متهم: دخترم فاسد بود او را كشتم

کد خبر : ۲۹۳۴۹
بازدید : ۱۵۴۷

بيني نوك‌تيز، فك رو به جلو و چشمان تو رفته. پيرمرد جرم سنگيني مرتكب شده. پيراهن آبي راه راه زندان پوشيده و شلوارش را تا نزديك قفسه سينه‌اش بالا كشيده. تمام وزنش را روي عصايي انداخته كه با خود از زندان رجايي‌شهر به دادگاه كيفري استان تهران آورده. دستبند و پابند آهني او را در بند دو‌سرباز گرفتار كرده كه هنوز پشت لب‌شان سبز نشده است. متهم، نيمه شب ارديبهشت ٩٣، وقتي دخترش خواب بود، به آرامي به او نزديك شد، پتو را از رويش برداشت و ضربه‌هاي چاقو را آنقدر در بدنش فرو كرد كه كشته شد.

وقتي ماموران به خانه ريختند و دستگيرش كردند، مدعي شد كه «دخترش فاسد بود، بعضي شب‌ها خانه نمي‌آمد، دو بار خودكشي كرده و مي‌خواست بازيگر شود.» او صبح ديروز در حالي در شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي زالي محاكمه شد كه زنش در اين مدت از او طلاق گرفته و پسرش نيز حاضر نشد در جلسه حاضر شود.

در ابتداي دادگاه، نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد كه در آن آمده بود: «متهم، مردي ٦٥ ساله است كه دو سال پيش دخترش را كشته. او اعتراف كرده كه وقتي ضربه اول را در خواب به دخترم زدم، او فرار كرد تا به اتاق برادرش برود اما جلوي دهانش را گرفتم و ضربه‌اي ديگر وارد كردم. كشته كه شد، تلفن را برداشتم و به يكي از آشنايانم زنگ زدم تا خودم را معرفي كنم. چند دقيقه بعد ماموران خودشان را رساندند.»

براساس محتويات پرونده، مادر مقتوله پيش از اين رضايت بي قيد و شرط خود را اعلام كرده است. همچنين از آنجا كه براساس قانون مجازات اسلامي، اگر پدري مرتكب قتل فرزندش شود، به قصاص محكوم نخواهد شد بنابراين قضات دادگاه به جنبه عمومي جرم او رسيدگي مي‌كنند كه مي‌تواند از سه تا ١٠ سال حبس براي متهم در پي داشته باشد.

نوبت كه به متهم رسيد، سرباز زندان دستبندش را باز كرد. ايستاد و به عصا تكيه داد. دست چپ، روي جايگاه، دست راست روي عصا، كمي مي‌لرزيد. موي سفيد هنوز تمام صورتش را در حبس فرو نبرده بود. قاضي زالي پرسيد: «ارتباط شما با دخترتان چطور بود و با چه انگيزه‌اي او را كشتي؟» چين به گونه‌هاي متهم افتاد. لبانش را ورچيد و كمي اشك ريخت. سپس گفت: «داستان اين قتل طي ٢٢ سال شكل گرفت. من دو پسر و يك دختر (مقتول) داشتم كه يكي از پسرهايم وقتي ١٨ سال داشت در شيراز تصادف كرد و كشته شد. شركتي در يكي از استان‌ها داشتم و مجبور بودم مدام در سفر باشم طوري كه بعضي وقت‌ها ٤٠ روز يك‌بار به خانه مي‌آمدم و كمتر بالاي سر دخترم بودم. او راه راست را انتخاب نكرد. يك بار با پسري گرفته بودنش. سند گذاشتم بيرون آمد. چند روز گذشت، گفت مي‌خواهم بازيگر شوم. گفتم‌اي بابا! پدربزرگ تو آدم بزرگي بوده و همه او را مي‌شناسند. اگر بازيگر شوي من چطور سرم را در محله بالا بگيرم؟!»

از رييس دادگاه اجازه گرفت و روي صندلي نشست «چند روز كه از اين داستان گذشت، دخترم رفته بود حمام. مدتي بعد، احساس كردم صداي آب دوش خيلي يكنواخت است. به همسرم گفتم. رفتيم ديديم در وان افتاده و خون دور و برش را گرفته. رگش را زده بود چون من نگذاشته بودم برود فيلم بازي كند. با اصرار مادرش اجازه دادم. دو روز رفت اما شب سوم خانه نيامد. وقتي برگشت، گفتم ديگر نمي‌گذارم بروي كه اينبار هم قرص خورد و خودكشي كرد. چند روز در بيمارستان لقمان بستري بود. يكهو شش ماه ناپديد شد و خانه نيامد. همه اين مسائل ادامه داشت تا اينكه روز حادثه، نمي‌دانم چه شد كه آن اتفاق افتاد. من هيچ چيزي از آن دقيقه‌ها يادم نمي‌آيد. هرچه كه در آگاهي اعتراف كردم، بقيه به من گفتند.»

سپس قاضي اسلامي از متهم پرسيد «تو گفتي دخترت فاسد بوده براي همين او را كشتي اما هيچ مدركي براي اثبات اين ادعا ارايه نكردي. قضات مي‌توانند براساس قانون، تا١٠ سال حبس به تو بدهند. چه تضميني است كه اگر آزاد شوي، دوباره مرتكب قتل نمي‌شوي؟ چرا آن زمان به قانون مراجعه نكردي و خودت عمل كردي؟» متهم چند بار ميان حرف قاضي پريد و سرانجام گفت: «پس از آن حادثه، شب‌ها نمي‌توانم بخوابم و پشيمانم. از شما مي‌خواهم در حكمم تخفيف قايل شويد. » در پايان قضات وارد شور شدند تا راي نهايي را صادر كنند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید