گروههای سهگانه در روابط ایران و چین
بعد از ایران که با انقلاب اسلامی منادی راه "جدیدی " تحت عنوان مردم سالاری دینی با تمام کاستی هایش بود چین نیز راه حل سومی تحت عنوان تجربه چینی به دنیا پیشنهاد داده است. غرب لیبرال دموکرات پیشنهاد چین را مهلک تر برای خود ارزیابی می کند.
کد خبر :
۴۵۹۷۰
بازدید :
۱۵۰۴
میتوان به چین از زاویه سیاسی نگاه کرد و از آن طریق مسائل اقتصادی و تجارت را ساخته و پرداخته کرد.
کنگره 19 حزب کمونیست چین بعد از یک هفته بحث و مذاکرات داخلی در تاریخ 25 اکتبر با بیانیه ها و تغییراتی در کادر رهبری حزب به کار خود پایان داد.
در برگزاری این کنگره ها که هر پنج سال یک بار صورت می گیرد معمولا تلاش شده است تعریف و تحلیل جدیدی از تحولات سیاسی جهان، جایگاه چین در سیاست بین الملل، مشکلات داخلی و راه حل های احتمالی و برنامه هایی برای توسعه چین ارائه و دورانی را به نام رهبری چین نامگذاری نمایند.
این بار نیز چون گذشته نامگذاری های جدید و تغییرات در کادرهای حزبی تیتر روزنامه های دنیا را به پیروی از ماشین تبلیغاتی چین پر کرد.
" دوران جدید " که در گزارش آقای "شی جین پینگ" به آن اشاره شده است دورانی است که بنا به گزارش ارائه شده توسط دبیرکل این حزب با تمرکز بیشتر قدرت در دست رهبری و اصلاحات و فسادزدایی درون حزب کمونیست، هماهنگی بیشتر ایدئولوژیکی، برخورد با فاصله طبقاتی، توسعه اقتصادی، ایده های جدید در حکمرانی و سیاست خارجی خود را برای رویارویی با " ناسیونالیسم جدید آمریکایی به رهبری ترامپ" که یگانه خطری است که می تواند مانع رشد و توسعه و قدرت گیری چین باشد آماده می کند.
چین پس از تولید ثروت و اتحاد داخلی اکنون به دنبال قدرت ملی با خاستگاه قدرت نظامی جهانی برای رهبری جهان در سیاست، اقتصاد و حتی محیط زیست است. " دوران جدید " دورانی است که چین خود را برای " ساخت جامعه جهانی با آینده مشترک و صلح و ثبات برای همه ابنای بشر" آماده می کند. چین در این دوران به کشورهای جهان پیشنهاد می کند که اگر می خواهند توسعه داشته باشند و استقلال خود را نیز حفظ کنند بهتر است به مدل و پیشنهاد چین توجه نمایند.
مدل سیاسی پیشنهادی چین عبارت است از یک حزب فراگیر و مشورت کننده با کلیه اقشار و طبقات و سطوح اجتماعی و با مرکزیتی قوی که ایدئولوژی و اهداف حزب را دنبال کند. از نظر چین این حزب به کلیه نیازهای دموکراتیک جامعه پاسخ داده و ریخت و پاش های نظام های دموکراتیک غربی را ندارد. در واقع وقتی از مخالفت چین با ارزش های غربی صحبت می شود منظور چنین ساختاری است.
متن مصاحبه با حسین ملائک سفیر اسبق ایران در چین در ادامه میآید:
با این مقدمه، تحولات و تصمیم گیری های نوین در چین به ایران چه ربطی پیدا می کند؟ تغییرات سیاسی و تصمیم گیری ها در چین چه تاثیری بر ایران دارد؟ چه چیزی در چین می تواند برای ما الگو باشد؟ ایران که به تعبیری فقط هشت صدم درصد روابط اقتصادی با چین را دارا می باشد در کجای معادله جهانی با حضور چین را شامل می شود؟
ما از چین چه می خواهیم؟ جایگاه چین در روابط خارجی ایران چیست؟
سکان روابط خارجی ایران حداقل با چین در اختیار سه گروه است. یکی سوداگران و پیله وران که بدنبال تجارت سنتی و انتقال کالاهای با "قیمت " مناسب و نه " کیفیت " مناسب به ایران و استفاده از شرایط اقتصادی ایران به نفع خود هستند.
این گروه در قالب گروه های دوستی با نام های مختلف و اتاق های بازرگانی با تیترهای متنوع و با تشکیل شرکت های متنوع بسیاری از راه های ارتباطاتی با چین را در انحصار خود گرفته و با پیدا کردن شرکای متناظر خود در چین که آنها هم عناصری سودپرست هستند به سود آوری شخصی مشغول می باشند. برای اینان تغییرات در حزب کمونیست، کنگره اول و یا نوزدهم حزب کمونیست، حمله چین به تایوان و یا جنگ بین ایران و عربستان اهمیت ثانویه دارد.
اوج نمود رفتاری این گروه را در دولت نهم و دهم می توان شاهد بود که بدترین قراردادهای مالی و صنعتی و تجاری را به نفع خود و علیه این ملت بدبخت تحمیل مملکت کردند و اکنون نیز " متواضعانه " بر مسندهای مربوطه مشغول انجام تکالیف خود هستند.
گروه دوم شامل تعدادی استراتژیست می باشد که همواره در هوای بدست آوردن قدرت جهانی، به قدرت های بزرگ مثل چین و روسیه نیز بعنوان ابزاری می نگرند که باید خاضعانه و صادقانه وسایل نیل اینان به اهداف خود را بدون چشمداشتی تامین نمایند.
اینان با توقعات بی حساب معتقدند که چین باید همچون یک چک سفید در اختیار بوده و منابع مالی و سیاسی خود را بدون هیچ شرط و شروط یا تنظیماتی روانه ایران نماید. این نحوه عملکرد باعث برخورد محافظه کارانه چین با ایران شده است.
گروه سوم که البته آنتی تز گروه دوم است در اوهام احتمال بلعیده شدن ایران توسط چین و روسیه دائما بر طبل متوازن کردن چین با اروپا و آمریکا می کوبد و سعی دارد که رابطه گروه دوم را با چین با موانع اجرایی روبرو نماید. برای اینان مهم نیست که چند ده پروژه کوچک و بزرگ روی زمین بماند اما همین که نگذارند توسط چین انجام شود پیروزی بزرگ روشنفکری است.
متاسفانه این سه گروه یکی درست مثل زالو منابع مالی این کشور بیمار را می مکد و دو دیگر مانع رسیدن بیمار به دکتر می شوند و برایند آن شرایط فعلی است که هیچ کس از آن خشنود نیست. البته سخنوران دولتی و خصوصی زیادی وجود دارند که متون زیبایی تحویل جامعه داده و خواهند داد اما واقعا نمی دانیم از چین چه می خواهیم و جایگاه چین در روابط خارجی ما چیست.
این نحوه عملکرد دولتمردان نه به چین که به هر قدرت عاقل دیگری توصیه می کند که در رابطه با ایران سیاست را بدست گرفته رابطه و جایگاه را خود تعیین کرده و ارزشگذاری نماید.
به نظر می رسد چینی ها بعد از تلاش های ناکامشان برای تنظیم مراوده خوب با دولت یازدهم به این نتیجه رسیده اند که طرف ایرانی فقط به ملاقات با مسئولین رتبه اول چینی اهمیت داده و اقناع می شود و موضوعات طرح شده در ملاقات ها اهمیت نداشته و اراده ای برای اجرا پس از آن نیست. بطور مثال دو رئیس جمهور شش بار و وزرای خارجه چندین بار با یکدیگر ملاقات کرده اند که بسیار با اهمیت است اما کارها در همان فاز صفر قرار دارد.
به چین از چه زاویه نگاه کنیم؟ یا بعبارت دیگر چین چه پتانسیل هایی را می تواند در اختیار ایران قرار دهد؟
یک نگاه اقتصادی است. چین یک پیشران اقتصادی جهانی از طریق تجارت و سرمایه گذاری و فاینانس است و آمارهای موجود ظرفیت بالای این کشور برای همکاری را در همه امور نشان می دهد.
برخی از این توانمندی ها در قالب روابط تجاری و اقتصادی معمولی قابل حصول است. چین کارخانه جهان و تولیدکننده هر آنچه صنعت به آن احتیاج دارد می باشد. چین برای تسهیل در امور تجاری بین خودش و سایر کشورها تسهیلات زیادی قائل است. گروه اول پیش گفته بر این مسیر مدیریت سوداگرانه دارد.
اما می توان به چین از زاویه سیاسی نگاه کرد و از آن طریق مسائل اقتصادی و تجارت را ساخته و پرداخته کرد. کاری که علیرغم تئوری پردازی های گروه دوم در مورد آن به دلیل کار شکنی های گروه سوم تاکنون نتوانسته است سازمانی به آن بدهد.
غیرقابل انکار است که چین بوجود آورنده و تضمین کننده نظام بین المللی چند قطبی است که حیات جمهوری اسلامی احتمالا تنها در این نظام قابل دوام است. با استفاده از توازن قدرت چین و آمریکاست که روسیه می تواند رقابت خود را با آمریکا در صحنه بین المللی سازماندهی کند.
از این زاویه می توان ارزیابی کاربردی از سخنرانی آقای "شی " در کنگره نوزدهم داد. تحلیل حزب کمونیست چین بر این پایه استوار است که نظام سرمایه داری در قرن 21 با بحران های زیادی روبرو خواهد بود که منجر به تضعیف قطعی آن می شود و نهضت سوسیالیسم به رهبری چین بعنوان آلترناتیو سیاسی معتبر نتیجه آن خواهد بود. از نظر حزب کمونیست چین تا نیمه قرن 21 به یک قدرت ملی با نفوذ جهانی تبدیل می گردد. تجربه تاریخی نشان داده است که تاکنون ارزیابی های حزب کمونیست چین از موقعیت خود و تحولات خارجی فاصله کمی تا واقعیات داشته است.
بعد از ایران که با انقلاب اسلامی منادی راه "جدیدی " تحت عنوان مردم سالاری دینی با تمام کاستی هایش بود چین نیز راه حل سومی تحت عنوان تجربه چینی به دنیا پیشنهاد داده است. غرب لیبرال دموکرات پیشنهاد چین را مهلک تر برای خود ارزیابی می کند.
این تفسیر به ایران اجازه می دهد فضای تنفسی خود را در کنار چین سازماندهی کند. لذا اگر بخواهیم سیاست منفعت طلبانه ملی را در قبال چین داشته باشیم بهتر است چین را از زاویه سیاست در روابط خارجی خود در نظر گرفته و با سازماندهی مناسبی در ارکان تصمیم گیری کشور رفتار خود را با چین سازماندهی کنیم، آن وقت استفاده از اعتبارات بزرگ مالی که چین به کشور داده است می تواند مورد استفاده جدی تری قرار گیرد.
۰