تالاب‌ها قربانی شالی‌ها

تالاب‌ها قربانی شالی‌ها

قرار بود «لَپو» زنده باشد؛ تا مثل یک تالاب آب را در خود نگه دارد، هوا را معتدل کند و به گیاه و جانور زندگی بدهد، اما نشد و این داستان بیشتر تالاب‌ها و آب‌بندهای شمال ایران است.

کد خبر : ۴۲۰۹۲
بازدید : ۱۵۸۴
تالاب‌ها قربانی شالی‌ها
قرار بود «لَپو» زنده باشد؛ تا مثل یک تالاب آب را در خود نگه دارد، هوا را معتدل کند و به گیاه و جانور زندگی بدهد، اما نشد و این داستان بیشتر تالاب‌ها و آب‌بندهای شمال ایران است.
به گزارش شهروند، امسال خشکی زودتر از راه رسید و رسانه‌ها تیتر زدند که «لپو خشک شد». ماه‌هاست است که «زاغمرز» باران درست‌درمانی به خود ندیده تا «لپو و پلنگان» را سیراب کند. سال‌هاست که «لپو» در یک کیلومتری دریای خزر، تا آبی در خود ذخیره می‌کند، شالیکاران تقسیمش می‌کنند و تا آخر تابستان دیگر چیزی باقی نمی‌ماند.
همین بهار آب از نکا به لپو آمده، سرریزش کرده بود و جاده اصلی را هم پوشانده بود، اما باز به مزارع برنج روستاهای بهشهر رساندندش و تابستان به نیمه نرسیده، لپو خشکید. شالیزارها سرتاسر نوار سبز شمالی را گرفته‌اند و این قصه برای بیشتر تالاب‌ها و آب‌بندان‌های شمال کشور تکرار می‌شود.

سال‌هاست که همین بوده
خشکیدن لپو را همه تأیید می‌کنند و می‌گویند «همیشه همین‌طور بوده» اما این‌بار زودتر از همیشه اتفاق افتاده. این مرداب در غرب تالاب بین‌المللی میانکاله سه تالاب را در خود جای داده است: لپو، شیرخان لپو و پلنگان. مازندرانی‌ها به همه این تالاب‌ها که وسعتی بیش از ٦٠٠هکتار دارد، می‌گویند لپو؛ «لپ» به معنی پهن و «او» به معنی آب.
از گزارش‌های رسمی محیط‌ زیست مازندران این‌طور برآورد می‌شود که این تالاب‌ها به همراه میانکاله در کنوانسیون رامسر به‌عنوان تالاب بین‌المللی ثبت شده‌اند، اما حالشان نزار است.

حر منصوری عبدالملکی، دیده‌بان طبیعت میانکاله به «شهروند» می‌گوید: «این روال خشکیدن هر ساله، برای لپو طبیعی است و سال‌هاست که همین بوده. این تالاب که از گذشته آب شیرین میانکاله را از سمت غرب تأمین می‌کرده، در اختیار اهالی روستای زاغمرز است و آب ذخیره آن صرف کشاورزی می‌شود. حالا هم زمان برداشت برنج رسیده و لپو فقط کمی زودتر از همیشه بی‌آب شده است. با این همه، خشکی هر زمان که باشد خوب نیست.»

بیشتر از یک دهه قبل، با کاهش قیمت مرکبات و زمین خوردن نساجی، رفته‌رفته برنج محصول اصلی شمال کشور شد؛ محصولی که دیم بود، « نقش تعادل‌بخشی» داشت و «هیزم منطقه را هم تأمین می‌کرد» برچیده شد و برنج که آب‌بر است و آب را هم آلوده می‌کند، جایش را گرفت.

این‌طور که منصوری می‌گوید، اکنون تمام ٩٠٠کیلومتر شمال ایران برنج‌کاری شده و شالیزار است: «محصولی که آب زیادی مصرف می‌کند، تمام مخازن آب را از بین می‌برد و آبی هم که باقی می‌گذارد دیگر سالم نیست؛ مملو است از سم و کود شیمیایی و فلزات سنگین. این آلودگی به خزر هم می‌رسد. لپو تحت‌تأثیر چنین رفتاری هر ‌سال خشک می‌شود و به‌جز این تالاب، تمام آب‌بندان‌های شمالی ایران به کمترین سطح خود می‌رسند. مثلا همین حالا آب‌بندان «زینه وند» که در پاییز و زمستان میزبان پرندگان مهاجر است، به کمترین سطح خود رسیده. این مسأله، خزر، یعنی یکی از بزرگترین حوضه‌های آبی را با چالش آب روبه‌رو کرده است.»

روایت یکی از میرآب‌های لپو
لپو چند «میرآب» دارد و اسماعیل امیری، ساکن روستای زاغمرز، یکی از آنهاست. او آب را عادلانه میان کشاورزان تقسیم می‌کند و حواسش هست که به همه برسد و زیادوکم نشود.
«لپو فعلا خشک است.» او از حال و روز لپو می‌گوید و به «شهروند» توضیح می‌دهد: «این اتفاقی است که بسته به بارندگی هر‌سال، می‌افتد اما امسال زودتر خشک شد. دلیلش چیزی نیست جز خشکسالی. بیشتر از هفت ماه است که باران نزده. تالاب با آب‌های زاید رود نکا پر شده بود و امسال که باران نیامد زودتر از موعد خشک شد.»

این‌طور که امیری می‌گوید، چیزی حول و حوش ٣‌هزار هکتار زمین کشاورزی از تالاب لپو، پلنگان و شیرخان تقسیم آب می‌کنند. ایرنا چند روز پیش در خبری نوشته بود که معیشت ساکنان ١١روستای دهستان میانکاله با جمعیتی بیش از ٢٠‌هزار نفر شامل روستاهای نمک‌چال، یعقوب لنگه، یکه توت، زاغمرز، زینوند، امیرآباد، عسگرآباد، حسین‌آباد، للهمرز و قره‌تپه به تالاب‌های لپو وابسته است.
به‌جز صید و شکار مجاز که به تالاب وابسته است، شغل اصلی مردم این روستاها کشاورزی و دامداری است و تمامی این روستاها از آب آبریزهای منتهی به لپو استفاده می‌کنند. تالاب لپو منبع تأمین آب بیش از ٢‌هزار هکتار اراضی کشاورزی و هزاران اصله درخت دست‌کاشت حاشیه است.

میرآب روستای زاغمرز توضیح می‌دهد که آب‌بندان‌هایی که در آنها ذخیره هست، بر حسب تجربه سال‌های قبل بر مبنای کشت تقسیم می‌شود و هر روستا قانون و معیار خاص خود را دارد.

چه شد که برنج‌کاری این‌جا پا گرفت؟ او می‌گوید: «پنبه‌کاری ١٠سالی است که مرده. قبل‌تر از پنبه‌کاری هم زمین‌ها چندکِشته بود. مردم در گذشته کمتر برنج می‌کاشتند اما الان چیز دیگری نمی‌صرفد. وقتی پنبه می‌کاشتیم شرایط جوی فرق می‌کرد. سطح کشت هم خیلی کمتر از حالا بود. به جز اینها، جو، غلات، لوبیا و سویا هم می‌کاشتند و می‌صرفید. پنبه آن‌وقت طلای سفید بود اما به ارزشش بی‌توجهی کردند.»

اینطور که میراب روستا توضیح می‌دهد، شالیزارها ٦ماه آب می‌خواهند: «از زمانی که نشاکاری شروع می‌شود تا زمان برداشت باید ٩٠روز تمام به آن آب گرفت و یکی دو ماه این طرف و آن طرف هم باید زمین آب داشته باشد و آماده شود.» به گفته او سطح زیر کشت برنج در سال‌های اخیر خیلی بالا رفته، چنان که در گذشته کل سطح کشت زاغمرز ٩٠٠هکتار شالیکاری بود اما الان بیشتر از ٣برابر رسیده است؛ ٣‌هزار هکتار.

