ارثیه داعش برای کودکان موصل
شکست داعش در موصل اهمیت زیادی دارد، اما تبعات و اثرات این دوره تاریک سهساله چیزی نیست که به سادگی از ذهن و ضمیر افراد، خصوصا کودکان پاک شود. کودکانی که از وقتی چشم باز کردند، شاهد این جنایات بودند و جهانشان، جهنم بود.
کد خبر :
۳۹۷۶۸
بازدید :
۱۶۰۸
زندگی کودکان تحت حکومت داعش، موجب آسیبهای روحی شدیدی شده که اثرات آن مادامالعمر باقی خواهد ماند
به گزارش شهروند، شکست داعش در موصل اهمیت زیادی دارد، اما تبعات و اثرات این دوره تاریک سهساله چیزی نیست که به سادگی از ذهن و ضمیر افراد، خصوصا کودکان پاک شود. کودکانی که از وقتی چشم باز کردند، شاهد این جنایات بودند و جهانشان، جهنم بود.
به گزارش شهروند، شکست داعش در موصل اهمیت زیادی دارد، اما تبعات و اثرات این دوره تاریک سهساله چیزی نیست که به سادگی از ذهن و ضمیر افراد، خصوصا کودکان پاک شود. کودکانی که از وقتی چشم باز کردند، شاهد این جنایات بودند و جهانشان، جهنم بود.
سالها زندگی تحت حکومت داعش، موجب شده که کودکان موصل با سطح خطرناکی از آسیبهای روانشناختی روبهرو شوند که موجب میشود آنها قادر به بروز احساسات و عواطف یا انجام بازیهای کودکانه نباشند؛ در میان این کودکان همچنین بسیاری هستند که شبها کابوس میبینند و از خواب میپرند.
کارشناسان میگویند که این کودکان با دیدن خشونتهای عریان، بشدت تحتتأثیر قرار گرفتهاند و باعث ایجاد «استرس شدید» یا (استرس تاکسیک) در آنها شده است؛ آسیبی روانی که اثرات مخرب آن ممکن است تا پایان عمر آنها را رها نکند.
به گزارش گاردین، این تحقیق توسط انجمن حمایت از کودکان، موسوم به «Save the Children» یا «کودکان را نجات دهید» انجام شده است. این پژوهش بر اساس گفتوگو با ٦٥ کودکی است که از اردوگاه «حمامالعلیل»، مختص افراد آواره در جنوب شهر موصل فرار کرده بودند.
همه این کودکان مصاحبهشده، علایمی از استرس تاکسیک داشتند و ٩٠درصد آنها، دستکم یکی از عزیزانشان را از دست داده بودند و غالبا نیز کابوسهای شبانه داشتند. تقریبا همه آنها به کُندی مفاهیم و دستورالعملها را درک میکردند و از خود، رفتارهای «ماشینی» نشان میدادند. اکثر آنها قادر به بازی یا ابراز احساسات و عواطفشان نبودند.
در ماه گذشته، در زمان اوج درگیریها با داعش، صدها شهروند از موصل فرار کردند. از زمان آغاز نبرد بازپسگیری موصل در ماه اکتبر، بیش از ٨٦٠هزار نفر به مناطق آزادشده، در بخش شرقی موصل هجوم بردهاند، اما تخمین زده میشود که هنوز حدود ١٠٠هزار نفر در بخش قدیمی شهر، جایی که تروریستهای داعش از آنها بهعنوان سپر انسانی استفاده میکنند، باقی ماندهاند.
کودکان اردوگاه «حمامالعلیل»، دارای بازه سنی ١٠ تا ١٥ سال، داستانهای وحشتناکی را که شاهدش بودند، روایت کردهاند:کشتهشدن اعضای خانوادهشان در جلوی چشم آنها، دیدن اجساد مردگان و خیابانهایی که رنگ خون گرفته بود.
سایر کودکان نیز از هدف قرار گرفتن خویشاوندان توسط تکتیراندازهای داعش یا انفجار مینهای زمینی و بمباران خانههایشان صحبت کردند. بسیاری دیگر هم از تهدیدات دایمی داعشیها صحبت کردهاند که بهعنوان مجازات، کسانی که قوانین داعش را نقض یا به آنها بیاحترامی میکردند، کشته یا زندانی میشدند.
«جاد»، پسربچه ١٣ساله به محققان گفته: «در زمان نماز اگر در خیابانها میبودیم، شلاق میخوردیم. همچنین آنها مراسم سر بریدن و شلاقزدن را در خیابان انجام میدادند و سپس اجساد مردگان را روی ستونهای آهنی برای چندین روز آویزان میکردند.»
این کودکان همچنین از ترسی درونی، از یک «چیز ناشناس» یا یک «هیولا» صحبت میکردند؛ یک تصویر ذهنی از تجارب دردناک که بسیار واضح و زنده است و روزها و شبها، بهطور مکرر به ذهن این کودکان خطور میکند.
دکتر «مارسیا بروفی»، مشاور ارشد بهداشت روان خاورمیانه در انجمن «کودکان را نجات دهید» میگوید: «چیزی که بیش از همه قابل توجه بود، این مسأله بود که این کودکان بشدت درونگرا و منزوی شده بودند. آنها بهندرت میخندند و درواقع توانایی کودک بودنشان را از دست دادهاند.»
دکتر بروفی ادامه میدهد: «وقتی از آنها پرسیدیم که چه چیزی را در مورد خودشان دوست دارند، اکثر آنها چیزی مشابه این گفتند که «من بچه آرامی هستم»، یا «من در جاهای امن میروم» یا «من از دستورات اطاعت میکنم». زندگی آنها تحت لوای داعش، اثرات وحشتناکی روی آنها باقی گذاشته است. درمان روحی و روانی این کودکان، به هفتهها و حتی ماهها ختم نمیشود. آنها نیازمند سالها حمایت و درمان هستند.»
یک دختر نوجوان گفت: «از زمانی که من به این کمپ آمدم، احساس امنیت نمیکنم، چراکه هنوز باور ندارم اینجا هستم. هنوز نمیتوانم باور کنم که از داعش فاصله گرفتیم و آنها از ما دور هستند.»
محققان روانشناس از کودکان خواستند تا با هم یک بازی کنند؛ بازی «کیسه جادویی» (که درواقع در این بازی که برای تحلیل روانی صورت میگیرد، از کودکان میخواهی هر آنچه را از آن بدشان میآید درون این کیسه بیندازند تا این کیسه آنها را از بین ببرد و هر آنچه را هم دوست دارند، از این کیسه بیرون بکشند و مال خود کنند.) وقتی محققان از کودکان خواستند تا چیزهایی را که دوست ندارند، درون این کیسه بیندازند تا این کیسه جادویی، آن چیزها را نابود کند، اکثر آنها «داعش»، «غمگینی» و «سلاحهای جنگی داعش» را درون این کیسه انداختند و وقتی از این کودکان خواستند تا هر آنچه را دوست دارند و حالشان را بهتر میکند، از این کیسه جادویی بیرون بکشند، به سختی پاسخ میدادند، اما اکثرا «عزیزانشان (مثل پدر، ماد، و خواهر و برادر)» و «شادی» را انتخاب کردند. چیزهایی را که از دست دادهاند و شاید دیگر بسیاری از آنها را نیابند.
مشکلات کودکان با درد و تجربیات تلخ از دستدادن والدینشان در هم میآمیزد. متاسفانه، در داخل اردوگاه خشونت امر بسیار رایجی است. ٨٥درصد کودکان که تجربه زندگی در این اردوگاههای آوارگان را داشتهاند، یا مورد خشم و کتک قرار گرفتهاند یا شاهد آن بودهاند؛ چیزی که بر خشم و غم آنها افزوده است.
روانشناسان و متخصصان معتقدند که استرس تاکسیک، شکل بسیار خطرناکی از استرس است که در آن ذهن بهطور مداوم در حالت «جنگ یا فرار» (که در آن، فرد دچار حمله عصبی و احساس ترس شدید میشود. این حالت بهطور طبیعی در زمان خطر به انسان دست میدهد اما در این موارد، ذهن این کودکان، دایما به آنها هشدار فضای غیر ایمن را میدهد.) قرار دارد.
اگر فرد دارای این وضعیت درمان نشود، احتمال آسیب دیدن بافت مغز و تأثیر ماندگار بر سلامت جسمی و روحی او زیاد است که درنهایت منجر به بیماری قلبی، افسردگی شدید، اضطراب، دیابت و اعتیاد به مواد مخدر در فرد میشود.
موسسه «کودکان را نجات دهید»، از سازمانها و خیریههای بینالمللی و دولت عراق درخواست کرده که حمایتهای خود را به منظور سلامت روان و مراقبتهای ذهنی کودکان عراقی، افزایش دهند. این موسسه اعلام کرده است که حمایت روانشناختی از کودکان جنگ و والدین آنها بسیار کم است و تاکنون تنها ٢درصد بودجه برنامه ٢٠١٧ آنها تأمین شده است.
از سوی دیگر، کل بودجه سازمان ملل برای این طرح، تنها نصف کمکهای مالی مورد نیاز را پوشش میدهد. «آنا لوسین»، مدیر موسسه «کودکان را نجات دهید» در عراق، میگوید: «کودکانی که از موصل فرار کردهاند، از میان انبوه ترس و وحشت گریختهاند.
آنها در داخل شهر موصل، گرسنگی کشیده و اذیت و آزار شدهاند. درون کوچهها و خیابانهایشان انفجارهای زیادی را به چشم دیده و تجربه کردهاند، اما حتی آنهایی که جان سالم بهدر بردند هم آسیب دیده و زخمی شدهاند و ترس و وحشت و خشم، درون آنها رخنه کرده است.
آینده عراق، شبیه این کودکان، خشمگین، وحشتزده و غمگین خواهد بود. بنابراین، برای جلوگیری از ظهور دوباره خشم و وحشت و غم، باید بازیابی روانی این کودکان را در اولویت قرار داد. حالا جهان باید به درمان زخمهایش رسیدگی کند.»
۰