حقایق فصل سوم «سریال فارگو»، از زبان کارگردانش
فصل سوم «فارگو» کمی متفاوت است، هاولی با پیش کشیدن دو شخصیت یعنی گلوریا بورل که رئیس پلیس تنزل مقام پیدا کردهای است و شخصیت مرموزی با نام ویام وارگا معنای حقیقت در آمریکای مدرن را نابود کرده است.
کد خبر :
۴۱۵۴۷
بازدید :
۱۳۲۶
فصل سوم «فارگو» کمی متفاوت است، هاولی با پیش کشیدن دو شخصیت یعنی گلوریا بورل که رئیس پلیس تنزل مقام پیدا کردهای است و شخصیت مرموزی با نام ویام وارگا معنای حقیقت در آمریکای مدرن را نابود کرده است.
به گزارش روزنامه صبا، «واقعیت امری شکننده است» کمی به این جمله دقت کنید! واقعیت قرار است قطعیترین چیز در جهان باشد. این سوال یا بهتر بگوییم وضعیتی است که همه ما روزی با آن روبهرو میشویم؛ منظور زمانی است که شخص با حقیقتی تلخ مواجه شده و دو راه بیشتر ندارد؛ اول اینکه چنین حقیقت تلخی را بدون ذرهای مقاومت بپذیرد یا به راه دوم گرایش پیدا کرده و واقعیت را برای خود به گونهای دیگر رقم بزند. زیرا در هر صورتی وقتی واقعیت شکننده باشد، روزی بهصورت کامل خواهد شکست.
با این اوصاف شما با معادله سادهای مواجه نیستید زیرا در هر شرایطی شما مرتکب اعمالی میشوید که قابل بازگشت نیست. در حقیقت شخص زمانی قصد دارد تعریف خود از یک اتفاق را ارائه دهد، واقعیت در نظرش متفاوت جلوه میکند. او موضوع را متفاوتتر از دوستان و آشنایان یا حتی غریبهای که هنگام وقوع اتفاق کنارش ایستاده است میبیند.
مطرح کردن تمام این موضوعات ما را به فصل سوم مجموعه تلویزیونی تماشایی «فارگو» میرساند. مجموعهای که توسط نوا هاولی خلق شده است و مانند فیلم سینمایی اصلی برادران کوئن هربار به دروغ در آغاز قسمتهای مختلف خود مینویسد که «این یک داستان واقعی است» و هربار از ذهن مخاطباناش را به بازی میگیرد. فصل قبل با داستانی به پایان رسید که شاهد هجوم بیگانههای فضایی به متل ارزان قیمت و دور افتادهای بودیم، همین ختم کلام برای اشخاصی است که از نوشته شدن جمله معروف برگرفته شده از یک ماجرای واقعی لذت نمیبرند.
فصل سوم ماجرایش کمی متفاوت است، هاولی با پیش کشیدن دو شخصیت یعنی گلوریا بورل (با نقشآفرینی کری کان) که رئیس پلیس تنزل مقام پیدا کردهای است و شخصیت مرموزی با نام ویام وارگا (با نقشآفرینی دیوید تیولز) معنای حقیقت در آمریکای مدرن را نابود کرده است. هاولی در این مورد میگوید: در وهله اول من باید خود آگاه باشم که درحال ارائه داستانی با برچسب واقعیت هستم، این در شرایطی است که من قصد دارم داستانی تعریف کنم که حتی بهعنوان داستانسرایی نیز نمیتوان آن را قبول کرد.
هاولی ادامه میدهد: من فکر میکردم داستان این فصل نیز مانند فصل اول خودش مسیرش را تا پایان راه پیدا میکند، فصل دوم قضیهاش فرق میکرد، داستانی که در حال توصیف آن بودیم بیشتر از زمانی که در اختیار داشتیم وقت میخواست و تنها راهکارمان همان ضربه قسمت انتهایی فصل بود که همهچیز را جمع میکرد، اما فصل سوم باز هم شرایط فصل اول را داشت؛ ما با تراژدی مواجه بودیم که یک پایان خوش کلاسیک داشت، اتفاقی که در فیلم اصلی «فارگو» نیز رخ میدهد.
هاولی در مورد چگونه شکلگیری فیلمنامه این فصل بیشتر توضیح میدهد: دوست ندارم وقتی مخاطبان با فصلهای مختلف «فارگو» مواجه میشوند فکر کنند که همهچیز قراردادی است و مثلا در قسمت یکی مانده به آخر باید منتظر پیچشهای مرسوم سریالی باشند. همیشه سعی کردهام از هیچ الگوی منظمی برای نگارش این سریال استفاده نکنم و خودم را همراه با داستان بهگونهای پیش ببرم که حتی خودم نیز شگفتزده شوم.
هاولی در مورد شباهتهای مجموعه تلویزیونی «فارگو» و وضعیت فرهنگی آمریکا در این روزها توضیح میدهد: متاسفانه در دورانی بهسر میبریم که یک روز فردی در سنا بر علیه رئیسجمهور ایالات متحده شهادت میدهد و فردای آن روز شاهد انکار تمام اتفاقات ذکر شده در سنا توسط رئیسجمهور هستیم. حرفهای رئیسجمهور در نقطه مقابل شهادت شخص فراخوانده شده به سنا قرار دارد و همه ما بهخوبی میدانیم که تنها یکی از این ادعاها میتواند واقعیت داشته باشد. چند ساعت پس از توئیت رئیسجمهور آمریکا، تمام نشریات و خبرگزاریها و شبکههای مجازی جبهه خود را میان این دو ادعا انتخاب میکنند و شروع به روکردن مدارکی برای اثبات حقانیت یکی از طرفین هستند.
در چنین شرایطی باید گفت که واقعیت بسیار شکننده است. گاهی مدارکی رو میشود که شما را برای کشف حقیقت سردرگم میکند. واقعیت در دنیای امروز ما به این حد شکننده است که رئیسجمهور نیز باید برای ثابت کردن منظرگاه خود نسبت به یک اتفاق بجنگد. در حقیقت نقطه نظرهای مختلف نسبت به یک اتفاق تعریف قدیمی واقعیت را در این روزها خدشهدار کرده است. پس در چنین شرایطی من میتوانم از تکتک مخاطبان سریال بپرسم چه دلیلی دارد که ماجراهای روایت شده در «فارگو» را باور نکنند!؟
هاولی در مورد پیام فصل سوم «فارگو» میگوید: این شکننده بودن واقعیت در دنیای امروز تاثیرات منفی خود را نشان میدهد. تاثیراتی که وجوهی ترسناک در دنیای واقعی پیدا کرده و من سعی داشتم این تاثیرات را در فصل سوم «فارگو» به معرض نمایش بگذرام. این فصل قصد دارد به مخاطب ثابت کند که واقعیت در این دنیا شکست خورده است، آنچه که شما فکر میکنید واقعیت است میتواند درست نقطه مقابل واقعیت باشد و برداشت شخصی که کنار شما ایستاده است از همان اتفاق کاملا درست و واقعی باشد.
هاولی برای نمونه پای یکی از سکانسهای کلیدی فصل سوم «فارگو» را به میان میکشد، زمانی که شخصیت فلتز (با نقشآفرینی مایکل استولبارگ) به منزل میرود و همسرش را در آغوش کشیده و با گریه میگوید: این دنیا غلط است، شبیه به دنیایی است که من متصور بودم ولی با این تفاوت که همهچیزش متفاوت است.
هاولی در توضیح این دیالوگ میگوید: فکر میکنم این روزها بسیاری از مردم این حس را دارند، برای مثال شما شبی در آمریکایی عادی به تختخواب میروید و فردای آن روز در آمریکایی بیدار میشوید که جنگ طلب است! این زمان هاست که شما متوجه میشوید چیزی در دنیا غلط است.
کاراکتر گلوریا (کری کان) در فصل سوم «فارگو» مظهر قهرمان کلاسیک داستانها و فیلمها محسوب میشود، او با ایمان و اعتقاد بالای خود بهدنبال حقیقت میرود و هربار که شکست میخورد گرچه افسرده و غمگین میشود ولی امید خود برای کشف حقیقت را از دست نمیدهد. گلوریا ویژگیهای جذاب زیادی برای مبدل شدن به یک قهرمان را دارد، در حقیقت هاولی قهرمان این وضعیت آشفته را در دل گذشته جستوجو میکند، شخصی که حتی به دلیل طرز فکر قدیمی شدهاش از جایگاه یک رئیس پلیس به یک پلیس ساده تنزل مقام پیدا میکند ولی همچنان بر اصول خود پایبند میماند، او هنوز تکنولوژی را قبول ندارد و کار با کامپیوتر را نمیپذیرد. گلوریا تنها شخص آگاه و باهوش در دنیای فصل سوم «فارگو» بهشمار میرود که بهدرستی به ارتباط قتل اشخاصی که نام فامیل آنها استاسی است شک کرده و راز نهفته در این قتلها را کشف میکند.
در چنین شرایطی باید گفت که واقعیت بسیار شکننده است. گاهی مدارکی رو میشود که شما را برای کشف حقیقت سردرگم میکند. واقعیت در دنیای امروز ما به این حد شکننده است که رئیسجمهور نیز باید برای ثابت کردن منظرگاه خود نسبت به یک اتفاق بجنگد. در حقیقت نقطه نظرهای مختلف نسبت به یک اتفاق تعریف قدیمی واقعیت را در این روزها خدشهدار کرده است. پس در چنین شرایطی من میتوانم از تکتک مخاطبان سریال بپرسم چه دلیلی دارد که ماجراهای روایت شده در «فارگو» را باور نکنند!؟
هاولی در مورد پیام فصل سوم «فارگو» میگوید: این شکننده بودن واقعیت در دنیای امروز تاثیرات منفی خود را نشان میدهد. تاثیراتی که وجوهی ترسناک در دنیای واقعی پیدا کرده و من سعی داشتم این تاثیرات را در فصل سوم «فارگو» به معرض نمایش بگذرام. این فصل قصد دارد به مخاطب ثابت کند که واقعیت در این دنیا شکست خورده است، آنچه که شما فکر میکنید واقعیت است میتواند درست نقطه مقابل واقعیت باشد و برداشت شخصی که کنار شما ایستاده است از همان اتفاق کاملا درست و واقعی باشد.
هاولی برای نمونه پای یکی از سکانسهای کلیدی فصل سوم «فارگو» را به میان میکشد، زمانی که شخصیت فلتز (با نقشآفرینی مایکل استولبارگ) به منزل میرود و همسرش را در آغوش کشیده و با گریه میگوید: این دنیا غلط است، شبیه به دنیایی است که من متصور بودم ولی با این تفاوت که همهچیزش متفاوت است.
هاولی در توضیح این دیالوگ میگوید: فکر میکنم این روزها بسیاری از مردم این حس را دارند، برای مثال شما شبی در آمریکایی عادی به تختخواب میروید و فردای آن روز در آمریکایی بیدار میشوید که جنگ طلب است! این زمان هاست که شما متوجه میشوید چیزی در دنیا غلط است.
کاراکتر گلوریا (کری کان) در فصل سوم «فارگو» مظهر قهرمان کلاسیک داستانها و فیلمها محسوب میشود، او با ایمان و اعتقاد بالای خود بهدنبال حقیقت میرود و هربار که شکست میخورد گرچه افسرده و غمگین میشود ولی امید خود برای کشف حقیقت را از دست نمیدهد. گلوریا ویژگیهای جذاب زیادی برای مبدل شدن به یک قهرمان را دارد، در حقیقت هاولی قهرمان این وضعیت آشفته را در دل گذشته جستوجو میکند، شخصی که حتی به دلیل طرز فکر قدیمی شدهاش از جایگاه یک رئیس پلیس به یک پلیس ساده تنزل مقام پیدا میکند ولی همچنان بر اصول خود پایبند میماند، او هنوز تکنولوژی را قبول ندارد و کار با کامپیوتر را نمیپذیرد. گلوریا تنها شخص آگاه و باهوش در دنیای فصل سوم «فارگو» بهشمار میرود که بهدرستی به ارتباط قتل اشخاصی که نام فامیل آنها استاسی است شک کرده و راز نهفته در این قتلها را کشف میکند.
هاولی در مورد این کاراکتر میگوید: جنگ گلوریا برای بهدست آوردن معنای اصلی حقیقت است، او میخواهد راز چند قتل را کشف کند تا بتواند با خیال راحت بگوید؛ واقعیت این است! این اتفاق بهشکلی که من میگویم رخ داده است! هاولی در مورد ابعاد مختلف واقعیت در دنیای مجازی محور امروز میگوید: اینکه مردم نقاط مختلف جهان هر روز با اتفاقاتی مواجه میشوند که آن را باور ندارند امری محتمل به نظر میرسد، آنها حق دارند در دنیای به شدت مجازی شده امروز به برخی از خبرهایی که در مورد اتفاقهای روز کشورشان پخش میشود، شک کنند. درنهایت آنها با واقعیتی مواجه میشوند که به هیچ عنوان آن را قبول ندارند. این وضعیت در آمریکا بسیار نگرانکننده شده است، ما در این روزها تقریبا هیچیک از اخباری که بهعنوان واقعیت به ما خورانده میشود را باور نداریم.
واقعا چه اشخاصی برنده نزاع میان واقعیت مطلق و واقعیت نسبی هستند!؟ جایگزینی واقعیتها در دنیای مجموعه تلویزیونی «فارگو» مخصوصا در فصل سوم تلفات زیادی بهجا گذاشت، تلفاتی که ما تا آخرین لحظه قسمت پایانی فصل منتظر اضافه شدن شخصیتهایی جدید به فهرست آنها بودیم. دنیای حقیقی نیز از همین روند پیروی میکند، ما نمیتوانیم بهصورت حتمی از رخ دادن اتفاقی مطمئن باشیم، ما در جایگاهی هستیم که باید امیدوار باشیم جزو تلفات این جایگزینی واقعیتها نباشیم. چیزی که شاید ما را بیشتر نگران میکند کمبود افرادی چون کاراکتر گلوریا در دنیای واقعی است، دنیایی که امیدواریم نام شخصی چون گلوریا را هیچگاه در فهرست تلفات آن نبینیم.
واقعا چه اشخاصی برنده نزاع میان واقعیت مطلق و واقعیت نسبی هستند!؟ جایگزینی واقعیتها در دنیای مجموعه تلویزیونی «فارگو» مخصوصا در فصل سوم تلفات زیادی بهجا گذاشت، تلفاتی که ما تا آخرین لحظه قسمت پایانی فصل منتظر اضافه شدن شخصیتهایی جدید به فهرست آنها بودیم. دنیای حقیقی نیز از همین روند پیروی میکند، ما نمیتوانیم بهصورت حتمی از رخ دادن اتفاقی مطمئن باشیم، ما در جایگاهی هستیم که باید امیدوار باشیم جزو تلفات این جایگزینی واقعیتها نباشیم. چیزی که شاید ما را بیشتر نگران میکند کمبود افرادی چون کاراکتر گلوریا در دنیای واقعی است، دنیایی که امیدواریم نام شخصی چون گلوریا را هیچگاه در فهرست تلفات آن نبینیم.
۰