چرا آيندهنگر نيستيم؟
تا هنگامي كه تبديل به يك جامعه سياسي و سازمانيافته، بلندمدت و مستقل از دولت نشويم، نميتوانيم نگاه آيندهنگرانه داشته باشيم. مقاومسازي ساختمانها، شهرها و روستاها جز در پرتو نگاه آيندهنگر محقق نخواهد شد.
کد خبر :
۴۶۰۴۷
بازدید :
۱۶۱۱
عباس عبدی | هر بار كه زلزله ميآيد، بايد همچنان شاهد آوار خانههاي گِلي و بيكيفيت بر روي مردم باشيم كه بجز تأسف براي فوتشدگان و مصدومان حادثه بايد خجالتزده اين آوار هم باشيم. در واقع آوار مذكور، آوار خاك و سنگ روي ساكنان خانه نيست، بلكه آوار نابخردي بر روي مديريت، سياست و حتي تمدن ايراني است.
اين آواري است كه ناشي از بيتوجهي ما به آيندهنگري و غرق شدن در روزمرگي است. پرسش اساسي كه ميتواند پيش روي ما قرار گيرد اين است كه از ابتداي قرن تاكنون و حتي پس از انقلاب انواع و اقسام دولتها و روساي جمهور و مجالس نمايندگي را با گرايشهاي گوناگون داشتهايم و تجربه كردهايم، ولي تاكنون هيچكدام در بهبود تواناييهاي جامعه در مقابله با تلفات زلزله موفق نبودهاند.
به تعبير دقيقتر هيچكدام نتوانستهاند خود را در برابر تهديدات جامعه در آينده واكسينه و مقاوم كنند. اين فصل مشترك همه آنها است. بيتوجهي به آيندهنگري و كماهميت بودن آينده، ريشه اين مشكل كجاست؟ در اين يادداشت ميكوشم به اين پرسش پاسخ محدودي بدهم.
پيش از انقلاب چارچوب ذهني و تحليلي بنده و بسياري از كساني كه ميشناسم کوشش برای پاسخ به اين پرسش بود كه چه كسي بايد حكومت كند؟ پاسخ به نسبت روشن بود، افراد عادل، درستكار و خيرخواه بهترين کسان هستند و اگر آنان در مصادر امور قرار گيرند، بهترين نوع مديريت را اعمال خواهند كرد، و مردم در آسايش و رفاه قرار ميگيرند.
البته آن زمان زحمت پاسخ اين پرسش را به خود نداديم كه مگر رهبران جوامع پيشرفته و مرفه افراد عادل و درستكار و خيرخواه هستند كه جوامع آنان به رفاه رسيده است؟ شايد پاسخ درست به اين پرسشها را بايد انديشمندان آن زمان ميدادند و انتظار نميرفت كه جوان 20-18 سالهاي چون بنده يا ساير افراد مشابه پاسخ دقيقي به اين پرسش دهند. ولي متأسفانه پاسخ صاحبنظران نيز معطوف به ويژگيهاي اخلاقي صاحبان قدرت بود تا ويژگيهاي ساختارهاي جامعه.
انقلاب شد و آنچه كه در اين زمينه گمان ميكرديم به مرور و كمابيش محقق شد. ولي هنوز يك دهه نگذشته بود كه متوجه شديم آن ذهنيت تا چه حد نادرست است. كسي كه در مصدر قدرت قرار ميگيرد هر هدفي كه داشته باشد و بخواهد آن را محقق كند، بايد الزامات بقاي در قدرت را در آن ساختار بپذيرد، و اگر اين الزامات را نپذيرد به سرعت حذف خواهد شد.
بنابراين هدف اوليه هر سياستمداري حداكثر كردن مطلوبيت و عوامل موثر در بقاي خودش است. ما و يا بهتر است به خودم ارجاع دهم كه در ذهنمان نميگنجيد كه يك انسان مومن و فداكار و اخلاقي ممكن است در مقام سياستمدار و صاحب قدرت به چيزي جز حق و عدالت فكر كند.
از اينجا بود كه طرفداري از دولت بزرگ را برگزيديم. گمان ميكرديم هرچه چنين دولت صالحي، بزرگتر شود و در همه حوزهها حضور و دخالت داشته باشد، وضع جامعه بهتر است. ما به انگيزه سودجويي فردی و حداكثر كردن منافع و مطلوبيت اشكال داشتيم و گمان ميكرديم كه با جايگزيني دولت عادل و انقلابي و خيرخواه ميتوانيم بر اين انگيزه ويرانگر فايق آييم.
در حالي كه پس از گذشت ده سال و مشاهده واقعيت عملکرد حكومت و نيز مطالعه كتابهاي جديد، روشن شد كه سياستمدار نيز مثل يك كنشگر جامعه عمل ميكند و در مقام حداكثر كردن مطلوبيت خودش است.
با اين تفاوت كه در عرصه جامعه رقابت كامل وجود دارد و كمتر ميتوان مانع كنش ديگران شد و از این نظر نوعی عدالت برقرار است، ولی در مقام سياستمدارِ صاحب قدرت، ميتوان ديگران را به سادگي سركوب كرد و انحصار بوجود آورد و هيچگونه مسئوليتپذيري نيز نداشت.
ساختار سياسي يك جامعه تا حدود زيادي وضعيت رفتاري سياستمداران را تعيين ميكند. در وضعيت ايران كه نوعي ناپايداري سياسي و عدم پرسشگري و متشكل نبودن جامعه مدني به وضوح ديده ميشود، "كوتاهمدتي" ويژگي غالب رفتاري ميشود. منابع براساس فعاليتها و امور زودبازده تخصیص مییابد.
در جامعهاي كه همه سياستمداران ميكوشند حاميان خود را در جامعه قدرت بخشند تا بقاي آنان در قدرت تضمين شود، پر بازدهترين سرمايهگذاري معطوف به توزيع منابع و رانت ميان اين افراد خواهد شد. چيزي به عنوان آينده بلندمدت وجود نخواهد داشت. آينده تا جايي معنا دارد كه جايگاه صاحب قدرت را تحكيمبخش باشد.
جامعه غيرمتشكل و غيرحزبي و وابسته به قدرت و رانتي و ضمناً ناپايدار، كوتاهمدتتر از آن است كه منابع دولت را براي مقاومسازي خانههاي ايلام و كردستان و كرمانشاه و ساير نقاط تخصيص دهد. هيچ طرح بلندمدتي نميتواند در اين چارچوب تعريف شود، چون بهره آن را ديگران خواهند برد. ديگراني كه در ادامه ما نيستند. حتماً به ياد داريد كه چگونه خطوط متروی تهران را زودتر از موعد افتتاح كردند تا بلكه افتخار آن را به نام خود ثبت كنند، حتي به قيمت ناامني اين خطوط!
این رفتار ما تبدیل به یک قاعده شده است. استفاده بیرویه از منابع انرژي، استحصال منابع آب نيز مشابه سرمايهگذاري ما در مقاومسازي ساختمانها است.
اين رفتار ما فقط در حوزه عمومي رخ ميدهد در حابی که در حوزه خصوصي اتفاقاً آيندهنگري ميكنيم و براي آن سرمايهگذاريهاي كلان ميكنيم نمونه آن سرمايهگذاري براي آموزش فرزندانمان است كه از هر هزينه ديگري ميزنيم تا بلكه آموزش آنان كامل شود.
ولي هنگامي كه به عرصه عمومي و آيندهنگري كشور ميرسيم، رفتارمان فرق ميكند، زيرا رابطه مناسب را در اين چارچوب نداريم. ما ميتوانيم مطلوبيت شخصي خود را حداكثر كنيم، ولي مطلوبيت سياسي و اجتماعي خودمان را نميتوانيم به دست آوريم.
چون نتوانستهايم هويت و تشخُّص به موجوديت سياسی خودمان بدهيم. در واقع ما هنوز به معناي دقيق يك ملت و يك جامعه سياسي نشدهايم. جامعهاي كه مجموعه آن منافعي برتر از تكتك آحاد آن داشته باشد.
ما نميتوانيم به وضعيتي برسيم كه به هزينههاي پيشگيري تن دهيم، چون منافع پيشگيري براي جامعه و سياستمداران در قدرت، نقد نيست.
تا هنگامي كه تبديل به يك جامعه سياسي و سازمانيافته، بلندمدت و مستقل از دولت نشويم، نميتوانيم نگاه آيندهنگرانه داشته باشيم. مقاومسازي ساختمانها، شهرها و روستاها جز در پرتو نگاه آيندهنگر محقق نخواهد شد.
منبع:هفته نامه صدا
۰