مگر کشور ما چقدر مهندس نیاز دارد؟

مگر کشور ما چقدر مهندس نیاز دارد؟

مسأله، مسأله عرضه و تقاضاست. اساس هر نوع تعیین دستمزدی در بازار کار، قانون عرضه و تقاضاست. در واقع این تقاضاست که به عرضه ماهیت، کیفیت و کمیت بخشیده و آن را مشخص می‌کند تا مادامی که تقاضا برای یک شغل بالا و عرضه کم است، میانگین دستمزد‌ها در آن حوزه بالا می‌رود.

کد خبر : ۴۵۳۷۱
بازدید : ۱۳۲۶
مسأله، مسأله عرضه و تقاضاست. اساس هر نوع تعیین دستمزدی در بازار کار، قانون عرضه و تقاضاست. در واقع این تقاضاست که به عرضه ماهیت، کیفیت و کمیت بخشیده و آن را مشخص می‌کند تا مادامی که تقاضا برای یک شغل بالا و عرضه کم است، میانگین دستمزد‌ها در آن حوزه بالا می‌رود.
مگر کشور ما چقدر مهندس نیاز دارد؟
نه تنها در حوزه مشاغل، بلکه در حوزه خریدوفروش کالا هم داستان برهمین است. کالاهایی که تقاضای خرید آنها بالاتر است، بیش از کالاهای دیگر عرضه می‌شوند. در بازار نیروی کار تحصیلکرده هم همین اتفاق افتاده است. وقتی تعداد نیروی کار در یک رشته زیاد است، ناخودآگاه دستمزد افراد خواهان شغل در این رشته کاهش پیدا می‌کند. در کشوری زندگی می‌کنیم که سالانه ٣‌هزار و ٥٠٠ فارغ‌التحصیل رشته برق به جامعه تحویل می‌دهد. تصور کنید فقط خود دانشگاه شریف، سالانه ٢٠٠ تا ٢٥٠ نفر خروجی برق قدرت دارد.

مبین این حقیقت موضوع دستمزد ستاره‌هاست. همه افراد حاضرند برای دیدن یک بازیگر خاص، استفاده از خدمات یک آرایشگر خاص و... مبالغ زیادی را تحت عنوان دستمزد پرداخت کنند. دستمزدهایی که از سقف قانونی عبور کرده و صرفا بر مبنای «تقاضا» شکل گرفته است.
مربی یک باشگاه بزرگ کمتر می‌تواند روی استفاده از فوتبالیست گمنام ریسک کند، کما این‌که ممکن است این فوتبالیست گمنام در ازای مبلغ کمتری بازی بهتری هم ارایه دهد اما این امکان هم وجود دارد که ندهد. طبیعی است که مربی تصمیم می‌گیرد هزینه بیشتری کرده و دستمزد بالاتری را تحت عنوان ستاره به فوتبالیست اول پرداخت کند. البته این اشتباه است که فکر کنیم همه ستاره‌ها (در حوزه‌های مختلف) دستمزدهای بالایی دریافت می‌کنند. عموما بالاترین درآمد باکیفیت‌ترین و مشهورترین‌شان از بالاترین درآمد حوزه‌های دیگر بیشتر است.

این اختلاف دستمزد بین لیسانسه‌ها و نیروهای خدماتی، ناشی از ٢ مجموعه علت است. علل اول را می‌توان علل استراتژیک دانست و علل دوم را اتفاقات فرهنگی، علمی و آموزشی. در دهه٧٠، ناگهان تحصیلات برای مردم ایران مهم شد. در یک جهش فرهنگی- آموزشی مردم تمایل به کارهای دفتری و دولتی پیدا کردند و ورود به ادارت دولتی برایشان تبدیل به ایده‌آل شد. حاکمیت بعد از مدتی مجبور شد سن ورود به بازار کار را افزایش دهد. از طرفی رشد جمعیت جوان در آن سال‌ها هم مزید بر علت شد.

بعد از مدتی، دانشگاه‌ها زیاد شدند. هزینه تحصیلات عالی به نسبت پایین آمد و هرکس که فرصت ازدواج یا کار نداشت، تصمیم گرفت لیسانس بگیرد. مجموعه این عوامل باعث شد که امروز بیشترین نرخ بیکاری در بین لیسانسه‌ها باشد. مگر چقدر در صنعت رشد می‌کنیم و مگر چقدر جای خالی و پوزیشن شغلی برای مهندس صنایع داریم؟

یک مثال می‌زنم. معلم تاریخ مرد، معلم گرانی است، چراکه سال‌هایی در گذشته وجود داشته که ورودی معلم تاریخ به دانشگاه تربیت معلم صفر بوده است، اما آیا واقعا معلم تاریخ، باید بیشتر از معلم ریاضی، فیزیک یا تربیت بدنی دریافت کند؟
یادداشتی از فاطمه نجفی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید