ابراهیم یزدی به روایت عباس عبدی

ابراهیم یزدی به روایت عباس عبدی

در تعريف و تمجيد برخي از اقشار و گروه‌ها گفته مي‌شود كه آنان به گونه‌اي هستند كه اگر گوشت يكديگر را بخورند، استخوان يكديگر را دور نمي‌اندازند.

کد خبر : ۴۲۳۹۳
بازدید : ۱۵۳۰
ابراهیم یزدی به روایت عباس عبدی
عباس عبدی، روزنامه‌نگار و تحليلگر در اعتماد نوشت:

در تعريف و تمجيد برخي از اقشار و گروه‌ها گفته مي‌شود كه آنان به گونه‌اي هستند كه اگر گوشت يكديگر را بخورند، استخوان يكديگر را دور نمي‌اندازند. اين قاعده براي بيشتر گروه‌ها و اصناف صدق مي‌كند كه نوعي حمايت گروهي و صنفي دارند، هرچند رقابت‌هاي شديد داخلي نيز ميان آنان وجود دارد و بالاتر از رقابت مي‌توان گفت ميان خودشان ستيزه دارند، ولي در هر حال وقتي كه در برابر ساير اقشار و گروه‌ها قرار مي‌گيرند نوعي حميّت و اتحاد را نشان مي‌دهند.
براي نمونه هنرمندان يا پزشكان درون خودشان اختلافات و رقابت‌ها و به احتمال زياد ستيزه هم دارند، ولي اگر كسي يا گروهي عليه هنرمندان يا پزشكان موضع‌گيري كند، آنان در اين مورد نوعي اتحاد از خودنشان مي‌دهند. شايد در نگاه اول اين رفتار ناپسند‌ آيد و حقيقت را قرباني صنف كردن تلقي شود. چيزي شبيه قوم و قبيله و خانواده‌گرايي تلقي شود. اين ايراد در عين حال كه درست است ولي حدي از اين حميّت و اتحاد در برابر غير، لازم و مفيد است.
در ايران شايد بتوان گفت يك گروه هيچ حميّتي در دفاع از خود ندارند و اگر گوشت يكديگر را بخورند، استخوان آن را هم دور مي‌اندازند! و آن سياستمداران هستند! سياستمداران در ايران با وجود تمامي ضعف‌ها و ناكارآمدي‌هاي آنان و حتي زدوبندهايي كه در ميان آنان مي‌شود، يكي از معتبرترين اقشار و گروه‌هاي اجتماعي هستند، هرچند معرفي آنان به عنوان يك گروه اجتماعي كار سختي است، ولي در مجموع و با ملاحظه تمام جوانب همچنان مي‌توان از اين گروه در برابر سايرين دفاع نسبي كرد؛ حداقل اينكه بدتر از سايرين نيستند به ويژه آنكه در ميان آنان افراد محترم و خيرخواهي وجود دارند كه مرحوم دكتر ابراهيم يزدي از آنان بود.
برخي از سياستمداراني كه با او مخالف بودند اين حد از اخلاق و منطق را رعايت نكردند كه مخالفت به‌جاي خود، ولي اين افراد فارغ از جزييات نگاه‌شان، براي مجموعه سياستمداران سرمايه هستند و نبايد اين سرمايه‌ها را تخريب كرد.

مرحوم دكتر ابراهيم يزدي يك سياستمدار به نسبت كلاسيك بود. سياستمداري بود كه مي‌توانستي با نظرات او موافق يا مخالف باشي ولي در هر حال بايد وجود چنين افرادي را براي بهبود نهاد سياست در ايران بسيار مفيد و موثر دانست. سياستمداري كه مي‌شد با او گفت‌وگو كرد و اين كم ويژگي نيست. در واقع هر سياستمداري بايد از تقويت نهاد سياست و سياست‌ورزي در ايران حمايت كند، در غير اين صورت خود را نفي كرده است. تقويت اين نهاد نيز ابعاد گوناگوني دارد.
يكي از آنها، وجود چهره‌ها و شخصيت‌هاي سياسي است كه مشي قابل فهمي را در يك دوره طولاني‌مدت پيگيري كرده‌اند. مرحوم دكتر يزدي بيش از ٦ دهه است كه فعاليتي مستمر و مداوم را در سياست دنبال كرده و اين استمرار نشان از دو ويژگي مهم دارد؛ يكي قدرت انطباق‌پذيري با شرايط به نسبت گوناگون در اين ٦ دهه گذشته است و ديگري واقع‌گرايي نسبي و پرهيز از هيجانات سياسي است كه بسياري از سياستمداران دچار اين ويروس ويرانگر مي‌شوند.

شايد گفتن اين نگاه بنده مورد پسند برخي از دوستان نباشد، به نظرم ظرفيت مرحوم يزدي بيش از اين بود كه ديده شد ولي ميراث سياسي مناسبي را به ارث نبرد تا اين ظرفيت به فعليت درآيد. از زماني كه دكتر يزدي دبيركل نهضت آزادي شد، كوشيد كه نهضت را به جايگاه شايسته خود در عرصه سياسي ايران برگرداند، ولي متاسفانه ميراث مرحوم بازرگان براي دكتر يزدي به‌گونه‌اي نبود كه كوشش‌هاي دكتر يزدي آن چيزي را كه مي‌خواست محقق كند.
شايد اگر نهضت آزادي از ابتداي انقلاب با خط‌مشي دكتر يزدي پيش مي‌رفت، نه آن انشعاب مهم اول انقلاب ميان نهضت آزادي رخ مي‌داد و نه آن كناره‌گيري از حكومت و قدرت را شاهد بوديم و در اين صورت و به احتمال فراوان مي‌توان گفت كه نقش نهضت آزادي در ادامه جمهوري اسلامي ايران نقش سازنده و برجسته‌اي مي‌بود و چنين در حاشيه قرار نمي‌گرفت.

آنچه در مورد مرحوم دكتر يزدي براي من به عنوان يك شهروند ايراني مهم است، سعي وافر ايشان در خارج نشدن از مشي آرام و با صبر و حوصله بود. مشي‌اي كه انگيزه‌هاي فراواني براي خروج از آن مي‌توانست وجود داشته باشد. اتهامات و فشارهاي ناروا، از اين جمله است كه حتي پس از فوت آن مرحوم در رسانه رسمي همچنان او را شهروند امريكا مي‌نامند و خم به ابروي خود از اين دروغ نمي‌آورند.

آن مرحوم قدرت انطباق‌پذيري و درك ويژگي‌هاي اجتماعي را داشت و لذا توانست در دو دهه‌اي كه مديريت سياسي حزب متبوع خود را عهده‌دار بود، آن را به نحوي سروسامان دهد كه از وضعيت گذشته آن خارج شود، هرچند در اين راه هزينه‌هايي نيز پرداخت كه مطلقا حق آن مرحوم نبود.
شايد مهم‌ترين ميراثي كه از ايشان براي سياست‌ورزي در ايران بماند، در درجه اول، استمرار و تداوم كنش سياسي و سپس، انطباق‌پذيري با جامعه در حال تحول و نيز متعهد بودن به اصول اعلامي و منفعل نبودن در برابر فشارها و هزينه‌هايي است كه به ناحق به سياستمداران وارد مي‌شود. همچنين پذيرش گفت‌وگو و دربند كينه‌هاي گذشته نبودن، مي‌تواند آموزه‌هايي باشد كه نيازمند آن هستيم.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید