مانور لاکچری‌ها

مانور لاکچری‌ها

در مورد «بچه‌پولدارهای تهران» تا سال 1389 فقط 538 مطلب به زبان فارسی در اینترنت موجود بود، اما از سال 89 تا کنون، بیش از 24 هزار مطلب در این باره تولید شده است. تولید محتوای معطوف به پدیده‌ «مصرف لوکس» نشان از توجه عمومی و اهمیت عمومی آن است.

کد خبر : ۴۴۲۶۰
بازدید : ۱۰۳۴۸
مانور لاکچری‌ها
سید وحید میره‌بیگی | هرموجود زنده‌ای برای بقا می‌کوشد؛ کوشش‌های معطوف به بقا متنوع‌اند اما یکی از اساسی‌ترین آنها را می‌توان به «مصرف» مربوط دانست. «مصرف» در گونه‌ انسانی دارای ویژگی‌ها و پیچیدگی‌های منحصر به فرد است. ابزارسازی و زندگی‌جمعی (دو عنصر فرهنگ) بشر را به «اَبَر‌مصرف‌کننده‌ زمین» بدل کرده است.

زیست غریزه‌مند با زیست مبتنی ‌بر فرهنگ عمیقاً متفاوت است. در اولی مصرف معطوف به بقا است اما در دومی می‌تواند معطوف به سرگرمی، جلب‌توجه، متمایزسازی، مناسک مذهبی و... باشد. به بیان دیگر، انسان‌ها به پدیده‌ها معنا بخشیده و آنها را براساس شیوه‌ معنابخشی مصرف می‌کنند. این نه امری متأخر، بلکه ویژگی تاریخی زندگی بشر بوده است.
برای مثال در قبیله‌های باستانی نیز کشتن و خوردن برخی موجودات تابو محسوب می‌شده است. منظور اینکه، جوامع بشری همواره به مواد مصرفی خود معنا بخشیده و بر اساس نظام معنادهی خود مصرف کرده‌اند.

مصرف نمایشی، متظاهرانه و لوکس نیز قدمتی به‌اندازه‌ معنابخشی‌های بشر دارد؛ ثروتمندان جامعه‌ سنتی (پادشاهان، زمین‌داران بزرگ و...) همیشه آداب زندگی و مواد غذایی خاصی داشته‌اند. اما مصرف لوکس در دوره‌ پیشامدرن به اقشار محدود یا حتی خانواده‌هایی خاص منحصر می‌شد و نمی‌توان مدعی شد که در دوره‌ ‌پیشامدرن گرایشی عمومی به مصرف اقلام لوکس وجود داشته است و «لاکچری» به ارزشی همگانی بدل شده بود.
تبدیل شدنِ کالاهای لوکس به ارزشی فراگیر، ویژگی جامعه‌ مدرن است که از سویی با «تولید انبوه» و از سوی دیگر با «تبلیغ انبوه کالاها» توانسته ذهنِ اکثریت مردم را به مصرف نمایشی متوجه سازد.

امروزه در جامعه‌ ایران شاهد جلوه‌های خاص از مصرف لوکس هستیم: فست فودهای گران‌قیمت، سیگارهایی با ورق‌های طلا، بستنی‌هایی با پودر طلا، اتومبیل‌هایی با قیمت سرسام‌آور، منازل نجومی و دکوراسیون‌هایی که به فانتزی‌های اغراق‌آمیز می‌مانند و... همه‌ اینها در کلانشهرهایی رخ نموده‌اند که قشر قابل توجهی از ساکنانش در مرز فقر یا زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
علاوه بر این، نسبت به این پدیده، که نام «بچه‌پولدارها» یا «لاکچری» به خود گرفته، تمایلی عمومی وجود دارد؛ یعنی به نظر می‌رسد بسیاری از مردم آرزوی چنین زندگی‌ای را در ذهن می‌پرورانند.

گویا دیگر واژه‌ «مستضعف» از کانون مباحث و گفتمان‌های سیاستگذاری‌ به حاشیه رانده شده است. همچنین در رسانه‌ها، جهت‌دهندگان و قاعده‌گذاران فرهنگ عمومی (همچون تلویزیون و شبکه‌های ماهواره‌ای یا رسانه‌های اینترنتی) سبک زندگی لوکس به شکل آشکار یا ضمنی را تبلیغ می‌‌کنند.
در رسانه‌های جمعی مانند اینستاگرام نیز از میزان لایک و کامنت‌های مخاطبان در مورد عکس‌ها و فیلم‌های لاکچری می‌توان به روشنی نشانه‌های تمایل عمومی به این سبک زندگی را مشاهده کرد.

استناد به نتایج سایت گوگل می‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد؛ چنانکه از دی ماه 1367 تا دی ماه 1396 (یعنی در طول نزدیک به سی سال) 905 مطلب مربوط به لاکچری به زبان فارسی ثبت شده است. اما از دی ماه 79 تاکنون، 144 هزار مطلب در این خصوص ثبت شده است.
در مورد «بچه‌پولدارهای تهران» تا سال 1389 فقط 538 مطلب به زبان فارسی در اینترنت موجود بود، اما از سال 89 تا کنون، بیش از 24 هزار مطلب در این باره تولید شده است. تولید محتوای معطوف به پدیده‌ «مصرف لوکس» نشان از توجه عمومی و اهمیت عمومی آن است.

چه چیزی موجب می‌شود که در جامعه‌ای که برای ارزش‌های عدالت‌طلبانه قیام می‌کند، پس از چند دهه ارزش‌هایی متناقض اهمیت می‌یابد؟ گرایش عمومی به زندگی لوکس معلول خواستِ عموم مردم است یا معلول سیاستگذاری‌های کلان و شیوه‌ مدیریت کشور؟

در نگاه اول «لوکس‌گرایی» یک امر فرهنگی مربوط به سبک زندگی قلمداد می‌شود که متعاقب آن برخی از افراد تمایل پیدا می‌کنند برای ایجاد تمایز و کسب توجه و دریافت نگاه دیگران، کالاها را به شیوه‌های خاصی مصرف کنند.
آنان بیش از اینکه کیفیت یا کاربرد کالا را به نمایش بگذارند «قیمت گزاف کالاها» را به نمایش می‌گذارند! اینجا نه ارزش مصرف کالا و نه ارزش مبادله‌ آنها معیار قرار نمی‌گیرد، بلکه خود «مصرف‌گرایی» و خود «توان اقتصادی» است که به نماد منزلت اجتماعی بدل می‌شود. در تعاملات، به ظاهر کالا است که به نمایش گذاشته می‌شود، اما در اصل، معیار نه خودِ کالا، بلکه «قیمت کالا» است: مهم نیست چه ساندویچی بخری، مهم این است که چقدر برای خرید هزینه کرده باشی. در این نگاه، توان اقتصادی (قیمت بالا) به‌عنوان «نشانه» و «نماد»، هویت می‌یابد.

اما می‌توان میل به لوکس‌گرایی را به نوع دیگری هم نگریست؛ اگرچه قیمت بالا در ایستارهای افراد به مثابه نماد منزلت بالا، نمود می‌یابد، اما از ثروت انباشت‌شده نزد قشری خاص نیز خبر می‌دهد. به نظر می‌رسد فراتر از مبحث تمایل افراد و شیوه‌های معنابخشی آنان به ثروت یا منزلت، در ساختار سیاسی-اقتصادی و فرهنگی دو عامل مهم دست به دست هم می‌دهد و به «لوکس‌گرایی» دامن می‌زند: یکی «ساختار رانتیری» و پیدایش نوکیسگان جوان و دیگری «گفتمان رسانه‌ای غالب» دو مؤلفه‌‌ای هستند که در شکل‌گیری پدیده «لاکچری‌ها» نقش دارند.
در تحلیل رواج لوکس‌گرایی و اوج گرفتن فرهنگ لاکچری در جامعه می‌توان گفت در ساختار‌های سیاسی-اقتصادی که معمولاً اقتصاد و سیاست دو عرصه‌ درهم‌آمیخته‌اند و حتی بخش خصوصی نیمه‌جان و لاغر نیز، نه براساس رقابت شایسته‌سالارانه و تخصص‌گرایانه بلکه بر مدار شبکه‌های رانتی و میزان ارتباط با قدرت فربه می‌شوند که این امر به رانت‌جویی(Rent-seeking) دامن می‌زند.
در درون شبکه‌های رانتی‌ای که از قِبَلِ پروژه‌های بلندپروازانه‌ کلان و توزیع‌های بی‌برنامه و بی‌حساب‌ وکتاب به نان و نوا می‌رسند، قشری ثروتمند ظهور می‌کنند که ثروت آنان بیش از تلاش و تولید به «ارتباطات خاص» وابسته است. یکی دیگر از آثار رانتیریسم «مصرف‌گرایی» است؛ ثروت‌هایی به مصرف معطوف می‌شوند که گاه «نابرده رنج» و گاه با رنجی بسیار کمتر از آنچه لازمه‌‌ فعالیت تولیدی و رقابتی است، میسر شده‌اند. در همین بستر است که نوکیسگان هم ظهور می‌یابند.

بنابراین چگونگی سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در خصوص توزیع درآمدهای رانتی، در شکل‌گیری قشر شبه‌اشرافی جدید که با نسل یا نسل‌های گذشته‌ خویش همدل نبوده و به «آرمان‌های برابر‌گرایانه‌» چنددهه‌ پیش وقعی نمی‌نهد بسیار مؤثر بوده است.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد سیاستگذاری‌های حوزه‌ فرهنگی در ممانعت از اینکه مصرف لوکس و شبه اشرافی به ارزشی همگانی بدل شود، ناموفق بوده‌اند و حتی بسیاری از ژانرهای تلویزیون (از سریال‌ها گرفته تا پیام‌های بازرگانی) رؤیای زندگی لوکس را در افراد می‌پرورانند و همگام با رسانه‌های دیگر در ترویج «فرهنگ لاکچری» نقشی محوری ایفا می‌کنند.

با توجه به آنچه شرح داده شد، گرایش به مصرف کالای لوکس و گرانقیمت، پیامدِ زیستِ فرهنگی بشر و معنابخشی او به پدیده‌ها است. اما اینکه معنابخشی چگونه انجام شود، تا حد زیادی به گفتمانِ رایجِ رسمی در عرصه‌ «سیاست» و «اقتصاد» و «فرهنگ» وابسته است. نمی‌توان صرفاً مردم را کانون انتقاد قرار داد، اگرچه هرکسی می‌تواند پیرو ناخودآگاه نیازهای کاذب تبلیغ شده در رسانه‌ها (و بازتولیدشده در مراودات میان‌فردی) نباشد و معیارها و نشانه‌های «منزلت والا» را در جای دیگری جست‌وجو کند.
منبع: ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید