موتورسیکلت از راه رسیدند و به طرف ما حمله کردند. برادر مقتول با میله فلزی به چراغ جلوی موتورم کوبید و پسرخاله اش نیز با دوستم درگیر شد.
در همین حال «علی» (مقتول) که برادرش را دیده بود با چاقو به سوی من حمله کرد و ضربه ای به صورتم زد که لب و زبانم پاره شد! من هم که ترسیده بودم چاقو را بیرون کشیدم و چند ضربه به قفسه سینه اش زدم و پس از آن هم از محل فرار کردیم. من به پایانه مسافری رفتم و چاقوی خون آلود را لای درختان شمشاد انداختم و به نیشابور گریختم که ماموران کارد خونین را پیدا کردنداما وقتی شنیدم پدرم دستگیر شده است خودم را به مشهد رساندم و نزد ماموران رفتم.
متهم این پرونده جنایی درحالی که جزئیات قتل به خاطر «نگاه چپ» را تشریح میکرد به درخت حاشیه خیابان تکیه زد و گفت: اشتباه کردم و حالا باید در انتظار قصاص باشم!
در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد درحالی که جوانان محل شاهد عاقبت چاقوکشی بودند خطاب به متهم گفت: این نتیجه قدرت نمایی با چاقو است! روزی تو را به عنوان نماد قدرت نمایی می شناختند و اکنون روزگار خودت را با همین قدرت نمایی به تباهی کشاندی! خانوادهای را داغدار کردی و خودت را به این روز انداختی! ضارب با شنیدن این جملات و درحالی که ابراز ندامت میکرد چشمان اشکبارش را به پابندهای آهنین دوخت و گفت: کاش هیچ وقت چاقو به دست نمیگرفتم!
شایان ذکر است: در آغاز بازسازی صحنه قتل ابتدا سرگرد نجفی خلاصه ای از این پرونده جنایی را مقابل دوربین قوه قضاییه شرح داد و سپس قاضی احمدی نژاد با صدوردستور بازداشت موقت، متهمان این پرونده جنایی را روانه زندان کرد.
۰