از نگاه میرآب کشت برنج مثل سیلی است که ناگهان می‌آید و می‌رود. «پنبه زحمت داشت» چون باید از کاشت تا برداشت کار می‌کردند. پنبه را باید ذره‌ذره جمع می‌کردند اما برنج جایش را گرفت که «یک‌باره برداشت می‌شود.» بعد از درو هم «دیر یا زود به فروش می‌رسد» و همیشه مشتری برایش هست. «امسال برف و یخ نگذاشت مرکبات پا بگیرد.» نارنگی که گونه بومی شمال است سرمای زمستان را دوام آورد اما تمام درختان نونهال و جوان مرکبات از بین رفت.

او از شوری زمین هم گله دارد: «کیفیت خاک در حاشیه زاغمرز، لپو و توسکارود اصلا خوب نیست. به علاوه با کمبود آب در این سال‌ها محصول برنج شالیکاران زاغمرز به نیم رسیده است. امسال درو کشت محصول تازه در حال شروع‌شدن است و هنوز معلوم نیست نتیجه چه باشد.»

سازمان محیط‌زیست به تنهایی نمی‌تواند
«همه تالاب‌ها اکنون به دردی دچارند؛ یکی به آلودگی و فاضلاب، یکی دیگر به برداشت منابع تغذیه‌کننده تالاب و دیگری...» ابوالفضل آبشت، مدیر ملی طرح حفاظت از تالاب‌های ایران در سازمان حفاظت از محیط‌زیست از این دردها حرف می‌زند و اضافه می‌کند که «این داستان همه تالاب‌هاست.»

او با این توضیح که مدیریت همه تالاب‌ها برعهده سازمان حفاظت محیط‌زیست است، به «شهروند» چنین می‌گوید: «ماجرا این است که نهادهای دیگری مثل وزارت کشاورزی و نیرو هم با اولویت‌های خود بر وضع تالاب‌ها تأثیر می‌گذارند؛ وزارت کشاورزی پیگیر افزایش سطح زیر کشت است و وزارت نیرو به دنبال تأمین آب.»

آبشت معتقد است در این‌باره مسأله قدرت سازمان محیط‌زیست نیست: «سازمان محیط‌زیست نهادی حاکمیتی و نظارتی است و باید تلاش کند نهادهای دیگر را به همسنگ‌کردن اولویت‌ها مجاب کند. در حال حاضر هر ارگانی برای اولویت‌های خودش می‌جنگد و بی‌آن‌که بداند این کار به قیمت از دست رفتن منابع طبیعی است، ادامه می‌دهد. پس سازمان محیط‌زیست به تنهایی نمی‌تواند.»

این رفتار از سوی تمام نهادها در حالی ادامه دارد که «اکنون در ایران ٩٥‌درصد آب‌های سطحی استحصال می‌شود و ما در این مورد جزو اولین‌های دنیا هستیم.» به‌طوری که «در تمام کشورها بین ٢٠ تا ٤٠‌درصد آب تجدیدپذیر استفاده می‌شود» اما «در بعضی از حوضه‌های آبی ما این میزان از ٩٥‌درصد هم فراتر می‌رود.»

اگر لپو از دست برود...
دست‌کم ٦٠گونه پرنده حمایت شده که هشت‌گونه از آنها در معرض خطر اعلام شده‌اند در لپو شناسایی شده است. زندگی این پرنده‌ها به علاوه ١٣٠گونه پرنده غیرحمایت‌شده کنار آبزی و آبزی مهاجر، بومی و عبوری،٢٠گونه پستاندار که ٢گونه آن حمایت شده و بیش از ١٠گونه ماهی، چند گونه دوزیست، سخت‌پوست و انواع نرمتنان و کرم‌ها و بیش از ١٥گونه انواع مارها به لپو وابسته است.

حالا چه می‌شود اگر لپو از دست برود؟ آبشت به زبان ساده توضیح می‌دهد: «هر تالاب تصفیه‌خانه رایگان آب‌وهواست؛ مکان و فضایی که جلوی سیلاب را می‌گیرد و مثل اسفنج آب را در خود ذخیره می‌کند تا در فصل بی‌آبی، منبعی وجود داشته باشد. با از دست‌رفتن هر تالاب هوای آن منطقه دچار آسیب می‌شود، تعادل دمایی کم‌ و کمتر می‌شود و اختلاف دمای شب‌وروز و اختلاف دمای‌ سال بالاتر می‌رود. در نتیجه مصرف سوخت‌های فسیلی و برق بیشتر خواهد شد و خروجی‌اش جز ضرر نیست.»

فقط همین‌ها نیست، با از بین رفتن تالاب‌ها کشاورزی هم کم‌کم نابود می‌شود: «بیشترین تنوع زیستی را در تالاب‌ها داریم و از بین‌رفتنشان مساوی از بین رفتن گونه‌هاست. نتیجه این اتفاق هم آسیب به کشاورزی است چون با از بین رفتن تنوع زیستی میزان آفات بیشتر می‌شود و اگر تلاش کنیم که به‌ صورت مصنوعی با آفات مبارزه کنیم، خاک و آب هم آلوده خواهند شد.»

٥٠‌درصد محصولات کشاورزی به مصرف دام می‌رسد
یعنی قرار است برنج‌کاری در شمال کشور آن‌قدر ادامه پیدا کند که آب‌ها از دست بروند و آلوده بشوند و تالاب‌ها هم؟ توضیح مدیر ملی طرح حفاظت از تالاب‌های ایران این است: «این‌طور نیست که سازمان محیط‌زیست به‌عنوان متولی دستور توقف شالیکاری را بدهد و این اتفاق بیفتد، بلکه جهاد کشاورزی باید پای کار بیاید و معیشت جایگزین هم تعیین شود، بعد وزارت کار درگیر موضوع می‌شود و نهادهای دیگر؛ زمان لازم است.»

او راه‌حل را در تدوین برنامه جامع مدیریت حوضه آبریز می‌بیند: «ما در حال تدوین این برنامه هستیم و با نهایی‌شدن آن فضایی ایجاد می‌شود که درباره اولویت‌ها گفت‌وگو کنیم و کشاورزی، تأمین آب و محیط‌زیست همگی به شکل معقول مدیریت شوند. براساس این برنامه سازمان حفاظت محیط‌زیست کار نظارت را در پیش می‌گیرد و از دستگاه‌های مرتبط این موضوع طلب می‌شود که به تعهداتشان عمل کنند. پس در آینده می‌توان امیدوار بود که شرایط عوض شود.»

آبشت اینها را می‌گوید و اضافه می‌کند: «با توجه به تاریخی که ایران از سر گذرانده، کشور ما در حال توسعه است و اولویت اول چنین سرزمینی از سوی حاکمیت، توسعه اقتصادی است. همیشه آسان‌ترین راه توسعه اقتصادی رفتن به سراغ منابع طبیعی است. در حالی ‌که توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته به طبیعت آسیب نمی‌زند، اما در کشورهای در حال توسعه آسان‌ترین راه چپاول منابع طبیعی است. واقعیت این است که ما در مسیر توسعه اقتصادی اشتباه کرده‌ایم و مسیرمان توسعه پایدار نبوده است.»

به‌گفته مدیر ملی طرح حفاظت از تالاب‌های ایران مردم هم باید بخواهند و حاکمیت به کمک سازمان‌های مردم‌نهاد باید فرهنگ مردم را تغییر بدهد. او روی گوشت‌خواری مردم ایران دست می‌گذارد و منوی رستوران‌ها که از کباب‌پر است و موضوع را به کشاورزی گره می‌زند: « بالای ٥٠‌درصد محصولات کشاورزی در ایران، به مصرف دام می‌رسد و نه خود مردم. ما سطح زیر کشت را بالا می‌بریم تا دام‌ها را سیر کنیم.»

او از قیمت آب هم حرف می‌زند که هیچ است و آب را بی‌ارزش می‌کند: «ما به لحاظ فرهنگی برای آب ارزش قایل نیستیم، چون قیمت آب این‌جا تقریبا صفر است. بهای آب اگر واقعی شود، کشاورزی در ایران تعطیل خواهد شد، ایران توان کشاورزی بیش از این ندارد. متوسط سالانه بارندگی ما ٢٥٠میلیمتر و یک‌سوم متوسط جهانی و محور توسعه مان کشاورزی است. محوریت کشاورزی در شرایطی که یک‌سوم بیلان آبی دنیا را داریم، از طبیعت چیزی نمی‌گذارد.»
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید