بحران و اجتماعات محلی
سیستم مدیریت بحران ما باید از نگاه امنیتی خارج شود و برسد به مفهوم مشارکت اجتماعی. این مشارکت تنها در برنامهریزی و اجرا نیست بلکه در ارزیابی هم مطرح است. هر محلهای باید بتواند تکلیف خود را با حوادث غیرقابل پیشبینی روشن کند.
کد خبر :
۴۵۸۶۷
بازدید :
۲۴۸۴
سیامک زند رضوی، جامعه شناس | در مواقعی مانند وقوع زلزله دیدگاههای تحلیلی مختلفی در جامعه و میان افکار عمومی شکل میگیرد و مطرح میشود. مواردی مثل اینکه این زلزله طبیعی بوده یا دلیل و منشأ دیگری دارد؟
اینکه چرا دخالت عوامل انسانی در بروز چنین اتفاقاتی مطرح میشود به دلیل این است که جامعهای داریم که در آن شفافیت کمی وجود دارد و در هر مسالهای که بخواهیم به آن بپردازیم، بخش مهمی از اطلاعات وجود دارد که از چشم شهروندان دور نگه داشته میشود. دیدگاه دیگری که مطرح میشود این است که اتفاقاتی مثل زلزله پیامد رفتارهای انسانها بوده و این عقوبتی است که در نتیجه این رفتارها بر ما نازل شده است.
این دیدگاه بعد از زلزله بم به کرات مطرح میشد. اما پاسخ افرادی که چنین دیدگاهی را مطرح میکنند این است که پس تکلیف کودکانی که در این حوادث از بین میروند چیست؟ یا اگر فردی عملی مرتکب شده که چنین عقوبتی نصیبش شود، پس بقیه افراد نقش و گناهشان چیست؟
این دیدگاه بعد از زلزله بم به کرات مطرح میشد. اما پاسخ افرادی که چنین دیدگاهی را مطرح میکنند این است که پس تکلیف کودکانی که در این حوادث از بین میروند چیست؟ یا اگر فردی عملی مرتکب شده که چنین عقوبتی نصیبش شود، پس بقیه افراد نقش و گناهشان چیست؟
از سوی دیگر در رسانه ملی تحلیلهای روانشناسی را در مورد هر موضوعی لحاظ میکنند و همیشه این روانشناسان هستند که مسائل مختلف را از فقر و بیکاری گرفته تا حوادث رانندگی و بلایای طبیعی و موارد دیگر را تحلیل و عوامل اتفاقات را به سطوح فردی تقلیل میدهند. در میان تمام این دیدگاههای مطرح و موجود، بینش جامعهشناختی در مقیاس اجتماعی، بسیار ضعیف است.
اطلاعرسانی چندرسانهای باعث شده تا تحلیلهای بسیاری در زمینه اخبار و تصاویر منتشرشده مطرح شود، یکی از مهمترینهای آنها در زلزله کرمانشاه، آسیبهای جدی وارد شده به انبوهسازی مسکن مهر است که در تصاویر دیده میشود، و درست در سوی دیگر خیابان منازلی که شهروندان ساختهاند کمتر آسیب دیده است.
اگر ما این تصاویر را بخشی از واقعیتی بدانیم که در مناطق زلزله زده اتفاق افتاده است، سوالات مهمی از سوی شهروندان مطرح میشود که دستگاههای اطلاعرسانی و مسوولان مرتبط باید بتوانند به این سوالات پاسخهای سریع و قانعکننده بدهند. اینکه چرا در منطقهای که روی گسل اصلی زلزله است، خانهها اینچنین ساخته میشوند؟
این سوالات نیاز به پاسخها و پیگیری فوری به لحاظ فنی و قضایی دارد، زیرا که شهروندان در سایر مناطقی که این خانهها را دریافت کردهاند، آرامش خود را از دست میدهند.
همانطور که برای امداد رسانی نیروها بسیج میشوند، بلافاصله باید یک بسیج هم شکل بگیرد برای پاسخگویی به سوالاتی که در مورد ساختوسازها و بسترهای نامناسب امداد و نجات، رسیدگی به مصدومان، اسکان اضطراری و... مطرح میشوند. تمام این سوالات باید روی میز نگه داشته شوند و به آنها پاسخ داده شود تا آنچه به عنوان شایعه معرفی میشود کاهش پیدا کند.
نکته بعدی که پس ازوقوع حوادث طبیعی مانند زلزله (که ساختارهای موجود در جامعه ما، آن را به بلا و فاجعه تبدیل میکند) پدید میآید، احساس همدلی عمومی است. در چنین مواقعی همه مردم این سوال را دارند که اگر در مناطق آسیب دیده بودند چه توقعی از دیگران داشتند. سازمانهای مردم نهاد به شکلی وسیع در جریان زلزله بم و بعد از آن در بروجرد و آذربایجان، در این زمینه تجربه دارند. رسانهها میتوانند از این نهادها دعوت کنند تا در مورد تجاربشان صحبت کنند و بگویند در چنین مواقعی به خصوص پس از ساعات طلایی نجات، چگونه با کمک بازماندگان، داوطلبان و کمکهای جمعآوری شده نشاط زندگی را به آنان، به ویژه کودکان بازگرداند.
بعد از زلزله بم این پیشنهاد مطرح شد که بهتر است پیش از وقوع زلزله، در هر محله کانکسی قرار داده شود که داخل آن ملزوماتی قرار گیرد که در مواقع بروز بحرانهایی مثل زلزله مورد استفاده قرار گیرد؛ و در هر زمان افراد داوطلبی از هر محله آموزشهای لازم را برای مواقع بحرانی ببینند تا بتوانند به بازماندگان از زلزله امداد رسانی کنند.
آنان همچنین میتوانند کمکهای مردمی را مدیریت کنند و در عین حال قبل از اینکه نیروهای امدادی به منطقه برسند، کمکرسانیهای اولیه را انجام دهند. در سه مرحله مدیریت بحران در محلهها اهمیت دارد، اول امکاناتی که بشود آوارها را تا حدودی جابهجا کرد و دوم جمع کردن کودکان در محله که به شکلهای گوناگون در خطر هستند و نیاز به حمایت دارند و سوم برپایی سرپناه برای بقیه آسیبدیدگان در محلهایی که از قبل تعیین شده است.
«هر خانواده یک امدادگر» باید به همراه خود ملزومات مورد نیاز برای امدادرسانی را در اختیار داشته باشد. اما موضوع مدیریت بحران متکی بر ظرفیت اجتماعات محلی که از زلزله بم مطرح شد. در این سالها مدام تکرار و مدام فراموش شده است.
به بیان سادهتر در صورت استفاده از ظرفیت اجتماع محلی برای مدیریت بحران، اگر هر کسی آسوده خاطر باشد که همسایهای دارد که میتواند به خانواده او کمک کند، در وضعیتهای بحرانی به وجود آمده نیازی نمیبیند که به نقاط دیگر شهر برود تا به خانواده و آشنایان خود کمک کند، بلکه در محله خود به همسایگان و اطرافیان امدادرسانی میکند. در کشور ما باید در مناطقی که روی گسل قرار دارند، از همین امروز، قبل از واقعه، ظرفیتهای امدادرسانی محلی آماده باشد و مسوولیت طراحی و اجرای آن هم نه اداری یا نظامی بلکه مردم نهاد باشد که بتواند همه شهروندان علاقهمند را پوشش دهد.
از طرف دیگر بعد از وقوع حوادثی مثل زلزله یک همدلی عمومی هم ایجاد میشود و در مورد زلزله کرمانشاه هم این نکته وجود داشت. اما این نکته که از این همدلی چطور میتوان به عنوان یک سرمایه اجتماعی استفاده کرد نیاز به برنامهریزی دارد.
اگر در هر محلهای اعلام شود کهای کسانی که دچار عواطف انسانی شدهاید، کدامیک از شما آمادهاید تا در محله خود با کمک مسوولان مدیریت بحران منطقه، محل زندگیتان، فضایی که مناسب استقرار چادرها در مواقع بحرانی است را شناسایی کنید چه کسانی آمادهاند آموزشهای لازم برای کار با کودکان در شرایط بحران راببینند؟
کانکسی که ابزارهای امدادرسانی اولیه میتواند در آن قرار گیرد، در کدام قسمت محله میتواند قرار بگیرد؟
چه کسانی آمادگی دارند کار با ابزارها و امکانات را بیاموزند و به امکانات دریافتی رسیدگی کنند؟
باید افراد توانمند در زمینه حمایت کودکان جزو داوطلبهایی باشند که در محله آموزشهای لازم را میبینند. ضروری است که در هر محلهای یک تیم اطلاعرسانی هم وجود داشته باشد که با خارج از محله در ارتباط باشد و نیازهای محله را به گوش مسوولان تیمهای امدادرسانی برساند.
ظرفیت اعتماد و همدلی و اشتیاق عمومی باید هدایت شود به سمت تشکیل گروههای داوطلب محلهای که بتوانند خیلی سریع به موضوع امدادرسانی ورود کنند. به طور مشخص در مورد زلزله تهران، به دلیل مشکلات معابر ودسترسیها، امیدچندانی وجود ندارد که از خارج از تهران امدادگرانی بیایند که بخواهند در زمان مناسب کودکان و خانوادهها را نجات داده و استقرار موقت را سامان دهند.
سیستم مدیریت بحران ما باید از نگاه امنیتی خارج شود و برسد به مفهوم مشارکت اجتماعی. این مشارکت تنها در برنامهریزی و اجرا نیست بلکه در ارزیابی هم مطرح است. هر محلهای باید بتواند تکلیف خود را با حوادث غیرقابل پیشبینی روشن کند.
اگر این اتفاق بیفتد یک همبستگی پیش از بحران شکل میگیرد که میتواند تبدیل به نوعی سرمایه اجتماعی پایدار به دلیل سرنوشت مشترک شود. سرمایهای که میتوان به آن اعتماد کرد.
۰