آیا جنگ جهانی سوم در راه است؟
تنها باید امیدوار باشیم که سخنان سر ادوارد گرِی، وزیر امور خارجه بریتانیا، در آستانه جنگ جهانی اول در دوران ما تکرار نشود: «چراغهای سراسر اروپا خاموش خواهند شد. احتمالا دیگر در طول زندگیمان آنها را مشاهده نخواهیم کرد.» اما نشانههای کنونی به هیچ وجه مناسب نیستند.
کد خبر :
۳۵۲۰۳
بازدید :
۹۲۴۷
فرادید | یوسف الجینجیهی- گرچه از زمان پایان جنگ جهانی دوم هیچ تصادم مهم فیزیکی بین قدرتهای جهانی صورت نگرفته، اما ما شاهد ظهور سه جبهه در سطح جهانی هستیم که احتمال بروز سومین جنگ جهانی را بیش از پیش میکنند.
به گزارش فرادید به نقل از ایندیپندنت، احتمال بروز یک نبرد جهانی - اگر میخواهید نامش را جنگ جهانی سوم بنامید - کمی دور از ذهن به نظر میرسد. از سال 1945 میلادی، هیچ تصادم مهمی بین قدرتهای جهانی درنگرفته است. پروژه اروپایی پساجنگی بر محور صلح، عدالت اجتماعی و هماهنگی جمعی شکل گرفت. اما پس از گذشت چند دهه و با ظهور ناسیونالیسم، احتمال خطر جنگ در قارهای با تاریخ جنگهای خونین احساس میشود.
هر دو جنگ جهانی اول و دوم در قرن 20 میلادی غیرقابل پیشبینی بودند. کریستوفر کلارک در مقاله "خوابگردها: چگونه اروپا به سمت جنگ جهانی اول پیش رفت" به مسیر منتهی به جنگ جهانی اول اشاره میکند. پیش از وقوع جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی، اروپا در آرامشی مثال زدنی به سر میبرد - قرن 19 میلادی که سرشار از ثبات و صلح نسبی بود. قدرتهای اروپایی پیش از آن کشتار، روابط دیپلماتیک و تجاری با یکدیگر برقرار کرده بودند.
قدرتهای جهانی در دهه 30 میلادی نیز به دلیل ترویج سیاست ایجاد صلح و آرامش، عدم تمایل اولیه ایالات متحده برای ورود و همچنین پیمان نازیها و شوروی، تمایل داشتند از وقوع یک جنگ دیگر پیشگیری کنند. برای مثال میتوان به اقدامات "صلح برای زمان ما" توسط نویل چمبرلین، نخست وزیر بریتانیا بین سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۴۰، اشاره کرد. مفهوم جنگ جهانی سوم در طول جنگ سرد نیز کاملا با مفهوم جنگ اتمی و دکترین تخریب حتمی متقابل (MAD) گره خورده بود.
این احتمال اما وجود دارد که جنگ بعدی بین قدرتهای جهانی به همان شکل جنگ سرد و یا حتی جنگ گرم (در مقابل جنگ هستهای) باشد. در قرن بیستم اما شاهد ظهور سه جبهه هستیم که میتوانند مکان هندسی جنگهای بعدی را روشن کنند. جبهه اول به روابط اروپا - روسیه و جنگ سردی که بر اثر نبرد اوکراین بین آنها شکل گرفته اشاره دارد. جبهه دوم معادلات خاورمیانه است که حول محور داعش و جنگ سوریه گره خورده است. جبهه سوم نیز به مقابله آمریکا و چین در منطقه آسیا-اقیانوسیه تعلق دارد.
جنگ سرد دوم
مجله تایم - مبتکر ایده جنگ سرد بعدی در ایالات متحده - در سال 2014 نسبت به شروع جنگ سرد دوم خبر داد. دولتهای غربی، حمله ولادیمیر پوتین به گرجستان در سال 2008 و پس از آن اکراین را دو نشانه توسعهطلبی او خواندند. از قرار معلوم، دیگر خبر از اتهاماتی که پس از جنگ عراق در مورد نقض تمامیت ارضی کشورها به ایالات متحده نسبت داده میشد، نبود. جان میرزهایمر، در فارن افیرز، نوشت که واقعیت این بود که ناتو پیش از بحران اوکراین دو مرتبه توسعهطلبی به سمت مرزهای روسیه انجام داده بود؛ این اقدامات نقض تعهداتی بود که بلوک شرق و غرب پس از پایان جنگ سرد بر سر آن به توافق رسیده بودند.
از این نظر، اتفاقات اکراین را باید پایانی بر آن فرآیند دانست. در ضمن نباید فراموش کرد که واکنش ایالات متحده به دخالت شوروی در کوبا در دهه 60 میلادی چندان آرام و صمیمانه نبود. افزایش نیروهای نظامی توسط ناتو و روسیه را باید بازیهای جنگی خطرناک این روزهای اروپا دانست؟
اندیشکده شبکه رهبری اروپایی (ELN) در سال 2015 گزارشی را با عنوان "باید برای بدتر از اینها خودمان را آماده کنیم" منتشر کرد: آیا اقدامات نظامی ناتو و روسیه احتمال وقوع جنگ در اروپا را بیش از پیش میکند؟ این گزارش مانورهای نظامی اخیر روسیه با 80.000 نیروی نظامی و ناتو با 15.000 نیروی نظامی را تحلیل کرده بود. در ادامه گزارش گفته شده بود که «هر طرف با توجه به قابلیتهای طرف دیگر مانورهایش را انجام میدهد؛ این در حالی است که سخنگویان هر طرف تاکید دارد که مانورهایشان را برای مقابله با ماهیت و قدرت دشمنان فرضی طراحی کردهاند. روسیه آماده درگیری با ناتو و ناتو نیز آماده درگیری با روسیه میشود.»
میخائیل گورباچف و رونالد ریگان توانستند روابط روسیه و آمریکا را گسترش دهند، اما آیا چنین چیزی بین ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ ممکن است؟
اخیرا ایالات متحده نیروهایش را در لهستان مستقر کرده است؛ اقدامی که پس از پایان جنگ سرد در این اندازه بیسابقه بوده است. ایالات متحده همچنین تحرکاتی در کشورهای اروپای شرقی نظیر استونی، بلغارستان و رومانی داشته که باعث شده روسیه با انتقال موشکهای اسکندر-ام (با قابلیت حمل کلاهک هستهای) به پایگاه دریاییاش در کالینینگراد واکنش نشان دهد.
بنا به گفته نیویورک تایمز، قرار است یک سامانه دفاع موشکی آمریکایی همچون رومانی در لهستان ساخته شود. حال سوال این است که آیا رویکرد ترامپ در قبال روسیه موجب بهتر شدن شرایط خواهد شد؟ اگر جنگجویان سرد سامانه دفاعی آتلانتیسیست و تندرویان روسی به همان شکل سابق به کارشان ادامه دهند، بنابراین شاهد افزایش تنشها خواهیم بود.
ژئوپلیتیک خاورمیانه
یورگن تودنهوفر، نویسنده آلمانی، به نکته بسیار جالبی اشاره میکند. او میگوید که در دوران پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر، تنها چند صد جنگجوی اسلام گرا در کوههای هندوکش وجود داشتند. اما در طول 16 سال جنگ علیه تروریسم، هزینه 4000 بیلیون دلاری و کشته شدن حدود 1.3 میلیون نفر، تعداد تروریستها در حال حاضر به عدد 100.000 نفر نزدیک شده است. جنگ علیه تروریسم به نوبه خود یک شکست بزرگ بوده است. اما این اتفاق چگونه رخ داد؟ ویزلی کلارک، ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا، میگوید که پنتاگون پس از حمله 11 سپتامبر تصمیم گرفت که به هفت کشور حمله کند: عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، سومالی و یمن. بهانه حمله تروریسم بود اما هدف اصلی تضمین تسلط نظامی و اقتصادی بر این مناطق بود. برخی از منتقدان هدف از جنگ عراق را دسترسی به داراییهای عراق میدانند. نائومی کلاین میگوید که بازسازی عراق حدود 100 بیلیون دلار به اقتصاد آمریکا کمک کرده است. با این حال، عراق در فرآیند جنگ از یک دیکتاتوری سکولار به پناهگاه امنی برای تروریستهای افراطی بدل گشت. براندازی رژیم بعث عراق موجب ایجاد هرج و مرج گشت و علاوه بر آن به یکی از هستههای مهم داعش تبدیل شد.
دستگاههای اطلاعاتی پیشبینی کرده بودند که جنگ عراق به رشد گروههای تروریستی کمک خواهد کرد
تنشهای موجود بین سنیها و شیعیان عراق به طور غیر مستقیم به رشد القاعده کمک کرد. این اتفاق یکی از تاکتیکهای کلاسیک استعماری یعنی "تقسیم کن تا حکمرانی کنی" محسوب میشود. در حقیقت دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده پیشبینی کرده بودند که جنگ عراق به رشد گروههای تروریستی کمک خواهد کرد.
سیمور هِرش، روزنامه نگار کارکشته، در سال 2007 مقالهای بسیار مهم را در نیویورکر منتشر کرد. بر اساس آن، استراتژی ژئوپلیتیک ایالات متحده در خاورمیانه حذف قدرت منطقهای ایران و متحدان شیعهاش در سوریه و لبنان بود. هرش از آن پس در مقالههای دیگر نوشته که حذف بشار اسد به اتحاد شیعیان لطمه خواهد زد. این اتحاد پس از نابودی عراق تنها مانع ایالات متحده برای دسترسی کامل به بزرگترین میادین نفتی جهان محسوب میشود.
در جنگ سوریه، کشورهای عربستان سعودی، قطر و ترکیه با یکدیگر متحد شده و گروههای تروریستی رادیکال نظیر جبهه نصرت را تجهیز کردهاند. جو بایدن نیز کاملا صادقانه به این موضوع پرداخته است. حتی در ایمیلهای لو رفته از سوی ویکی لیکس مشاهده میکنیم که هیلاری کلینتون نیز از تجهیز شدن داعش توسط نیروهای عربستان سعودی و قطر آگاهی داشته است.
استفاده دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده از شرکتهای وابسته به سازمان سیا در خط لوله لیبی تا سوریه موجب شد تا هیولایی مانند داعش ساخته شود. یک یادداشت بجای مانده از یک دستگاه اطلاعاتی در سال 2012 نشان داد که "داعش برای منزوی کردن دولت سوریه" در این کشور شکل خواهد گرفت.
اقدامات تروریستی داعش در اروپا نشان داد که کنترل سیاستهای این شکل گروهها تا چه حد دشوار است. جنگ سوریه با سرمایهگذاری روسیه شاهد بازگشت ابرقدرتها به میدان نبرد بوده است. شرایط فعلی به نحوی است که احتمال ورود قدرتهای غربی به صحنه را دوچندان کرده است. پیامد احتمالی دیگر وقوع درگیری بین شیعیان و سنیها و یا ایران و عربستان است. البته باید تاکید کرد که عدم وجود ثبات در عراق و سوریه شاید تعمدی و مهندسی شده باشد.
یکی از حملات انتحاری داعشیها
شاید هدف ایجاد قلمروهای کوچکتر و ضعیفتر در خاورمیانه باشد که انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند. ساموئل هانتینگتون، در دهه 90 میلادی، نسبت به برخورد تمدنها هشدار داد. چنین هشداری حتی پس از حادثه 11 سپتامبر دور از ذهن به نظر میرسید اما این روزها دیگر کسی آن را غیرقابل وقوع نمیداند. هدف داعش ترویج خشونت بیشتر و حذف "مناطق خاکستری" در جوامع چند فرهنگی (محل زندگی مسلمانان در کنار مردم ادیان دیگر) است. داعش مسلمانان را اجبار میکند تا به "خلافت" بپیوندند. سیاست ایالات متحده نیز به شکلی کنایی در جهت سیاستهای داعش است. حتی چنین به نظر میرسد که داعش در جهت تحقق استراتژیهای ژئوپلیتیک ایالات متحده حرکت میکند.
آسیا - اقیانوسیه
"گوست فلیت" نام رمانی است که توسط سینگر و آگوست کول درباره جنگ جهانی بعدی نوشته شده است. جنگ جهانی بعدی، بر اساس این رمان، جنگی بین سه کشور ایالات متحده، چین و روسیه خواهد بود که ابزار اصلی آن "جنگ سایبری، رباتیک و پهپادی" خواهد بود. اما آیا این رمان کابوسوار میتواند به یک واقعیت ضد آرمان شهری بدل گردد؟
مانور نظامی چین
دوران ریاست جمهوری ترامپ به حتم به روابط ایالات متحده - چین لطمه خواهد زد. ترامپ، چین و افراطیها را تهدیدی یکسان میداند. چین سرانجام از لحاظ اقتصادی از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت اما به برتری نظامی ایالات متحده خدشهای وارد نخواهد شد.
مردم در حال مشاهده اخبار نخستین آزمایش بمب هیدروژنی کره شمالی
تنها باید امیدوار باشیم که سخنان سر ادوارد گرِی، وزیر امور خارجه بریتانیا، در آستانه جنگ جهانی اول در دوران ما تکرار نشود: «چراغهای سراسر اروپا خاموش خواهند شد. احتمالا دیگر در طول زندگیمان آنها را مشاهده نخواهیم کرد.» اما نشانههای کنونی به هیچ وجه مناسب نیستند.
منبع: Independent
ترجمه: وبسایت فرادید
۰